الان که دارم این متن مینویسم روز آخر اسپرینت دوم کارآموزش آکادمی وبسیماست. برای بار اول بهار 1400 اقدام کردم، برای ثبت نام در دورههای کارآموزش آکادمی وبسیما ولی چون تایم کافی نداشتم و میدونستم بخاطر کارای دانشگاه و درگیرهای کلاس درسی وقت نمیکنم، ترجیح دادم صفحه ثبت نام اولیه آکادمی وبسیما را ببندم و کلا خارج شم.
همیشه در ذهنم بود یه روزی بتونم شرایط شرکت در دورهارو برای خودم فراهم کنم و نام نویسی کنم، برام مهم بود همه شرایط لازم داشته باشم(وقت خالی در طول روز، ذهن آرام دور از دغدغه، کامپیوتر یا لپ تاپ) این امکانات و شرایط با مبتلا شدن به کرونا برام فراهم شد مخصوصا وقت خالی در طول روز، کلا خونه بودم.
این دوره قرنطینه کاری کرد که دیگ حوصله بیرون رفتن نداشته باشم حتی کوه و طبیعت همیشه به هفته بعد یا فردا واگذارش میکردم. بالاخره با کلی استرس دوره تابستانه کارآموزش آکادمی را ثبت نام کردم و با هر مرحله آزمون استرسم بیشتر میشد و برام جذابتر، آزمونهارو قبول شدم و تا اینجا یعنی پایان اسپرینت دوم اومدم خودم هم باورم نمیشه، هرروز فقط تلاش کردم بهتر از دیروز خودم باشم بهرحال این دورها با اشخاصی رقابت و رفاقت میکنی که خیلی بهتر از خودت هستند در هر زمینهای، ولی همیشه سعی کردم اشتباهات دیروزم انجام ندم و بیشتر به صحبتهای منتور و ایراداتم دقت کنم، حالا میخوام در ادامه رایجترین اشتباهاتم در این اسپرینت را میخوام براتون بنویسم.
این تیتر برای من خیلی مهم شده، شاید قبلا اگر کسی حرفی یا تجربهای از زمان بحران بیان میکرد خیلی جدی نمیگرفتم و همیشه میگفتم: نه بابا! اینجوری هم که میگن نیست! ولی باید اینجا اعتراف کنم، دقیقا همونجوری که گفتن بود؛ شما در زمان بحران هیچوقت ذهنتون یاری نمیده چه کاری انجام بدید یا کدام تصمیم بهتره، ذهنتون درگیر اون اتفاق ناگواریه که رخ داده و میتونم بگم فقط نیاز دارید به جایی یا مکانی برید که آرامش بگیرید و بتونید لحظهای اتفاق رخ داده را تحلیل کنید و با آن کنار بیاید و بپذیرید.
برای من اتفاق ناگوار یعنی از دست دادن یکی از عزیزانم، دقیقا روزی رخ داد که تمام عزممو جزم کرده بودم برای امتحان ورود به اسپرینت دوم، کلی خونده بودم نکتههایی که نوشتم از فیلمهای آموزشی و مقالات ولی نشد که امتحان شرکت کنم، یادمه نیمههای شب گذشته بود که به منتور اطلاع دادم نمیتونم باشم، اون لحظه داشتم فک میکردم کلا از کارآموزش انصراف بدم و این خیلی برام تلخ بود؛ ولی چندساعتی به خودم فرصت دادم وفقط اجازه گرفتم و غیبت کردم چندروز و بعدا امتحان دادم و همین چندروز و ناتوانی مدیریت در زمان بحران من خیلی عقب انداخت.
انگار هیچ ویدئو و مقاله آموزشی مشاهده و مطالعه نکرده بودم، درسی که گرفتم ازاین اتفاق و غیبتام این بود که هر شخصی باید توانایی و کنترل کافی و لازم بر روی ذهنش داشته باشه که در موقع وقوع بحران بتونه مدیریت کافی و لازم انجام بده و مثل من بحران پیش اومده به عقب نکشونتش.
حتی بعد از غیبت 3 روزهای که داشتم باز هم ذهنم و افکارم جمع نبود سرکاری که انجام میدادم، مجبور بودم بیشتر از تایم کاری پای سیستم بشینم و کار انجام بدم که چون دچار افت شدید در نگارش مقالههام، خستگی و کلافگی شده بودم. برای من فقط هدفم یک چیز بود اونم اینک بتونم غیبتام و عقب موندگیام جبران کنم و باید این خبر خوب بدم که تونستم این موفقیت تا حدودی کسب کنم نه به طور کامل ولی هرلحظه تلاش کردم که به سطح قبلی خودم برگردم. اینک تونستم تا حدود زیادی این مشکل حل کنم و با بحران پیش آمده کنار بیام به خودم آفرین میگم :)
این اتفاق برای من در هفته اول اسپرینت دوم بعد از همون اتفاق ناگوار رخ میداد و خیلی هم پیش میاومد، بطوری که خیلی جاها باعث پرت شدنم به یک مسیر دیگ میشد و این خیلی آزار دهنده بود برای من، منتور و خوانندههای مقاله ولی به محض اینک متوجه میشدم در اسرع وقت نوشتههامو ویرایش میکردم.
خیلی موقعهام چون درست متوجه عنوان مقاله نمیشدم این سردرگمی و انحراف در مسیر محتوام اتفاق میافتاد ولی از یک جایی ببعد حساسیت بیشتری خرج دادم و سعی کردم جلوی این سردرگمی که بیشتر برای خودم اذیتکننده بود و باعث میشد وقت کم بیارم در نگارش مقاله را بگیرم و دوباره سری به نکاتی که نوشته بودم بزنم و این برای من خیلی کمک کننده بود.
قطعا برای شما و همه افرادی که تولید محتوا انجام میدهید، پیش آمده که برای انتخاب عکس متناسب با متن سردرگم و سردوراهی قرار بگیرید، بنظر من این اتفاق وقتی رخ میدهد که شما تصاویر بیشماری داشته باشید و واقعا ندانید کدام تصویر بهتر است.
نکتهای که اینجا باید بیان شود و خیلی مهم است، اینکه تصاویری باید انتخاب کنیم که از نظر گرافیکی، رنگ و دیزاین داخلی مناسب و جذاب باشند و من همیشه مشکلم انتخاب تصاویر بعنوان تصویر متن و از همه مهمتر کدام تصویر بعنوان تصویر شاخص انتخاب کنم؟!؟؟؟؟؟؟؟؟
همیشه انتخاب عکس برای تصویر شاخص به شخصه نیمی از تایم نگارش مقاله را از من میگرفت، بعد از چندروز با پیشنهاد یکی از بچههای کارآموزش در تایمهای خالی که داشتم سری به سایتهای گرافیکی و تصاویر مختلف میزدم و تصاویری که بنظرم جذاب بودن برای یک محتوا را انتخاب و دانلود میکردم و برای بعضی مقالهها کارآمد بودن، دیگر تایم بیشتری برای تصویر مناسب پیدا کردن و انتخاب کردن نیاز نبود صرف کنم و تایمم صرفه جویی میشد و بیشتر به نگارش مقاله میپرداختم.
من خیلی علاقهمند به یادگرفتن کارهای گرافیکی، کار با سیستم و نرمافزارهای گرافیکی نبودم و این میتونم بگم بدترین ضعف من به حساب میاومد و خیلی موقعها با خودم میگفت نه بابا لازمم نمیشه!
اولین چیزی که این دورههای کار آموزش به من یاد داد، علاوه بر نظم و سر تایم بودن که یکی از اخلاقیات بارز من بود و هست، استفاده از تکنولوژی و بهرهمندی از آن بود. شاید اگر این دورها را شرکت نمیکردم هیچوقت به دنبال نرم افزارهای گرافیکی نمیرفتم :))
یکی از اشتباهاتم این بود که از ورژن قدیمی یعنی تقریبا ورژن 7 سال گذشته فتوشاپ استفاده میکردم و کلی ایراد داشت و این امر باعث شده بود در دیزاین تصاویر و عکس نوشتهها خیلی ضعیف عمل کنم و خیلی اذیت کننده بود برای من، ولی من معتقدم همه مشکلات یک راه حلی دارن، بقول یکی از دوستانم که وقتی مشکلی پیش میآمد، میگفت: همیشه یک راهی هست! و معتقدم به این جمله، چون کسی که بخواهد یک مشکلی را حل کند همواره تلاش میکند راهی بیابد و قطعا برای حل مسئله راه حلی پیدا میکند:) قبلا هم گفته بودم بخاطر رشته تحصیلیام در دانشگاه دوستان گرافیست بسیاری دارم ولی نمیدانم چرا زودتر از آنها کمک نگرفتم:( بالاخره یه روز بعد از پایان تایم کارآموزش با یکی از دوستانم قراری گذاشتم و در آن دیدار که ساعتها طول کشید دو اتفاق مهم افتاد
1. ارتقا ورژن نرم افزار فتوشاپ (میدانم کلی خندیدید به من تا اینجا)
2. آموزش کامل کار با این نرم افزار
این دو اتفاق که خیلی برای من جذاب بودند، آنقدر که باعث شدن 36 ساعت فقط به ویرایش تصاویر تمامی مقالات خودم که در وردپرس منتشر کرده بودم بگذرد :) اینطور شد که تصاویر استفاده شده در مقالاتم نظر منتور را جلب کرد و این برای من یک اتفاق مثبت بزرگ بود و هست، من شخصی بودم که اصلا اعتقادی به کار با این نرم افزارهای گرافیکی نداشتم.
