کسانی هستند که برداشت عوامانه از نژادپرستی دارند و خوشبینانه گمان میکنند میدانند نژادپرستی چی (ا)ست. این طبیعتاً انگیزههایی متفاوت اما همراه برای تاختن به کسی که موضوع را بکاود ایجاد میکند. من بنا ندارم سرگرم این بازی بشوم. برای کسانی که دوست دارند بدانند میگویم.
یک مقدمهی ساده و تا حدی واضح هم بگویم، آکادمی و دانشگاه یک نهاد لازم است و یافتههایش نه به جغرافیا متعهد است، نه به پندار من و شما. علم غربی و علم شرقی نداریم. علم علم است و مبتنی بر روششناسی علمی است و با مشارکت همهی اهل دانش در جهان پدید میآید.
بنا هم نیست تصورات منِ ناآشنا به موضوع و روش پژوهش را تایید کند. زملوایز وقتی گفت میکروب باعث مرگ زنان وقت زایمان است، مسخرهاش کردند، تیمارستان فرستادندش و آنجا زیر کتک و بیماری مرد. کپرنیک وقتی مدل غیر بطلمیوسی را داد، همه میگفتند ما که با چشم میبینیم ما ثابتایم، خورشید نه.
اما نژادپرستی. تا زمانی فکر میکردند نژادپرستی رعایت تبعیض میان نژادهای مختلف است، چه برتر انگاشتن یک نژاد چه فروتر انگاشتن یک نژاد. مشکل چه بود؟ همه احساس میکردند نژادها را تشخیص میدهند، اما نمیتوانستند تعریفی قابل سنجش از این که نژاد چی است به دست بدهند. عجیب نبود که امیدوارانه میگفتند ما همه چیز را دربارهی نژادپرستی میدانیم، مانده دو سطر تعریف نژاد که آن را هم خیلی زود «ردیف میکنیم».
بودجه هم پشت ماجرا بود. آقای هیتلر پول میداد جمجمهی آدمها را اندازه بگیرند تقسیم بر طول استخوان نمچیچی بکنند ببینند از کدام نژاد است.
اما هر چه تلاش کردند، فلسفه بافتند، دست به دامن فیزیولوژی شدند، اسلحه را به یاری طلبیدند، نشد یک تعریف نامخدوش دربارهی نژاد بدهند. هر تعریفی که میدادند، خیلی سریع پیدا میشد که مشکلش کجا (ا)ست.
بعد که ژنتیک علم شد، باز همهشان امیدوار شدند که «ژن» همان نژاد باشد. خوشمزه هم این که همان قدر که هیتلر دنبال خارج قسمت طول جمجمه به نمچیچی بود، اسراییلیها هم دنبال ژن مشترک یعقوب میگردند که فعلا به اینجا رسیدهاند که تعداد زیادی از یهودیان (منهای آنان که این طور نیستند) نوادهی یکی از چهار زن گمنام در طول تاریخ هستند.
نهایتا علوم اجتماعی بعد از آزمودن تمام ایدهها به وفاق رسیده که تعریف اجتماعی برای نژاد ممکن نیست. آنچه ما گمان میکنیم تشخیص هوشمندانهی نژاد از سمت ما است، عملا تلفیقی از بعضی خصوصیات چهره و نشانههای فرهنگی است. همان که در تهران «تشخیص» میدهید افغانی است، درمشهد بربر است. همان را یک شلوارک پایش کنید، به پوستش برسید، کلاه آفتابگیر پارچهای سرش کنید برود جلوی ایفل کمی به جلو خم شود سلفی بگیرد، قسم میخورید توریست ژاپنی است.
بعد از این که فهمیدند تعریف جامعهشناسانه از نژاد نمیتوان داد و از زیستشناسی و بقیه هم نمیشود قرض گرفت، به این نتیجه رسیدند که نژاد یک مفهوم منتزع نیست، توهم است.
پس اگر نژاد مفهوم منتزع نباشد و توهم باشد، آن وقت تفاوت نژادپرستی با دیگر شکلهای تبعیض چی است؟ چندین بار کسانی کنایه زدند که من بروم منطق بخوانم. همان منطق که خواندهاند اینجا به کار میآید. وقتی نژاد توهم باشد، «تبعیض میان نژادهای مختلف» تفاوت مفهومی با تبعیض ندارد اما مصداقهایش اخص از مصداقهای تبعیض هستند. یعنی آنچه بهش میگفتند نژادپرستی شامل (مثلا) تبعیض علیه زنان یا معلولان نمیشد. اما وقتی مفهوم یکی است و فقط مصداقها اعم و اخص است آن هم بر اساس یک خطای شناختی، در واقع این اعم و اخص بودن بر اساس فهرست رخدادها است، نه چیز دیگر. از وقتی این را بفهمید، از نژادپرستی که حرف میزنید از چیزی جز تبعیض حرف نمیزنید. نژادپرستی اسمی عوامانه، غیر دقیق و بر اساس توهم برای تبعیض است.
ماجرای اصلی یک چیز است، این که رفتار یا پنداری دربارهی کسی یا گروهی از کسان در جامعه ایجاد شود که در مورد دیگران ایجاد نمیشود و یا بر اساس خصوصیاتی است که خود فرد انتخاب نمیکند (مثل خصوصیات جسمی، از جمله رنگ چشم، فرم چانه و بینی، معلولیت، یا پدر و مادر، خانواده، زبان مادری) یا خود فرد انتخاب میکند اما به موضوع بحث ربطی ندارد (مثل ندادن شغل به کسی که تیشرت پوشیده است یا طرفدار فلان سیاستمدار است).
در تعداد قابل توجهی از موارد مردم بر اساس عادت گمان میکنند که تفکیکی که انجام میدهند تبعیضآمیز نیست. اغلب این موارد به آنجا مربوطاند که به جای تبعیض از اسم عامیانهی نژادپرستی استفاده میکنند، یا عامل تبعیض را موجه میدانند. مثلا میگویند «معلول است، نمیتواند کار کند.» یا «زن که نمیتواند تریلی براند.» یا «سیگار میکشد، اگر فردا معتاد شد چه؟» این موارد کم نیست. اسراییلیها میگویند «عرب قابل اعتماد نیست» (که بسیار هم خندهدار است). در بعضی از کشورهای عربی میگویند سوریها دزداند. در ایران این همه چرند در مورد مردم افغانستان میگویند. در خیابان بارها دیدهاید از رانندگی زنان بد میگویند و خوشمزگی میکنند که «تو باید پشت ماشین لباسشویی بشینی». همهی اینها مصداق تبعیض هستند و وقتی نژاد مفهومی محصل نیست و حاصل پندار است، نژادپرستی یک معنا دارد، همین تبعیض. همین که به زنها چنین بگویند.
خیلیها اینجا میگویند «نه خیر، زن بودن به نژاد ربطی ندارد»، خب چی به نژاد ربطی دارد؟ نژاد توهم است. مثل غول چراغ جادو. شما امری درزندگیتان هست که به غول چراغ جادو مربوط باشد؟
برای همین در متنهای دانشگاهی اگر از عبارت نژادپرستی استفاده کنند، اغلب یا دارند از سابقهی تاریخی حرف میزنند یا با حدی از تساهل وارد بحث شدهاند. در غیر این صورت همان عبارت تبعیض را به کار میبرند و گاهی با یک اضافه نوع تبعیض را متمایز میکنند.