برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست
گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست
آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیستباید که بر دیوار زندان
سر بکوبم،
آه مرا گر بشنوَد
در می گشایدپس ِ پشت ِمردمکان ات
فریاد کدام زندانی ست
که آزادی را
به لبان برآماسیده گل سرخی
پرتاب می کند؟
ورنه این ستاره بازی
حاشا چیزی بدهکار
آفتاب نیست