ویرگول
ورودثبت نام
احمدرضا نوری - نظریه پرداز و کنجکاو دنیای اینترنت
احمدرضا نوری - نظریه پرداز و کنجکاو دنیای اینترنتاحمدرضا هستم، کنجکاو باورهای مذهبی، سیاسی، ایدئولوژیک و اقتصادی. در ویرگول، ایده‌هایم را با نگاهی نقادانه و ساده می‌نویسم. اینترنت برایم اقیانوسی از دانش است. بپیوندید به سفر فکری من!
احمدرضا نوری - نظریه پرداز و کنجکاو دنیای اینترنت
احمدرضا نوری - نظریه پرداز و کنجکاو دنیای اینترنت
خواندن ۳ دقیقه·۲ ماه پیش

چپ ایرانی: از رؤیای نجات تا واقعیت یک بن‌بست تاریخی

چپ گرایی در ایران -تقلید از شوروری
چپ گرایی در ایران -تقلید از شوروری

دوران چپ‌گرایی در ایران، یک نمایش تراژیک بود که در آن، آرمان‌های بلند، قربانی ایدئولوژی‌های قشری و عملکردهای آماتوری شدند. این جریان نه تنها نتوانست ایران را نجات دهد، بلکه خود به یکی از عوامل اصلی تفرقه و از دست رفتن فرصت‌ها تبدیل شد.


۱. ویرانگری ایدئولوژیک: فرار از واقعیت ایران 🇮🇷

چپ ایران نه یک جنبش اصیل، بلکه یک کلون ضعیف‌شده و تقلیدی مضحک بود. این جریان در مهم‌ترین مأموریت خود، یعنی درک جامعه‌ای که قرار بود آن را نجات دهد، شکست خورد.

  • تقلید حقیرانه و خودباختگی: چپ‌های ما، به جای ریشه‌دار شدن در ادبیات، فرهنگ و نیازهای بومی ایران، در واقع پروژه‌ای برای عملیاتی کردن دستورات شوروی یا مائو بودند. آن‌ها ایران را یک مزرعه آزمایشگاهی برای ایده‌های شکست‌خورده خارجی دیدند. این خودباختگی فکری عملاً هرگونه اصالت و نفوذ واقعی را از آن‌ها سلب کرد.

  • جنگ با مذهب و فرهنگ: اصرار کورکورانه بر ضدیت با دین و دیدگاه‌های الحادی، بزرگ‌ترین خیانت به خود بود. آن‌ها میلیون‌ها ایرانی را که عمیقاً مذهبی بودند، نه تنها جذب نکردند، بلکه با تکبر ایدئولوژیک از خود راندند. این یعنی بریدن تنه اصلی جنبش از ریشه مردمی.

قشری‌گری و فرمول‌زدگی: تمام تحلیل‌های آن‌ها از ایران، صرفاً در چارچوب‌های خشک مارکسیستی خلاصه می‌شد. طبقه، استثمار، پرولتاریا... این واژه‌ها نه تنها برای مردم عادی بی‌معنا بودند، بلکه چپ‌ها را از دیدن پیچیدگی‌های فرهنگی، ملی و سیاسی ایران بازداشت. نتیجه این بود که تحلیل‌هایشان همیشه چند گام از واقعیت عقب بود.


۲. پاشنه آشیل سازمانی: تفرقه، استبداد و تروریسم

  • اگر عدالت‌خواهی نیت بود، عملکرد سازمانی یک فاجعه مطلق بود.

    • لذت انشعاب و خودزنی: این گروه‌ها استاد مسلم تولید مثل در تفرقه بودند. هر اختلاف کوچک فکری، به یک انشعاب جدید، یک سازمان تازه و یک دسته دشمن جدید تبدیل می‌شد. آن‌ها چنان انرژی عظیمی را صرف «تکفیر» و «سیاه‌نمایی» علیه یکدیگر می‌کردند که عملاً حریف اصلی را فراموش کردند. این نقص ژنتیکی در سازماندهی، هرگونه احتمال نفوذ گسترده و کارآمدی را نابود کرد.

    • خودکامگی و دیکتاتوری درونی: بسیاری از این سازمان‌ها، مدل‌های کوچکی از دیکتاتوری بودند. کسی حق سؤال یا انتقاد نداشت. اگر رهبر فکری دستور می‌داد، همه باید اطاعت می‌کردند. این استبداد تشکیلاتی، باعث فرار مغزها و روشنفکران واقعی شد و فقط افراد بله‌قربان‌گو و مطیع باقی ماندند که شایسته رهبری جامعه نبودند.

    • بهای سنگین خشونت کور: اصرار برخی از گروه‌های چپ بر عملیات مسلحانه و ترور، یک اشتباه مهلک بود. این کار نه تنها مشروعیت آن‌ها را در نزد جامعه متزلزل کرد، بلکه به رژیم حاکم (چه پهلوی و چه جمهوری اسلامی) بهانه لازم برای سرکوب وحشیانه را داد. چپ‌های ایرانی با این تاکتیک‌های خشن، عملاً قربانی اصلی سرکوب‌های دهه ۶۰ شدند و خود موجبات حذف فیزیکی‌شان را فراهم کردند.


    میراث شکست: از دست دادن فرصت‌ها

  • در نهایت، میراث چپ‌گرایی در ایران نه پیروزی، بلکه شکست محض بود.

    • فقدان تأثیر پایدار: این جریان نتوانست یک حزب فراگیر و اثرگذار ایجاد کند. در بزنگاه‌های تاریخی (مثل انقلاب ۵۷ یا وقایع پس از آن)، آن‌ها یا به دنباله‌رو تبدیل شدند یا کاملاً منزوی و حذف‌شده. نفوذ آن‌ها در میان کارگران و دهقانان، در مقایسه با نفوذ روحانیت و جریان‌های اسلامی، مضحک و ناچیز بود.

    • سوختن نسل‌های آرمان‌خواه: شاید تلخ‌ترین نقد این باشد که این مدل‌های غلط فکری و عملیاتی، باعث شد هوشمندترین و فداکارترین جوانان کشور، عمر و زندگی خود را صرف مبارزاتی کنند که از اساس محکوم به شکست بود. آن‌ها به جای ساختن یک آینده روشن، به مهره‌های سوخته در یک بازی استعماری یا ایدئولوژیک تبدیل شدند.

    به طور خلاصه، چپ‌گرایی در ایران، یک درس عبرت سخت است: آرمان‌خواهی بدون واقع‌بینی، اصالت‌سوزی فکری، و تفرقه‌افکنی تشکیلاتی، تنها به حذف تاریخی منتهی می‌شود. این جریان، با دست خود، فرصت تاریخی‌اش را سوزاند.

فرار مغزهاایرانکمونیست
۰
۰
احمدرضا نوری - نظریه پرداز و کنجکاو دنیای اینترنت
احمدرضا نوری - نظریه پرداز و کنجکاو دنیای اینترنت
احمدرضا هستم، کنجکاو باورهای مذهبی، سیاسی، ایدئولوژیک و اقتصادی. در ویرگول، ایده‌هایم را با نگاهی نقادانه و ساده می‌نویسم. اینترنت برایم اقیانوسی از دانش است. بپیوندید به سفر فکری من!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید