
مختار بن ابیعبیده ثقفی از چهرههای برجستهی تاریخ اسلام و از قبیلهی ثقیف بود. او پس از واقعهی کربلا با شعار «یالثارات الحسین» در کوفه قیام کرد. مختار خود را نمایندهی محمد بن حنفیه معرفی نمود و هدفش انتقام از قاتلان امام حسین (ع) بود. او موالی (غیر عربها) را به حکومت وارد کرد و با حمایت آنان قدرت گرفت. فرمانده نامدارش، ابراهیم بن مالک اشتر، نقش مهمی در پیروزیهای نظامی داشت.
مختار بهمدت ۱۸ ماه بر بیشتر مناطق عراق حکومت کرد. در این مدت با بنیامیه در خازر و با بنیزبیر در نبردهای مذار و حرورا جنگید. سرانجام، در کوفه و در کاخ دارالاماره به محاصره افتاد. او همراه با 19 تن از یاران وفادارش از کاخ بیرون آمد و با شجاعت فراوان با سپاه کوفه و بنی زبیر جنگید تا اینکه خود و یارانش در همان موقع که در سال ۶۷ هجری قمری در موقعی که خود ۶۷ سال سن داشت به شهادت رسیدند .
بعد از مرگ مختار ، مصعب بن زبیر حاکم کوفه شد و ۶۰۰۰ الی ۷۰۰۰ نفر از نیروهای مختار که تسلیمشده بودند و می خواستند از مصعب امان بگیرند توسط مصعب در اقدامی عجیب که دستور داده بود همه گردن زده بشوند کشته شدند و بعد ابراهیم بن مالک اشتر نخعی با نیروهای خود از موصل به کوفه آمد و با مصعب بن زبیر بیعت کرد و سپهسالار و مشاور نظامی مصعب بجای مهلب شد و مهلب برکنار شد و به امارت موصل حاکم گشت . در همین موقع عبیدالله ابن حر توسط مصعب زندانی گشت ولی با وساطت برخی از زندان آزاد گشت . ابن حر از اینکه مصعب او را زندانی کرده بود و از اینکه چرا ۷۰۰۰ هزار نفر رو گردن زده بود بسیار از مصعب خشمگین بود و از اینکه چرا مختار و قیام او را ترک کرده بود و به بنی زبیر پیوسته بود بسیار محزون و ناراحت و پشیمان گشته بود . او بهمراه ۳۰۰ نفر از مردان و جنگاوران خود و قبیله خود که جمع کرده بود و پس از تکریت به کوفه حمله کرد و کار را بر مصعب بن زبیر دشوار ساخت. سرانجام عدهای از سپاهیانش متفرق شدند و او از بیم اسارت، در سال ۶۸ق، خود را برای نجات به فرات انداخت ولی غرق شد.در همین حال زائدة بن قدامه ثقفی به نیروی ۵۰۰ الی ۱۰۰۰ نفری که مختار از سپاه خود در جنگ حرورا در اطراف کوفه گماشته بود پیوست و فرمانده آنان گشت و با آنان به شام رفت و با عبدالملک بن مروان بن حکم اموی خلیفه شام پیوست و با آن بیعت کرد تا به جنگ با زبیریان رود . ۵ سال بعد یعنی در سال ۷۲ هجری قمری عبدالملک بن مروان ، حجاج بن یوسف بهمراه زائدة بن قدامه که هر دو از قبیله ثقیف بودند و انگیزه زیادی برای جنگ با مصعب و انتقام خون مختار که نسبت خونی و قبیله ای با آنان داشت رو داشتند و مخصوصا زائده که پسر عموی مختار بود را با لشگری حدودا و تقریبا نزدیک به ۳۵ هزار نفر را به عراق برای جنگ با مصعب بن زبیر فرستاد و لشگر مصعب هم کمتر از ۲۰ هزار بود و جنگی بین آنان منطقه ای بنام دیرالجثالیق که در نزدیکی رود دجله بود رخ داد .
در آغاز نبرد، مصعب جناح راست سپاه خود را به عبدالله بن مطرف طائی و جناح چپ را به ابن معمر تمیمی سپرد. در مرکز، خودش مستقر بود. حجاج نیز سپاه شام را در صفوفی منظم با پشتیبانی سوارهنظام نیرومند آرایش داد و با خطبهای شدیداللحن نیروهایش را تحریک کرد.
ابتدا درگیری با حمله سوارهنظام شام آغاز شد و جنگی سخت شکل گرفت. ابراهیم بن مالک اشتر که زمانی از سرداران مختار بود و پس از مرگ مختار با زبیریان همراه شده بود، در میانه نبرد توسط نیروهای خودش محاصره شد و کشته شد .
با مرگ ابراهیم، ستون اصلی سپاه مصعب فروپاشید. بسیاری از قبایل بصرهای و کوفی از ترس یا بیاعتمادی، صحنه را ترک کردند. مصعب در حالی که تنها مانده بود، تا پایان جنگید تا اینکه از روی اسب با تن و پیکری زخمگین بر روی زمین افتاد و در نهایت، زائده بن قدامه ثقفی که در جناح راست سپاه بود و بالا سر مصعب آمد و زمانی که او را دید و فهمید که مصعب است با شمشیر او را کشت و سرش را از تنش جدا کرد و بر سر نیزه زد و بعد فریاد یا الثاراتالمختار رو سر داد و بعد حجاج فرمانده کل عراق گشت و زائده از سرداران و افراد مهم دولت حجاج و بنی امیه شد و باری دیگر عراق به زیر سلطه ثقیف رفت و حجاج وقتی متوجه شد که مصعب بن زبیر بعد از مرگ مختار که تن بدون سر او را در بالای دیوار کنار مسجد کوفه نصب نموده حجاج ثقفی دستور داد که پیکر مختار را به پایین آورده و دفن کنند چون خوش ندارد که پیکر هم قبیله ای خود را در آنجا ببیند .
بعد از مسلط شدن بنی امیه بر عراق در ذی قعده سال ۷۲ق، حجاج بن یوسف پس از شکست مصعب و دریافت نیروی کمکی۵۰۰۰ نفری، وارد مدینه شد و حاکم زبیری مدینه رو اخراج و برکنار کرد و به سوی مکه رفت و در بئر میمون اردو زد. سپس در ذیحجه همان سال، محاصره مسجدالحرام و عبدالله بن زبیر را آغاز کرد که حدود شش تا هشت ماه به طول انجامید. حجاج با نصب منجنیق، کعبه را هدف قرار داد و بخشی از آن را ویران کرد، در حالی که زبیریان تنها به آب زمزم دسترسی داشتند. فشار اقتصادی و نظامی شدید، عبدالله را به ذبح اسبها برای تغذیه یارانش واداشت. در این شرایط، برخی نزدیکانش پیشنهاد صلح دادند اما او نپذیرفت. با شدت گرفتن محاصره و اعلام عفو عمومی، بیشتر یاران و حتی پسرانش تسلیم شدند. سرانجام عبدالله بن زبیر در جمادیالاولی سال ۷۳ق و زمانی که ۷۳ سال داشت کشته شد و مکه به دست امویان افتاد.
حال هم حجاز و هم عراق و هم شام و دیگر سرزمین های تحت اسلام زیر سلطه حکومت امویان بودند و باری دیگر امویان خلافت کل قلمروی اسلام را بدست گرفتند.
زبیریانجنگید تا اینکه در نبردی نابرابر به شهادت رسید.