مهرداد بخشی
مهرداد بخشی
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

در آرامش باش


امروز صبح که از خواب پا شدم، خودم پا شدم. بدون دخالت هیچ کسی و هیچ چیزی.

منظورم اینه که کسی نبود که مثل عجل مولق بالای سرم ایستاده باشه و هی مدام بگه.: "پاشو . پاشو دیرت شد."

یا بگه

"پاشو . پاشو . ظهره. آخه چقدر باید بخوابی؟!"

یا بگه

"پاشو . پاشو. مگه تو کار و زندگی نداری که لنگ ظهر گرفتی خوابیدی"

و یا بگه ... .

بعد من هم پتو رو بکشم روی سرم و بگم. باشه الان پا میشم و بعد از چند دقیقه باز دور سرم بچرخه و باز قفلی بزنه و شروع کنه به بیدارباش گفتن و باز همین جملاها رو تکرار کنه و بعد منم با اَخم و تَخم، پاشم و بشینم روی تخت. درست مثل یه برج زهربار. سرد، خمیده و وارفته و اخمو.

بله. با افتخار میگم که : امروز خودم پا شدم بدون هیچ سر و صدایی و بدون هیچ نِق زنی بلای سرم. هیچ کسی که هی مدام صدام کنه " پاشو. پاشو...".

حتی آهنگ بیدار باش ساعت زنگی ام هم دیگه اونقدر صداش در نیومد. نمیدونم چرا . شاید برای اینکه از وقتی که اوردمش توی اتاقم و هر روز اول صبح که بیدار می شد و با کلی سر و صدا و جیریلینگ، جیریلینگ بیدارم می کرد و بعدش هم من میزدم توی سرش تا خاموش بشه و اینقدر جریلینگ، جریلینگ نکنه ، الان دیگه خسته شده. خسته شده از اینهمه توسری خوردن و دیگه کاری به کارم نداره. شاید ترسیده و یا دیگه یاد گرفته نباید مزاحم خوابِ نازِ منِ نازنین پسر بشه.

صدای زنگ بیدارباش گوشی ام هم خواموشه. اون هم احتمالا وقتی ضربه های مُحلک من رو میدیده که سر ساعت زنگی جیغ جیغو هوار میشده، هوا رو فَهم کرده و دیگه ذِقش در نماد. دیگه خودش خاموش مونده و آروم کنار رفته.

خلاصه الان.

همه چی آرومه، آرومه . من چقدر خوشبختم.


بعد ساعت رو که نگاه کردم. دیدم ساعت 6 صبحه. اما من برنامه ای نداشتم. چون برنامه امروز من این بود که تمام روز رو استراحت کنم. اونم توی محیطی کاملا آروم و ساکت. ریلکس. بدون هیچ دردسری. بدون هیچ مزاحم و مزاحمتی.

چقدر خوب بود . امروز هیچ کدم از اعضای خونواده ام هم کاری به کار من نداشتن. همه شون می دونستن که نباید به من گیر بدن. می دونستن که برنامه ی امروز من اینه که امروز روز آروم و پر آرامشی داشته باشم.

آخه کلاغه بهشون خبر داده بود. یعنی خودم بهشون توضیح داده بودم.

چیه؟ من نمی تونم کلاغ بشم و خبرهای خودم رو به یکی دیگه برسونم؟

چرا. می تونم. خوب هم می تونم. دیدی که این رو هم ثابت کردم.

بگذریم.

بزار میخوام تجربه امروزم رو برات بگم.

واییییییی که چه حال داره اگه یه جا و مکانی داشته باشی که بتونی توش با خیال راحت کارهات رو انجام بدی بدون اینکه کسی مزاحمت بشه. یعنی در آرامش کامل. یعنی هروقت که بخوایی هرجایی که دوست داری بری و هرکاری که دوست داری انجام بدی. خونه یا اون جایی که هستی رو کلا به هم بریزی و یا جَوگیر بشی و مثل بچه آدم هرچی ریخت و پاش کردی رو جمع و جور کنی و بزارشیون سر جاش. یا هرکاری که به ذهنت میرسه بکنی. هرکاری بدون اینکه کسی چیزی بهت بگه و توبیخت کنه.


لابد می پرسی تشویق چطور؟؟ اگه کسی بیاد و باهات هماهنگ و همراه باشه و تشویقت کنه چطور؟

اوه . تشویق. هووومممممممم . تشویق ولی خوبه اگه از ته دل باشه و کسی تشویقت کنه که واقعا تشویقش واقعیه و توش طعنه و نیکه انداخت نباشه. مثلا یه همسر مهربون و فهیم داشته باشی که درک کنه آرامش داشتن رو. درک کنه آزادی داشتن رو.

بله. داشتن یه جایی که بتونی با آرامش کارهات رو انجام بدی، یه نعمته. یه نعمت بزرگ چون اگه بتونی در آرامش و آسایش کارهات رو انجام بدی بهتر می تونی موفق بشی. ذهنت آرومه. اعصابت راحته. میدونی چطور باید چکار کنی. تمرکزت بالاتر میره و میتونی برنامه ریزی کنی و برنامه هات رو دقیق تر انجام بدی.

اونجایی که تو توش آرامش داری درواقع جایی هستش که می تونی روش حساب کنی برای رشد کردن. مثل درختی که توی یه محیطی هست که هیچ باد و طوفانی اونو اذیت نمی کنه. ساقه اش رو خم نمی کنه، شاخه هاش رو نمی شکونه، شکوفه هاش رو پرپر نمیکنه. میوه هاش رو نمیریزه.

آرامش یعنی این. یعنی جایی که بتونی تمرکز کنی و تمام تمرکزت رو بتونی بزاری روی خودت. روی رشد دادن خودت. روی موفق شدنت. روی پیشرفتت .

همیشه دعا کن آرامشی بهت داده بشه که بتونی توش به خواسته هات برسی. در حال زندگی کنی. اونجوری که دوست داری زندگی کنی. بشینی، پا شی، لَم بدی و حتی بخوابی و هرکاری که دوست داری بکنی.

کارهای شخصی خودت رو انجام بدی و یا بری دنبال کارهای غیر شخصی ات. خلاصه هرکاری. از ورزش گرفته تا خواب. از پول در اوردن تا کمک کردن رایگان به مردم و ...

توی مکانی که باید آرامش داشته باشی نباید هیچ چیزی مجبورت کنه کاری خارج از برنامه هات انجام بدی. یا کاری بکنی که دوست نداری. یا هرجور دخالت و مانع تراشی ای برات داشته باشه.

وقتی تو توی مکانی آرام هستی و کسی مزاحمت نیست اونوقت در آرامش کاملی. فرقی نمیکنه کسی مثلا همسر یا دوستی و یا بچه ای و یا پدر ومادری همراهت باشه که درکت کنه. فقط کاری به کارت ندادشته باشن. اصلا و مطلقا.


آرامشآسایش
عجیب اما واقعی: " من می خوام و بهم داده میشه. تو هم بخواه تا بهت داده بشه."
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید