محسن میرزاخانی
محسن میرزاخانی
خواندن ۶ دقیقه·۱ سال پیش

داستان کیومرث در شاهنامۀ فردوسی


در شرح خلاصۀ داستان کیومرث از شاهنامۀ فردوسی از سخنان استاد فرهیخته مرحوم دکتر غلامعلی فلاح قهرودی بهره جسته‌ام. خلاصۀ داستان: کیومرث یا گَیومرت نخستین پادشاه کشور یا ملّت ایران در شاهنامۀ فردوسی است که سی‌سال حکمرانی نمود. حکیم طوس چنین بیان می‌کند که او در کمال و بزرگی دیهیم بر سرگذاشت؛ ولی از دوران او آگاهی در دست نیست. زمان کیومرث مانند زمانی نیست که پسر از پدر یاد نماید یا احوالات و خاطرات پدر را بتواند مو به مو بازگو نماید، آنچه بود کیومرث (گَیومرت) انسانی بود برتر از دیگران در اخلاق و مردمانگی.

در شاهنامه فردوسی دربارۀ کیومرث این‌گونه آمده که او نخستین کسی بود آیین تاج و تخت را آورد. پادشاهی گیومرت (کیومرث) از روز نوروز­ که جهان پر از فرّ و آیین و آب است آغاز می‌گردد. دشت و دمن پر از سبزه و گیاه، آفتاب گرمابخش و درخشان، چنین روزی است که کیومرث تاج شاهی بسر برنهاد:

که تاجِ بزرگی به گیتی که جُست؟

سَخُن‌گویْ دهقان چه گوید نَخُست؛

ندارد کس آن روزگاران به یاد؛

که بود آنکه دیهیم بر سر نهاد؟

بگوید تو را، یَک به یَک در به در؛

مگر کز پدر یاد دارد پسر؛

که را بود از آن برتران مایه بیش.

که: نام بزرگی که آورد پیش؛

که از پهلَوانان زند داستان،

پژوهندۀ نامۀ باستان،

گَیومرت آورد و او بود شاه.

چُنین گفت: کآیین تخت و کلاه،

جهان گشت با فرّ و آیین و آب،

چو آمد به برجِ حَمَل آفتاب،

که گیتی جوان گشت از او یکسره،

بتابید ازآن سان ز برجِ بَره

نَخُستین به کوه اندرون، ساخت جای.

کیومرث شد بر جهان کدخدای؛

پلنگینه پوشید خود با گروه.

سر تخت و بختش برآمد به کوه؛

که پوشیدنی نو بُد و نو خورش.

ازاو اندر آمد همی پرورش؛

به خوبی، چو خورشید بر گاه بود.

به گیتی بر، او سال سی شاه بود؛...

آنچنان که برمی‌آید جایگاه نخست‌شان در دل کوه بوده شاید بتوان گفت از کوهستان نشینان بوده است. جامه و تن‌پوش‌های گیومرت و گروه‌اش نیز جامه‌های بافته شده نبود پس هنوز به هنر پارچه بافی آشنایی نداشتند از پوست جانوران رام یا ددان مانند پلنگ پوششی برای خویش فراهم می‌نمودند. اینک از فرهنگ دوره مزبور در ایران اشیاء و آثاری توسط باستان‌شناسان کشف گردیده است.

جامعه و فرهنگ دوران کیومرث

جامعه‌ای که ایرانیان در زمان کیومرث داشتند هنوز دوران اولیه بشر متمدن و یکجانشین را سپری می‌نمود و نیاز به ارتقاء همه‌جانبه داشت. بدین سبب کیومرث در پیشرفت فرهنگ و تمدن ایرانیان نقش بسزایی ایفا نموده و پدر تاج‌دار ایرانیان کهن بوده‌است. شاهنامه او را بانی و ترویج دهندۀ انواع پوشیدنی، خوردنی، آموزش و پرورش معرفی می‌کند به عبارتی ایرانیان برخی فنون را در رشتن و بافتن از پشم حیوانات را مدیون وی هستند. همچنین برخی غذاها و خوراکی‌های جدید و هنر پخت‌وپز را کیومرث به همگان عرضه نموده‌است.

در کنار ارائه و آموزش انواع هنرها، از چهره و سیمای پاشاه عادل فرّ شاهنشاهی متبلور می‌شد و روز بروز کدخدایی او بر مردمش شیرین‌تر و مقبول‌تر می‌گشت. دد و دام نیز مطیع فرمان او گشتند و همه حیوانات اهلی و وحشی در کنار کیومرث آرام گرفتند یا در قلمروی او احساس خطر نمی‌کردند. حکیم طوس فردوسی خبر می‌هد که همه در مقابل تخت او دوتا شده عرض ادب بجا می‌آوردند حتی حیوانات نیز از این قاعده مستثنا نبودند در برابر کدخدا کرنش می‌نمودند.

از آن بر شده فرّه و بختِ اوی

دوتا می‌شدندی برِ تختِ اوی،

وز آن جایگه برگرفتند کیش.

به رسمِ نماز، آمدندیش پیش؛

بدین منوال کیومرث در شاهنامه نخستین پادشاه دانسته شده‌است که سی‌سال کدخدایی جهان را بر عهده داشت. در شاهنامه نیز مانند متون پهلوی به کوه‌نشینی کیومرث اشاره شده‌است. به علاوه او کسی‌است که پلنگینه بر تن می‌کند و کشاورزی هم در زمان او آغاز می‌شود. کیومرث فرزندی دارد سیامک نام، که به دست فرزند اهریمن یعنی دیو سیاه در زمان حیات کیومرث کشته می‌شود. کیومرث از این ماجرا غمگین می‌شود و هوشنگ پسر سیامک را با لشکری به جنگ دیو می‌فرستد و پس از گرفتن انتقام سیامک، روزگار کیومرث نیز بسر می‌رسد.

