با توجه به محتوای غنی شاهنامه از یکسو و اهمیت آن برای زبان فارسی از سوی دیگر، و با در نظر گرفتن اینکه شاهنامه کهنترین اثر شعر فارسی است که به طور کامل به دست ما رسیده است، میتوان تأثیر بزرگ این کتاب را بر سراسر ادب فارسی حدس زد. نه تنها مورخان و فرهنگ نویسان و حماسه سرایان و مؤلفان کتب اخلاق؛ بلکه اکثر متفکران و شعرای بزرگ زبان فارسی، از آن میان شیخ فریدالدین عطار، عمر خیام، شیخ اشراق سهروردی، مولانا، سعدی و حافظ هر یک به نحوی از شاهنامه تأثیر پذیرفتهاند؛ ولی شاهنامه به عنوان بزرگترین منبع تاریخ و افسانه و لغت و حکمت و اخلاق ایرانی تنها بر طبقه شاعران و متفکران پس از خود تأثیر نکرده است؛ بلکه به همان نسبت بر ادبیات توده یا ادبیات عامیانه که بیشتر به گونۀ شفاهی از نسلهای پیشین سینه به سینه به ما رسیده است تأثیر گذاشته است.
از میان آثار ادبی ما هیچ اثری به اندازه شاهنامة فردوسی و دیوان حافظ نتوانستهاند آن دیوار ضخیمی که طبقه با سواد را احاطه میکند، بشکافند و به میان تودۀ مردم نفوذ کنند، و از میان این دو اثر باز شاهنامه به علت شهرت افسانههای آن معروف تودههای وسیعتری از مردم ایران است. حتی ایرانیانی که زبان مادری آنها فارسی نیست و نیز ملل همسایه ایران چون ترکها، روسها و عربها. همچنین بخش بزرگی از ادبیات توده از تأثیر شاهنامه برکنار نمانده است. چه آنهایی که تدوین گشتهاند، مانند دارابنامه و سمک عیار تا برسد به حسین کرد و امیرارسلان رومی و حماسه کورغلی، و چه آنهایی که به صورت روایات شفاهی دربارة ماجراهای پهلوانان شاهنامه در میان تودۀ مردم جاری است و... .