چشم که می بندم کهنه هایم وا می شود
نوروز من چه زیبا چه زیبا می شود
جای مادرم خالی است دراینِ سطرِخیال
وقتی که حروفِ دلم بابا می شود!
زندگی تکرارکودکی من بود چون
تا چشم به هم می زنی فردا می شود
گفتم با کلمات خودم آشتی کنم
بین و فصل و کلمه چه دعوا می شود!
چشم بستم دیدم که زندگی خیلی زیباست
پلک برهم که می زنی گرگ پیدا می شود
یتیم که شدیم راهِ خانه را گُم کردیم
خانه ای که هی می افتد و پا می شود!
گاه باید بی خیال شد مثل خودت گریست
گاه «آرام» مثل «آرام» چه تنها می شود!
شعراز: عابدین پاپی(آرام)