نوشتن این قسمت از متن برای من خیلی دلهره آور و استرس زاست. چون باید درباره چیزی بنویسم که نمیدانم اتفاق میافتد یا نه! باید پیش بینی کنم آن هم منی که اصلا آینده خودم حتی یک ساعت بعد را پیش بینی نمیکنم، برنامه ریزی میکنم بطور روزانه ولی پیش بینی هرگز؛ چون وقتی سنم پایینتر بود تا 25 سالگی خودم کلی پیش بینی کرده بودم و با اعتمادبنفس بالا برنامه ریزی که حتما این اتفاق ها رخ میدهد ولی الان که دارم این متن را مینویسم دقیقا 25 ساله هستم و باید بگویم علاوه براینک هیچ کدام از آن اتفاقها رخ نداده بلکه مسیر زندگی من هم به کل عوض شده :) جالب و جذاب برای من که در مسیر هستم با تمام فراز و نشیبهایی که طی کردم و از این ببعد قرار است طی کنم.
حقیقتش نمیدانم امروز قرار است نتیجه تلاش و زحمات اسپرینت دومم چطور باشد یا بهتر است بگویم چه نمرهای دریافت میکنم از این اسپرینت، نمیدانم! ولی این را مطمئن هستم که در طول این اسپرینت با تمام اتفاقات بدی که رخ داد برای من و هیچ جوره از تلاش دست نکشیدم حتی در بدترین شرایط روحی و فقط تلاش کردم و تلاش کردم، شاید تلاشهایم خیلی زیاد ثمرهای نداشت ولی من جانزدم و موندم و باز هم تلاش کردم بالاخره یکجا ثمرشو دیدم وقتی منتور از پیشرفتم در تصاویر و سیر محتوا مقالههام گفت، اونجا بود که ذوق کردم و به خودم گفتم ایول دمت گرم.
نمیدونم قراره باز هم توی این صفحه متنی بنویسم یا نه، نمیدونم باز هم قراره با موضوعات مختلف مقاله به چالش کشیده بشم یا نه، ولی این میدونم اگر حذف بشم(این دو کلمه برام خیلی ناراحت کننده بود) باز هم دوره بعدی شرکت میکنم. از حذف شدنم خیلی ناراحت میشم، اونقدری که اصلا با بازی کلمات نمیشه بیانش کرد، اما وجدانم پیش خودم راحته که همه تلاشمو کردم با همه سختیا و بدبیاریهای زمانه؛ خیلی تلاش کردم حداقل یک مقالهام ستارهدار بشه و برای ورود به اسپرینت سوم خیالم راحت باشه ولی نشد!!! همه توانم گذاشتم با توجه به شرایطم ولی کم بود میدونم راضی کننده نبود، پیشرفت کردم ولی نه اونقدری که لایق ستارهدار شدن باشم.
باید اعتراف کنم این قسمت از متن خیلی برام دلگیر کننده بود، حتی اشک ریختم براش ولی اگر شکست خوردم باز هم بلند میشم، همیشه گفتن شکست خوردنا مهم نیست، بلندشدن بعد از اون شکست مهمه، بیخیال نشدن و ادامه دادن. اگر حذف شدم که از الان خداحافظ اگر نه خبر ورودم به اسپرینت سوم اینجا مینویسم.
نکته آخر که بنظرم مهمه باید بگم: اینک اصلا دوست نداشتم بعنوان سوم شخص صحبت کنم، باید درباره خودم مینوشتم و به زبان خودم با شما حرف زدم درسته روی صفحه ورد نوشتم ولی تک تک خوانندهها را روبروی خودم تصور کردم و از اشتباهاتم و تجربیاتم طی این دو هفته گفتم. خواستم با تکتکتون راحت و بدون رودربایسی دردل کنم. اگر دوستداشتید خوشحال میشم درباره تجربیات یا شکستاهایی که بعدا عامل موفقیتاتون شده برای من زیر این متن بنویسید.