وجیهه مرغزاری
وجیهه مرغزاری
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

پایان کارآموزش من

ایستگاه آخر کارآموزش
ایستگاه آخر کارآموزش


برای همه ما پیش اومده، گاهی اوقات بخاطر یه چیزی(ممکنه کار باشه، جشن باشه) کلی برنامه ریزی می‌کنیم، کلی تلاش می‌کنیم شرایط مناسب باشه حتی اگر وسیله‌ای لازم باشه بدون توجه به قیمتش اونو خریداری می‌کنیم.

من از 15تیر که اولین آزمون ورودی آکادمی وبسیما را انجام دادم، هر لحظه می‌گفتم: یعنی می‌تونم برسم به شروع دوره‌هاش؟!

اگر اشتباه نکنم، 3 یا 4 تا آزمون قبل از شروع دوره‌ها برگزار شد که اگر آزمون قبلی نمره قبولی می‌گرفتی وارد آزمون بعدی می‌شدی، از طرف آکادمی یا ایمیل دریافت می‌کردی یا تماس می‌گرفتن. بهرحال منم مثل 10 نفر دیگ قبول می‌شدم و میرفتم جلو، بالاخره روز اول کارآموزش شروع شد.

هیچ وقت روزهای اولی که باید محتوا می‌نوشتیم یادم نمی‌ره؛ من یک آدم صفر بودم که خودم به خودم هیچ امیدی نداشتم، حتی اصلا فکرشو نمی‌کردم بتونم متن 1500 کلمه‌ای بنویسم. روزهای کارآموزش گذشت و گذشت تا یه روز که میتونم بگم تلخ‌ترین روز و لحظه بود برای من و همینطور بعضی از بچه‌های دیگ، به دلیل متهد نبودن بعضی افراد یهو تصمیم بر این شد کلا از اون روز به بعد فقط با 4 نفر ادامه بدن و درجا 6نفر حذف کردن.

ما کلی تلاش کردیم که بتونیم نظر مهندس برگردونیم، موفق هم شدیم؛ بعد دو روز سردرگمی بالاخره روز سوم 7نفرمون مجدد کارآموزش شروع کردیم. بعد هرروز یکی از بچه‌ها به دلایل شخصی از دوره‌ها کنارگیری میکردن؛ در نهایت 4 نفر موندیم و دیروز نتیجه همه تلاشامون اعلام شد.

تو اسپرینت دوم که ما 4 نفر بودیم و دو هنفته زمان داشتیم برای اینک بتونیم مقاله‌هامون ستاره‌دار کنیم، من موفق نبودم؛ شاید دلیل تراشی باشه یا بخوام خودمو توجیه کنم ولی اگر شرایط‌ام اوکی بود میتونستم ستاره بگیرم. این حرف با قطعیت میزنم. نشد که ستاره بگیرم، تلاش کردم ولی میدونم تلاشم کافی نبود، توی اون روزا و اون لحظه‌ها که اصلا شرایط روحی و جوی خوبی نداشتم همه توانم گذاشتم ولی نشد.

دیروز که اعلام نتایج بود، با 3 نمره کم حذف شدم و کلی گریه کردم براش، چون خیلی تلاش کردم بتونم با کارام رضایت منتور جلب کنم؛ اما فقط عکس‌هایی که استفاده می‌کردم قابل قبول بود و پیشرفت داشتم.

/میدونم تلاشم به اندازه‌ای نبود که لایق ستاره‌دار شدن باشه مقاله‌هام، ولی من بنا به شرایط بدی که داشتم دقیقا از شروع اسپرینت دوم تا پایانش به خودم آفرین می‌گم تونستم جانزنم و کم نیارم و بیام تااینجایی که هستم.

دیروز حذف شدم و برام خیلی غم‌انگیز بود ولی همه چیزایی که یاد گرفتم تو این کارآموزش، زحمات بی‌دریغ مهندس اسماعیلی و خانم ابوالقاسم عزیز بود؛ اینجا به نوبه خودم تشکر می‌کنم و امیدوارم همیشه سلامت باشند.

روزی که من وارد کارآموزش شدم، صفر صفر بودم؛ اما الان میتونم بگم رسیدم به 70 و این یعنی یه داستان دوسر برد؛ من حذف شدم ولی تا جون آخرم تلاش کردم و تلاش کردم.

در آخر آرزوی موفقیت دارم برای بهاره و سمیرا که میدونم خیلی خفن‌تر و پرانرژی‌تر ادامه میدن و در نهایت جز بهترین‌های تولید محتوا می‌شن، برای فاطمه هم آرزوی بهترینارو دارم چون میدونم لایقش هست. خیلی دوستون‌دارم بچه‌ها، این دوره کارآموزش جز مطالب مفید تولیدمحتوا و سئو، دوستانی برام داشت که خیلی خوب و ماه بودن و هستن برای من همه روزا و لحظه‌هایی که تلاش می‌کردیم جز بهترین لحظات زندگیم بود و هست برای همیشه توی ذهنم ثبت شدن حتی اون لحظه‌ای که عذر 6 نفرمون خواستن، بقول فاطمه همه اینا به خاطرات خنده‌دار تبدیل میشن.

بهترین روزای من دوره کارآموزش بود که ناتمام تموم شد، امیدوارم یک بار دیگ بتونم خودمو محک بزنم

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید