مهرداد بخشی
مهرداد بخشی
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

چرا لازمه که حد اقل یک بار سفر کنی؟


هر روز که دنیا ماشینی تر میشه و خونه ها مثل قارچ رشد میکنن. آدم احساس میکنه بین یه مشت آهن و سنگ و آجر و گچ و خاگ زندانی شده. حالش بدجور ناجور گرفته میشه.

خوب. آدم که سنگ و آهن نیست که این چیزا حالیش نباشه. ناسلامتی آدمه. جون داره، روح داره، زنده است. دل داره ، همین دلش؛ هوای پاک میخواد. یه طبیعت قشنگ میخواد. دوست داره بره و بگرده و کلی عشق و حال کنه. اما هرکاری میکنه نمی تونه چون توی دو تا زندان گیر کرده.

یکیش همین چهاردیواری هایی هست که خوش رو توش زندانی کرده و یکی دیگه هم زندان هست به اسم « کارو شغل » . توی این دوتا زندان گیر کرده.

انگار کردنش توی یه اتاقی که اون اتاق خودش توی یه اتاق دیگه است. دتا زندان تو در تو. سخته. دردناکه. سرد و بی روحه. کشنده است. کسل کننده است....

برای همینه که خیلیا دوست دارن از این زندان ها آزاد بشن و فرار کنن. برن یه جای دور. یه جایی خلوت و آروم. یه جایی که بتونن تا چشم کارمیکنه و دورو برشون رو ببینن و تماشا کنن.

خوب خوشبختانه هنوز خیلی هستن که تلاش میکنن از این زندان آزاد بشن و برن سفر. برای همینه که الان می بینیم که افراد زیادی طرفداران سفر کردن هستن.

خوب البته زندان شغل و کسبو کار یه زندانی هست که همه باید کرفتارش باشن چون بدون اون نمیتونن زندگی کنن.میدونم عجیبه، اما وقعیه.!!!

اما همه فقط یه عده ای هستن که توی کسب و کار و شغلی که دارن واقعا زندانی هستن و عده ای هم هستن که توی شغل و کسب و کارشون زندانی نیستن چون اونها اون شغل هاشون رو همراه خودشون میتونن جابه جا کنن. پس آزادن که با اون شغلشون هرجایی که دلشون خواست برن.

به عبارتی باید بگم که: برای همه زندگی به این وحشتناکی و سختی نیست. بیشتر برای اون دسته افراده که کسب و کار و شغلی دارن که خیلی دوستش ندارن. اما خوشبختانه برای اون افرادی که میتونن شغل و کسب و کارشون رو جابه جا کنن، بودن توی این زندان لذت بخشه.

اما اونهایی که کسب و کار و شغل براشون یه زندان زجرآور و وحشتناک هست، یا توی شغل و کسب و کار و فعالیتی اند که دوستش ندارن و یا پول و سودی که از اون فعالیت ها بهشون داده میشه زیاد دندونگیر نیست و کفاف زندگیشون رو نمیده و برای همین هم باهاش حال نمیکنن و احساس میکنن که توی یه زندانی به اسم زندان کسب و کار و شغل مزخرف گیر کردن و هیچ راه فراری هم برای خلاص شدن ازش ندارن.

خوب این افراد برای اینکه از این زندان های داخل درهم خلاص بشن باید که اول از همه شغلشون رو عوض کنن و اینجوری از حد اقل از دست یکی از اون زندانها خلاص میشن و این کار آسونی نیست. اما من توی این مقاله بهشون یاد میدم که چجوری میتونن از این زندان اولی خلاص بشن.

من راه هایی رو که میدونم و یاد گرفتم و خودم تجربه کردم رو توی این مقاله میگم تا اگه تو هم توی الان توی همچن زندانی هستی ، خودت رو نجات دی.

اما بریم سراغ راه و روش ها:

اول اینکه : برای خلاص شدن از این زندان باید قبل از هر کاری اول باید خودت بخوایی که از این زندان رها بشی. یعنی تا زمانی که خودت نخوایی و انگیزه ای برای خلاص شدن از این زندان نداشته باشی و آرزوی رها شدن از این زندان رو نداشته باشی ، بدون که هیچوقت نمیتونی از این زندان آزاد بشی . حتی اگه من بهترین و قوی ترین روش ها رو بگم و یا حتی اگه خود خدا بیاد و دستات رو بگیر واز اون شغل بیرون بکشه بازهم تو از این شغل – که برات مثل یه زندان شده – آزاد نمیشی. یعنی درسته که موقتا آزاد میشی اما باز دوباره با پای خودت برمیگردی به همون شغل.

میدونم که این جمله خیلی برات غیر قابل باوره ولی باور کن این یه واقعیته. درمورد این واقعیت که چرا این اتفاق برای خیلی از افراد می افته که نمی تونن از یه کاری که دوستش ندارن بیرون بیان و یا بیرون میان اما دوباره به همون کار و کسب دردآور برمیگردن، و چرا این اتفاقات براش میافته، بعدا توی یه مقاله ی دیگه مفصل حرف میزنم.

اما الان فقط همین رو بدون که باید شدیدا آرزو کنی که از اون کار بیرون بیایی و انگیزه ی قوی ای داشته باشی که از اون کار و فعالیت بیرون بیایی.

چه اون فعالیت پول خوب و عالی ای داشته باشه و اما از خود اون فعالیت خوشت نیاد و چه بهت شهرت و اعتبار بده اما ازش لذت نبری.

تو باید وارد کاری و فعالیتی بشی که حداقل این سه مولفه رو باهم داشته باشه.

· از انجام دادن اون کار لذت ببری. این میتونه کمک به مردم و حل کردن مشکلات مردم باشه و یا حتی لذت بردن خودت از اون کار و یا هردو اونها باهمو در کنار هم.

· پول و سود خوب و عالی داشته باشه درحدی که بتونی نیازها و خواسته هات رو برطرف کنی.

· با انجام دادنش بهت شهرت، اعتبار و ازهمه مهمتر اینکه احترام داده بشه.

اینها فقط بخشی از چیزهایی هست که با فعالیت کردن باید بهت داده بشه و البته مهمترین هاشون هست.


توی پست «شغل خودت ورو تغییر بده» توضیح دادم که چطور باید کسب و کار و شغلشت رو تغییر بدی.


سفر کردنمسافرت
عجیب اما واقعی: " من می خوام و بهم داده میشه. تو هم بخواه تا بهت داده بشه."
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید