در بیان مطالب نقدی بر ادبیات مدرنیسم از مباحث مطرح شده توسط دکتر بهادر باقری بهره جسته ام. دنیای مدرن: دنیای پریشانی، دنیای سرعت، دنیای تغییر و دنیای ترجیح است. بله تصوری که ما از دنیای مدرن داریم هرچیزی که شیک و پیشرفته و خیلی خوب و فلان باشد؛ اما آیا بشر امروز با این تکنولوژی به خوشبختی رسیده آیا تنهایی ما بیشتر شده یا کمتر شده است. زن نشسته دارد موبایلش را چک میکند، مرد نشسته داره موبایلش را چک میکند، بچهاش نشسته داره موبایلش را چک میکند. حتی گاهی به هم پیام می دهند؛ اگر چه کنار هم نشسته اند. این برای آن فیلم میفرستد و آن برای این جوک می فرستد. در فاصلۀ یک قدمی هم نشسته اند و به جای اینکه چشم در چشم با هم صحبت کنند، با گوشی تلفن همراه به هم پیام می دهند.
یک زمانی حرف اول را تلویزیون میزد. بعد از سه ماه میرفتی به خانۀ خواهرت و زمان پخش فلان سریال تلویزیون بود، تو و همۀ خانوادهات موازی با هم نشسته و بدون این که بعد از سه ماه با هم صحبتی کرده باشید، همه چشم در تلویزیون دوخته بودید. حال این دیدار با خانوده چه معنا پیدا می کرد، در صورتی که آن سریال تلویزیون را در خانۀ خودت نیز می توانستی ببینی؟! حالا امروزه تلویزیون جایش را با گوشی تلفن همراه عوض کرده است. همه، چشم توی صفحۀ تلفن همراه خودشان دارند و با دنیا خودشان ور می روند.
این سؤال مطرح می شود، آیا این تکنولوژی سرعت، صنعت و مدرنیسم، برایمان سراسر خوشبختی آورده و یا زندگی را برایمان راحتتر کرده و یا خیلی امکانات به ما داده است که احساس خوشبختی و سعادت میکنیم. بی تردید این جور نیست، واقعاً این تنها درد بشر است که هر دم دردش عمیقتر می شود و این ادبیات روشنفکری و مدرن بازگو کننده این دردهای بی امان و بی شمار انسان امروزه میباشد.