مهرداد بخشی
مهرداد بخشی
خواندن ۱۰ دقیقه·۲ سال پیش

درباره ی محتویات پستهای من در ویرگول و ...:


خوب دوستان عزیز. خوشحالم که کانال جذاب، پرارزش و اثر گذار " داده میشود " من در ویرگول را برای رسیدن به جواب سوالاتت، حل کردن مشکلاتت و پیدا کردن راه های رسیدن به خواسته ها و هدفهات انتخاب کردی.

امیدوارم از داستانها و اطلاعات پستهایی که گذاشته ام خوشت اومده باشه و جواب سوالاتت رو گرفته باشی. خوب اگه هنوز جواب سوالت رو نگرفتی میتونی به سایت جذاب و قدرتمند خودم یعنی سایت: "داده میشود" سر بزنی و احتمالا اونجا جوابهات رو بگیری چون اونجا اطلاعات زیادتری هست با تکنیک ها و راه حل های زیادی اونجا پیدا می کنی.

خوب بحث هایی درباره راستگویی و صداقت بود قرار شد همه ی ما توی همه ی کارها و فعالیتی که داریم، صادقانه رفتار کنیم.

حالا من خودم اول این کار رو شروع می کنم و تا زمانی که هستم، سعی می کنم کاملا صادقانه عمل کنم و کاملا صادقانه باهات حرف بزنم.

پس همین الان صادقانه اعتراف می کنم که من این اطلاعات رو از اطلاعات افراد موفق دیگه الهام گرفته ام و الگوبرداری کردام. اما هرجایی که لازم بوده از تجربه ها و استدلالها و تجزیه و تحلیل های خودم هم برای روشن تر شدن موضوعات استفاده کرده ام و می کنم.

خوب. بعدش هم همه ی اون اطلاعات توسط کائنات(مقالات، فیلم و پادکست های داخل کتاب ها، فایل های صوتی و تصویری و کانال ها و سایت های دیگه ) به من داده شده بود، الان همون اطلاعات به وسیله ی کائنات (من و ابزارهای انتشار اطلاعات) این کانال به شما داده میشه.

بزار کمی بیشتر لرات توضیح بدم.

همیشه یکی از آرزوهای من این بود که ای کاش می تونستم آزادانه برم و دور دنیا رو بگردم. می تونستم به جاهای دیدنی برم. عجایب دنیا رو از نزدیک ببینم. آثار باستانی، طبیعت های زیبای معروف و هرچیزی که آرزوی دیدنشون رو داشتم و دارم و هرچیزی که بعدا ازشون خوشم خواهد اومد و آرزو خواهم کرد رو هم ببینم و ازشون لذت ببرم.

دوست داشتم تمام عمرم آزادانه بگردم چون فهمیده بودم که خداوند انسانها رو آزاد آفریده و دنیا رو هم آفریده برای گشتن و دیدن. پس چرا من نباید دنیایی رو که خداوند برای گشتن، دیدن و لذت بردن خلق کرده رو نبینم.

خوب توی دوران بچگی تا حد توانم هرجایی که دوست داشتم می رفتم و می گشتم و لذت می بردم. و مهمتر از همه این بود که من بخاطر اینکه عشایر زاده بودم و پدر و مادرم از تُرک های قشقایی بودن و زمان تولد من، اونها عشایر بودن، برای همین هم خودم توی دل طبیعت به دنیا اومده بودم و انگار این خوی طبیعت گردی و لذت بردن رفته توی خونم و نمی شه کاری اش کرد. این خصلت گَشتن و گَشتن و خسته نشدن و لذت بردن از اون دوران توی خون من رفته و تا آخر عمر هم با من خواهد ماند.

من شیش سال بعد به همراه پدر و مادرم به آغوش شهر نقل مکان کردم اما اونجا هم باز دست از طبیعت گردی و گشت و گذار برنداشتم. سالها می گذشت و من بزرگ تر میشدم و پدر و مادرم از من انتظار داشتن که گشت و گذارهایم رو کم کم کنار بزارم و به فکر زندگی و باشم و مسولیت خرج و خورد وخوراک خودم رو به عهده بگیرم چون الان دیگه بزرگ شده بودم و انتظار میرفت که توی این سن بیشتر دنبال پول درآوردن باشم تا گشتن و تفریح کردن و لذت بردن.

اونجا بود که فهمیدم برای به دست آوردن هرچیزی که می خوام باید پول خرج کنم. مخصوصا برای گشت و گذارهایم. برای آزادی هام در دیدن و لذت بردن از چیزهایی که دوست دارم.

اینجا بود که دیدم بی پولی داره منو به زنجیر میکشه و من دارم به مرور زندانی فقر و بی پولی میشم و این به آزادی گشت و گذارهایم هم ضربه خواهد زد و تا قبل از اینکه این اتفاق بیافته باید کاری بکنم. باید راهی پیدا کنم که خودم رو از این زندان فقر نجات بدم.

پس شروع به تحقیق و برسی کردم تا فهمیدم برای اینکه از گشتن و دیدن لذت ببرم باید از یه راهی پول به دست بیارم. باید فعالیتی انجام بدم پس باید سر کار و شغلی برم. اما پدرم پول نداشت تا کمکم کنه تا جایی سرمایه گذاری کنم و یا برای خودم کاری راه بیاندازم برای همین هم نمی تونستم برای خودم کاری راه بیاندازم برای همین هم مجبور شدم که برم برای دیگران کار کنم و این اولین قدم زندانی شدنم بود اما برای گشت و گذار و لذت بردن باید این زندان رو تحمل می کردم. زندان کار برای دیگران.

این زندان کار کردن برای به دست اوردن پول، کم کم بدون اینکه متوجه بشم زندانی جایی که کار کرده بودم می شدم. و بعد کم کم قدرت تصمیم گرفتن برای خودم هم داشت قربانی زندانهایی که شده بودم می شد. یعنی عملا آزاد نبودم کارهایی که دوست دارم رو انجام بدم. و اینجوری بود که آزادی عملم رو هم از دست دادم.

حالا من نه آزادی مالی داشتم نه آزادی زمانی و نه آزادی عمل و حالا آزادی مکانی ام رو هم از دست داده بودم.

برای همین من سالهای سال توی این زندان های تو در تو گیر کرده بودم. نمی دونستم باید از کدوم در بیرون برم تا از این زندان تو در تو خلاص بشم.

اما همیشه رویا ها و آرزوهایی که داشتم توی ذهنم می اومد و انگیزه ای بهم میداد تا برای بیرون رفتن از این زندان ها فکری کنم و کاری بکنم. ولی هیچ راه حلی برای بیرون رفتن از این کار نداشتم. وقتی هیچ فکری برای بیرون رفتن نداشتم مسلما هیچ کاری هم برای بیرون رفتن نمی دونستم و برای همین هم هیچ کاری برای بیرون رفتن نمی کردم.

خیلی از افراد بودن که برای بیرون رفتن از این زندانها به در و دیوار میزدن تا راهی پیدا کنن. اکثر افراد بدون اینکه بشینن و فکر کنن و راهی توی ذهنشون پیدا کنن بدون فکر کردن خودشون رو به آب و آتیش میزدن.

اما این وسط عده ای شکست می خوردن و جا میزدن و به همین زندان ها قانع میشدن ولی عده ی کمی با پشتکار زیاد بالاخره راهی برای بیرون رفتن از این زندان پیدا می کردن اما اونها خیلی هم ضربه های جانی و مالی و روحی می خوردن تا موفق می شدن آزادی خودشون رو به دست بیارن.

اما من بخاطر کنجکاوی هام و اینکه عاشق گشت و گذار بودم هرجایی که می خواستم سرک می کشیدم، یکی از کارهای مورد علاقه ام این بود که توی زندگی افراد موفق سرک بکشم و از موفقیت های اونها لذت میبردم. برای همین هم وقتی جلز و ولز کردن و به در ودیوار و اب و آتیش زدن های افراد نگاه می کردم. به دقت برسی میکردم ببینم اونها چرا این قدر دارن برای رسیدن به آزاد شدن از این زندان ها تلاش میکنن و چطور موفق خواهند شد.

برای همین من بر خلاف اون دو گروه بیشتر دنبال این بودم که از اون افراد یاد بگیرم و این یاد گرفتن هم برام خیلی لذت بخش بود و اینجوری کم کم متوجه شدم که داشتم از افراد موفق الگو برداری میکردم و این بهترین کاری بود که انجام میدادم. بعد از اون این سبک حل کردن مشکلات رو سرلوحه زندگی ام کردم و تصمیم گرفتم تا جایی که میتونم از موفقیت های افراد موفق درس بگیرم.

اما گاهی الگویی پیدا نمی کردم و مجبور میشدم خودم دست به کار بشن و تجربه کنم. حالا این سبک زندگی ام تغییر کرده بود و بهتر شده بود. یعنی اونجاهایی که الگویی برای حل مسکلاتم و آزاد شدن از این زندانها پیدا میکردم، پی روی می کردم و هرجایی که الگویی نداشتم با کمک نمونه های راه حل مشابه تجزیه و تحلیل میکردم و برای اون مشکل راهی پیدا میکردم و هرجایی هم لازم بود ریسک میکردم و تجربه میکردم.

حالا من بعد از سالها تحقیق و برسی و مطالعه و تجربه و تجزیه تحلیل کردن بهترین راه های بیرون رفتن از این زندانها و به دست اوردن آزادی های مالی، مکانی و زمانی و عملی رو به دست اوردم و تا حدودی آزادی های مالی، مکانی و زمانی و عملی رو به دست اوردم. اما همچنان دارم برای به دست اوردن آزادی های مالی، مکانی و زمانی و عملی تلاش میکنم و به زودی به طور کامل به همه ی اونها خواهم رسید.

حالا این اطلاعاتی که توی این کانال بهت داده میشه چکیده ها و نتیجه های همون موفقیت های خودم هست. اگه با دقت به این اطلاعات توجه کنی و مثل من که از افراد موفق الگوبرداری میکردم، از من و افراد موفقی که بهت معرفی میکنم و افراد موفق توی حوضه های فعالیت های خودت الگو براداری کنی؛ کمکت میکنه به پول و درآمد بالا و سود بالای و در نتیجه به ثروت بالایی برسی. شاید باور نکنی اما این اتفاق خیلی راحت برات اتفاق می افته. پولهای زیاد و خیلی زیاد . در حد پول ها (سودهای) ملیونی و حتی ملیاردی.

چون من قسمت هایی از بهترین سبک زندگی رو که می دونم رو در اختیارت می زارم. اون قسمت هایی که واجب و لازم است.

نه. نه. نترس. قرار نیست جادو و جنبل کنم یا افسانه و خیال نیست یا قرار نیست چوب جادویی هری پاتر به دستت بدم تا باهاش به خواسته هات برسی. اما فعالیت ها و کارهایی انجام میدی که خیلی شبیه معجزه میمونه. یه معجزه ی واقعی.

میدونم باور کردنش سخته اما اینکه الان و توی این زمان باور نمیکنی کاملا عادی و طبیعی هستش و من هم اصلا از این طرز فکر و باورهای تو دلسرد و نا امید نمی شم. چون من هم این دوره ها رو گذروندم. من هم رزگاری توی وضعیت الان تو بودم. روزگاری تاریک و سرد که هیچ چیزی درباره ی این مورد برام روشن و واضح نبود. اما وقتی که واردش شدم و کم کم قدم گذاشتم توی این دنیا و ارد این دنیای جالب و جذاب شدم همه چیز برام روشن و اضح شد.

الان همه چیز برام مثل روز روشنه و برای همینه که با ایمان و اعتقاد قلبی دارم بهت میگم که یه معجزه ی واقعی در راهه و اگه بخوایی تا اون معجزه رو ببینی، پس بخواه تا بهت داده بشه.

هرچند که با کمک اطلاعات این کانال می تونی به پول و سود های زیادی برسی اما این فقط یک قسمت کاره و تو میتونی با این اطلاعات به هر خواسته ی دیگه ای که بخوایی برسی.

پس برای اینکه از این زندانها آزاد بشی و به آزادی های مالی، مکانی و زمانی و عملی برسی من توی این کانال بیشتر درمورد پول و سود و اعتبار(شهرت) حرف آشنا میکنم. پولهایی که توی زمان کمی بهت داده میشه و بعد کم کم به کمک پولهایی که به دست میاری میتونی راه های درآمدی خودت رو رشد بدی و روزی برسه که به آزادی های مالی، مکانی و زمانی و عملی برسی .

اگه اطلاعات بیشتری بخوایی که با کمکش به پول و سود و درآمد، اعتبار(شهرت)، آزادی زمانی، آزادی مکانی و آزادی عمل و خواسته های دیگرت برسی میتونی به وب سایت من به آدرس " داده میشود " یا ................. میتونی بری.

این وبسایت کاملا در اختارت هست که توی اون اگه هرچیزی که بخواهی بهت داده میشه. برای وارد شدن به اون سایت کافیه به اینآدرس بری.

اون اطلاعات و آموزش ها بیشتر و کاملتر از این اطلاعات درون کانال هست که اگه روی اون اطلاعات رو با تمرکز و با دقت ببینی و ازشون استفاده کنی هرچیزی که بخوایی بهت داده میشه. همونطور که من خواسته هایم رو خواستم و بهم داده شد.

پس خیالت تخت تخت که هرچیزی بخوایی بهت داده میشه. کافیه که بخوایی تا بهت داده بشه.

خوب. همونطور که قبلا هم گفتم من توی این کانال بیشتر روی پول و سود و اعتبار(شهرت) تمرکز میکنم و با کمک این ها آزادی زمان و آزادی مکان به دست بیاری.

پستآزادزندانخواسته و آرزوویرگول
عجیب اما واقعی: " من می خوام و بهم داده میشه. تو هم بخواه تا بهت داده بشه."
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید