نویسنده: ریچارد باخ
صفحه: ۱۱٢
انتشارات: بهجت
کتابِ "جاناتان مرغ دریایی" داستان مرغی دریایی به نام جاناتان است که از کارهای روزمره و تکراری هم گروهی ها و خانواده خود خسته شده است و قصد دارد راه خود را تغییر دهد و پرواز کند. او برای رسیدن به پیشرفت سختی های زیادی را تحمل می کند.
" هر یک از ما در واقع نمونه های واقعی از مرغ بزرگ هستیم. نمونه های نامحدود آزادی و پرواز دقیق گامی به سوی بیان طبیعت واقعی ماست." ص ٧۵
"... آیا مکانی به نام بهشت وجود دارد؟
خیر جاناتان. چنین مکانی وجود ندارد. بهشت یک مکان نیست. یک زمان هم نیست. بهشت یعنی کامل شدن."ص۵٢
این کتاب را می توان به عنوان یکی از کتاب های معنادار در زمینه خودشناسی و باور انسان به سمت حرکت، رشد و تعالی دانست.
البته کتاب هایی از جمله:
کیمیاگر اثر پائولوکوئلیو
کلاغی که با خدا حرف زد اثر کریستوفر فاستر
موضوع هایی مشابه این کتاب را دارند.
از نظر من این داستان بیان رهایی از قالب هایی است که انسان را محدود می کند. این قالب ها می توان باورها و اعتقادات نهفته شخصیتی انسان باشد. انسان همواره باید سختی هایی را برای پیشرفت و رشد خود متحمل شود ولی یکی از زمینه های اشتیاق انسان به انجام هر کاری فقط عشق ورزیدن به آن کار است که به خوبی نویسنده توانسته است آن را بیان کند.
یکی از جنبه های مثبت این کتاب زاویه دید اول شخص آن است ولی به نظر من در بعضی از قسمت های داستان زاویه دید، دانای کل می شود.
درنهایت می توان به عنوان نتیجه گیری این را بیان کرد که طبق الگوی کلی داستان نویسنده توانسته است حرف اصلی خود را که این دنیا آن چنان نظم مشخصی دارد که هر کدام از انسان ها در هر جایگاهی که هستند گاهی وظیفه آگاه سازی دیگران در جهت رسیدن به رشد و دستیابی به حقیقت را دارند.