م.ا
م.ا
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

با من آشنا شوید: "من یک برنامه نویس هستم"

درحاليكه خيلي آرام داشتم برايش توضيح ميدادم كه ما هم قبلا همين روشي را كه توضيحش داد، در بستر ديگري تست كرده ايم ... برگشت و با نگاه پرخاشگرانه اي كه بدون هيچ دليلي مي خواست مرا به سطحي بودن متهم كند، اين كلمات را روي سرم خالي كرد كه :‬

‫"خانم شما از هر روشي كه استفاده كرده ايد بايد كلا كنارش بگذاريد و اين چيزي كه من مي گويم را بايد انجام دهيد"‬

‫بعد انگار كه تعجب را توي صورتم ديده باشد رويش را به طرف شخص ديگري در جلسه كردو ظاهرا با ناديده گرفتنم شروع به ادامه ي بيان كشفيات كرد.‬

‫قبلن ها اگر يكي اين مدلي رفتار مي كرد حتما همانجا او با خاك يكسانش مي كردم... اما مدتهاست كه ديگر با خاك به جز در باغچه ي حياطمان سرو كاري ندارم.‬

در عوض تازگي ها تا همچو اتفاقاتي مي افتد يونگ و فرويد را مي بينم كه با آن كت و شلوارهاي قديمي شان از اعماق تاريخ بدوبدو مي آيند و در حاليكه يكي شان از يك طرف و ديگري از سمت ديگرم سر در مي آورند؛ همزمان با تنظيم عينك ها روي صورتهاشان، با اشتياق اين سوال هميشگي را مي پرسند كه : "مرضي دقت كن؛ او در واقع چه كسي ست؟"

‫بگذاريد داستان را ازينجا شروع كنم كه در دنياي كامپيوتر ابزاري وجود دارد به نام ويژوال استديو كه متخصصان كامپيوتر با آن هر چيزي كه شما در دنياي مجازي مي توانيد تصور كنيد را مي سازند... يك چيزي شبيه يك كارخانه ي منطقي، كه از بازي هاي كامپيوتري تا همين صفحات وب كه ازشان با ذوق خريد اينترنتي مي كنيد را مي توانند توليد كنند....اما اثرات شكفت انگيز اين ابزار بيشتر از اينكه در خروجي هايش ديده شود، مغز استفاده كنندگانش را تحت تاثير قرار مي دهد... و آنها را تبديل به موجودات ناكاملي مي كند كه پنداري خدا گونه نسبت به خودشان دارند... درست شبيه تاثيري كه نويسندگان از دنيايي كه خودشان خلق مي كنند، مي گيرند... اين موجودات "برنامه نويس ها"هستند.‬

‫اما بر خلاف نويسنده هاي خوب كه شخصيتهايشان هرگز نمي توانند به هيچ طريقي از دنيايي كه خالق اثر ساخته دَر بروند، دنياي ساخته ي اين خدايان مجازي پر از خطاهاي ريزو درشتيست كه مدام در حال به رخ كشيدن ناتواني آنها به اينو آن است.... و اين موضوع هم اجتناب ناپذير است و هم باعث عصبانيت دائمي آنها.‬

‫آنها مدت سي سال زندكي شان را، هر روز با سرو كله زدن با اين ابزار مي گذرانند كه هم از طرفي به آنها وهم با شكوه "خالق بودن" را مي دهد و هم از طرف ديگر با تغييرات سريعي كه در خودش ايجاد مي كند و مسببش يك سري امريكايي بي فكر در آن سر دنيا هستند، باعث مي شود اين موجودات برنامه نويس در درون هميشه احساس عقب ماندگي و بي كفايتي بكنند ...‬

‫شكاف بين اين دو احساس آنها را به چيزي تبديل مي كند كه با آرامش بيگانه است و هميشه آرامش را ناشي از سطحي نگري مي داند ...و در عين حال هميشه در حسرت آرام بودن قوطه ور هستند.‬

اين را هم ذكر كنم كه من به شخصه به مدت ده سال برنامه نويسي مي كردم اما بعد از مشاهده ي برخي آثار روان نژندانه كه بدون در نظر گرفتن فيلد كاريم هيچ دليل مشخصي نمي توانستم برايشان بيابم و همچنين دستمزدهاي كاملا ناعادلانه با توجه به حجم استفاده از مغز نازنين ... تصميم به ترك اين شغل گرفتم ....

‫تمام اينها را شمردم تا بگويم كه اگر در برخورد با برنامه نويس هاي كامپيوتر تجربه ي خوبي نداشتيد، لا اقل دركشان كنيد...چون تمام اينها را اگر به اضافه ي در آمد پايين و كوله باري از عقده هاي كودكي و بزرگسالي بكنيم كه همه مان در زندگي به دوش مي كشيم دل مان بيشتر براي آنها به درد مي آيد.‬


خودشناسيروانشناسيتجربه
شكر كه نمي دانستيم در تاريكي و خفقان زندگي مي كنيم و لذت برديم از تمام آنچه كه بود و امكان داشت چون تنها يك ذهن پرشور و خوشحال مي تواند تغيير ايجاد كند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید