هنوز مهر و امضای صورتجلسه پایاننامه کذاییام تمامنشده بود که نشستم به برنامهریزی برای آینده و اینکه حالا با این مدرک گردشگری و مدرک اسبق مترجمی زبان انگلیسیام چه راههایی پیشرویم باز است و به دنبال کلید برای کدام راههای بسته باشم.
بین انتخاب مسیر بازاریابی و دیجیتال مارکتینگ مانده بودم؛ کدام راه مرا میخواند؟ راستش، هیچکدام!
این شد که نشستم به بررسی علایقم و خواندن در مورد مسیرها و مشورت گرفتن از دوستان. نتیجهاش این شد که دوستان چند هندوانه زیر بغلم بگذارند و بگویند تو خلاقی و مینویسی و بیا و قدم در راه محتوا بگذار.
... و پرسانپرسان رسیدم به در باشگاه محتوا.
راستش اولش آنلاین بودنش را دوست نداشتم. من عاشق تعامل رودررو با آدمها و یافتن دوستهایی با شخصیتها و روحیات متفاوت هستم؛ ولی، در نهایت، همین آنلاین بودنش چاشنیاش را بیشتر کرد. به واسطه گروههایی که برای مشورت در تلگرام تاسیس شده بود، دوستانی پیدا کردم از اصفهان، مشهد، بروجرد و... . دور هم جمع میشدیم به شکایت از پروژهها و مشقتهایش که یگانه وجه اشتراکمان در ابتدای راه بود.
کارگاه مدیریت محتوا و محتواپیشگی کم نبود؛ کتاب و آموزش هم در انقلاب و اینترنت کم نبود، اما میدانستم که این ها مرا به سرمنزل مقصود نمیرسانند. من میخواستم کار یاد بگیرم، چموخم بدانم و فوت کوزهگری مسیر را بشنوم.
برای این دوره دو ماهه، باشگاه محتوا، به مقدار لازم، برایمان تکلیف عملی تجویز کردهبود؛ تکلیفهایی به نام «مشق عشق» که باید بیش از آنکه ساعت 12 ضربه مینواخت و آغاز روز سهشنبه را اعلام میکرد، تحویل میدادیم. بماند که به لحظات ملکوتی تحویل پروژه که نزدیک میشدیم دیگر سخت بود از آن به عنوان «مشق عشق» یاد کنیم، ولی من یادگرفتم، چموخم کار دستم آمد، پروژه انجامدادم و از راهنمای گروه بازخورد گرفتم و اشتباهاتم اصلاح شد. غیر از این چه میخواستم؟!
بگذارید به طور خلاصه خوبیهای باشگاه را برایتان بگویم که اگر خیال آشنایی با مسیر مدیریت محتوا و تدوین استراتژی و دیگر مخلفاتش در سرتان افتاد، چراغ راهتان باشد:
از من گفتن بود، از شما؟