دولت کیومرث

زمامداری کیومرث بدوران بسیار کهن مربوط است، به استناد متون پیش از کشف آهن توسط ایرانیان. تمدن‌های متقدم در این موضوع، یعنی احتمال دست‌یابی به عنصر استراتژیک آهن یحتمل تمدن‌های مصر باستان و میان‌رودان­ بودند. دوران کدخدایی کیومرث پیش از کشف آهن بود و ایرانیان فن اسخراج آهن را در زمان هوشنگ یادگرفتند که البته دست‌یابی به آهن مستلزم کشف و حفظ آتش بود که این مهم در زمان هوشنگ محقق شد:

نخستین یکی گوهر آمد به چنگ

به آتش ز آهن جدا کرد سنگ

سر مایه کرد آهن آبگون

کزان سنگ خارا کشیدش برون

از کیومرث فقط یک پسر بجا ماند که همانند پدر هم با زکاوت بود و هم خوب‌چهر که کیومرث طاقت دوری از او را نداشت. سیادت کیومرث بی‌هیچ پیشامد ناگواری سال‌های سپری شد و حکومت او هر روز بیش از پیش فروزنده‌تر می‌شد کسی هم با او دشمنی نداشت مگر یک نفر آن هم اهریمن بدسگال اقبال و درخشش فرّۀ‌ ایزدی کیومرث، رشک و حسد آهرمن را به غلیان آورد و سراپای وجودش از کین کیومرث لبریز شد آنگاه نسبت به استمرار دولت کیومرث بحث‌ها و جدل‌ها براه انداخت تا عاقبت مسبب فنای دولت او گردد. آهرمن زان پس فرزند خویش را که پهلوانی گرگ سیرت بود، برانگیخت و او را مهیای جنگ با کیومرث نمود.

تدارک دیوسیاه پسر اهریمن سپهسالار کشور دیوان در حمله به کشور کیومرث، توسط سروش‌ها یک بیک به سمع سیامک رسید و سیامک از اقدام اهریمن و پسرش به خشم آمد و با سپاه اندکی که داشت بر دیوان تاخت.

کیومرث از وقایع آگاه نشد حتّی خبر نداشت که فرزندش به جدال دیوان رفته‌است. در چنین اوضاع مشوّشی بود که بار دوّم سروشی خجسته بسان پریان خبر آورد که دیو ستمگر سیامک را هلاک نموده‌است. شاهزاده سیامک هنگام عزیمت به جنگ، چرمینۀ پلنگی به تن کرد و با سپاهی اندک رهسپار نبرد شد. شاهنامه یادآور می‌شود که در زمان مزبور هنوز جوشن و لباس رزم وجود نداشت یا ایرانیان هنوز موفق به تهیه آن و سایر آلات حرب نشده بودند، حتی آیین جنگ و خون‌ریزی برای ایرانیان مفهومی نداشت.

کیومرث از خبر قتل سیامک برسر و سینه زنان از تخت فرود آمد با دیده‌هایش اشکبار و موی‌های چنگ انداخته به عزا نشست. از نشر خبر ناله و خروش لشکریان به آسمان برخاست، همه با جامه‌های پیروزه رنگ و رخانی زرد رنگ به سوگ نشستند.­ حتی دد و دام نیز بر درگاه صف کشیدند. از ابیات فوق چنین متصوّر است که همه به جانب کوهستان رهسپار شدند، احتمالاً به سبب شکست غیره منتظره سیامک ایرانیان موطن خویش را رها نموده به کوچ اجباری دست زدند. خطر حمله دیوان قریب‌الوقوع بوده و ارتش کیومرث توان مقابله با آن‌ها را نداشت.

ایرانیان چند سالی در کوهستان به سوگ نشستند و عزای سیامک را پاس داشتند که دوباره از جانب خداوند فرشته‌ای (سروش) بر کیومرث نازل شد پس از درود بر ایشان او را بشارت به توقف عزا و ترغیب جنگ با دیوان را داد. این احوالات کیومرث مبیّن آن است که وی از اولیاء بوده و مراودۀ فرشتگان با او دلیل بر شخصیت دینی و مذهبی وی است. اصولاً فرشتگان جز پیامبران بر کسی نزول نکرده‌اند.

پیام آمد از داور کردگار

نشستند سالی، چنین سوگوار؛

«کزین بیش مخروش و باز آر هوش».

  • درود آوریدش خجسته سروش:
  • برآور یکی گرد از آن انجمن.

سپه ساز و برکَش به فرمان من؛

  • در بیت آخر خداوند فرمان می‌دهد و کیومرث فرمان او را اطاعت می‌نماید. مدت کوهستان نشینی کیومرث با قومش را شاهنامه ذکر نمی‌کند پادشاه کیانیان­ پس از نزول وحی دست‌ها را بطرف آسمان بلند کرده نفرین بر بدگمان می‌کند، نام آفریدگار را بر زبان جاری ساخته آنگاه چشمانش را از اشک پاک نموده به عزا پایان می‌خشد تا به کین سیامک برخیزد... .
کیومرثآموزش پرورششاهنامه فردوسیملت ایران
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید