عابدین پاپی
عابدین پاپی
خواندن ۲۷ دقیقه·۲ سال پیش

بررسی سبک در زبان و ادبیات فارسی و مکاتبِ ادبی جهان

تهیه و تدوین: عابدین پاپی(آرام)

1) بررسی و واکاوی سبک: سبک درلغت به معنی طور ، عمل ، طرز ، روش ، قاعده و شیوه به کار رفته است. در ادبیات فارسی عبارت است از روش و شیوه ای که گوینده یا نویسنده، ادراک و احساس خود را در قالب آن بیان می­کند. به دیگر بیان روشِ خاصی است که شاعر یا نویسنده برای بیان اندیشه ها ومفاهیم خودگزینش می­کند. در واقع سبک جهت دهنده ی و تنظیم کننده ی وحدت ِ بافت و ساختار یک اثر ادبی است . در یک تقسیم بندی کلی، دونوع سبک ادبی وجود دارد: نخست سبکِ شخصی یا فردی است و دو دیگر سبک دوره ای نویسنده یا هنرمند است . سبک شخصی ، روش خاص ِ بیانِ نویسنده یا شاعر درآفرینش آثار خویش است . سبک دوره یا دوره ای سبکی است که شاملِ آثارگروهی از شاعران و نویسندگان در یک دوره ی می باشد که آثارِ آن ها را از دوره های دیگر متمایز و جدا می­کند. بنابراین سبک دوره یا دوره ای به گروهی ازآثارِ نویسندگان و شاعران اطلاق می­شود که دارای وجه اشتراکاتی در همان دوره هستند و با دوره های دیگر درتمایز و تفاوت می­باشند. سبک را برای نخستین بار ملک الشعرای بهار درزبان و ادبیاتِ فارسی ترویج داد و قبل از آن به معنی شیوه و روش بوده است. سبک شناسی علمی است نو پا که جایگاه خود را به طور اصولی در دوره ی مشروطیت در ایران معین نموده و کتابِ سبک شناسی ، تاریخ تطور نثر فارسی نام مجموعه کتابی است که محمد تقی بهار ، شاعر، نویسنده و روزنامه نگار معاصرآن را در سه مجلد تهیه و تدوین نموده است . سبک شناسی stylisticsمطالعه ی سبکی است که در یک متن یایک قطعه ی گفتاری استفاده شده و تأثیری که نویسنده یا گوینده می­خواهد با استفاده از یک سبک به خصوص بر مخاطب خود داشته باشد. سبک شناسی در تلاش است تا که برای انتخاب هایی که گروه های اجتماعی درکاربردِ سبک زبانی خود می­کنند اصول و خطوطی بیابد و آن ها را دسته بندی و مطالعه کند . سبک شناسی عبارت است از تفسیر متن بر مبنای سبک زبان شناختی و نواختِ آن متن. نوعِ بُردِ معنایی و کاربُردِ زبانی در متن و لحن و بیانی که نویسنده یا شاعر در متن به کار می­برد در­تعیین سبک مؤثر است . برای شناختِ سبکِ یک متن فارسی نوعِ سبکی که در متن به کار رفته بسیار مهم است که سبک شناس با شناختی که از پارامترها و مؤلفه های سبک ها دارد نوع سبک را تمیز ، تشخیص و تحلیل می­کند. به دیگر بیان، سبک شناسی به معنی شناخت و بررسی یک متن از حیثِ فرم و ساختار زبانی و نوعِ ایدئولوژی و سلایق روحی و روانی و علایق فکری و رفتاری یک نویسنده در متن می باشد که این موارد سبکِ آن نویسنده یا هنرمند را نشان می­دهد. مثلن : در یک رمان یا داستان نویسنده از سبکِ رئالیسم یا سوررئالیسم یا سمبولیسم استفاده می­کند به مانند سبکِ نوشتارهای صادق چوبک یا صادق هدایت و یا محمودِ دولت آبادی که بیشتر جنبه های رئالیستی دارند.سبک به معنی روش و شیوه ای است که نویسنده یا شاعر و هنرمند در اثرِ خود به کار می برد. هر نویسنده یا شاعر و هنرمندی دارای سبکی خاص یا فردی است و البته خیلی از نویسندگان و شُعرا هم دارای سبکی دوره ای هستند. نویسنده ی سبک دریک متن به مانند میوه ای می­ماند که دارای رنگ، بو، شکل و مزه ای خاص می­باشد و این میوه تفاوتِ خود را بر اساسِ همین ویژگی ها با سایر میوه ها نشان می­دهد. بنابراین یک نویسنده زمانی به سبک دست می­یابد که رنگ، بو ، شکل و مزه ی نوشتارِ آن با سایرین در تفاوت عمده باشد.در زبان و ادبیات فارسی هفت تا سبک شناخته شده اند که به شرح ذیل است:

1-سبک خراسانی: سبک شعرِ پارسی دری را از آغازِ نیمه ی دومِ قرن سوم تا پایانِ قرنِ پنجم را سبک خراسانی یا سامانی می­گویند. ازآن جا که نخستین آثارِ نظم و نثرِ زبانِ جدید پارسی بعد از اسلام در ناحیه ی خراسان بزرگ پیدا شد، به سبکِ این آثار خراسانی گفته اند.(خراسانِ بزرگ شامل خراسانِ کنونی، افغانستان، تاجیکستان کنونی، سرزمین های ماوراءِ النهر و ترکستان بوده است)

2- سبک آذربایجانی: سبک آذربایجانی یا (آرانی) سبک شاعرانِ حوزه ی شمالِ خراسان ایران ، یعنی منطقه ی آران و آذربایجان است . بنیانگذار این حوزه ی ادبی ابوالعلای گنجوی می باشد و شاعران معروف این سبک : مجیر الدین بیلقانی، فلکی شروانی، خاقانی شروانی، نظامی گنجوی هستند. مختصاتِ فکری آثار از نظر بنیان ِزبان ، همان زبانِ خراسانی است. شعر آذربایجان از نظر تحولِ فکر و مختصات ادبی شعر ، در اوج روند تکامل شعری قرن ششم قرار دارد. سبک آذربایجانی در قرن ششم پدیدار شد و در همان قرن هم از بین رفت .

3- سبک عراقی: سبک عراقی از نظر تاریخی ، دوره ی مغولان، ایلخانان و تیموری را در بر می­گیرد و از قرن هفتم تا اواخرِ قرن نهم ادامه دارد و دلیلِ نامگذاری آن هم، این است که بعد از مغول، کانون های فرهنگی از خراسان به عراق منتقل می­شود و شاعران و نویسندگان بزرگ آن بیشتر از شهرهای عراق عجم ( شهرهای ری، اصفهان و همدان و ... ) هستند. دو ویژگی مهم شعر ِسبک عراقی: یکی نفوذِ و گسترش عرفان و دیگری پیدایش و رواجِ غزل است . از مهم ترین تفاوت های سبکِ عراقی با خراسانی می توان به این مهم اشاره داشت که شاعران از طبیعت زنده و واقعی فاصله می­گیرند و به سوی مسائل عقلی و ذهنی می روند و بر خلافِ سبک خراسانی ، ادبیات این دوره درون گرا، عشق گرا و محزون و غیر رئالیستی است.از ویژگی های سبک خراسانی و عراقی می­توان به : فراوانی واژِگان و اصطلاحات عربی، فقدان برخی از واژِگان کهن سبک خراسانی ، کاسته شدن، روشنی و سادگی زبان و حرکت به سوی دشواری، کاربرد لغات ترکی، ، اشاره به جزئیات علوم مختلف مانند: نجوم ، طب ، تفسیر و فقه، اشاره به آیات قرآن و احادیث و ضرب المثل ها، اشاره به مسائلِ کلامی و فلسفی، اشاره به تلمیحات مسیحی در سبکِ آذربایجانی، مفاخره و به علم خود تازیدن،تعصبِ دین، انتقاداتِ اجتماعی، دشوار بودنِ شعر و محتاج بودن به شرح و تفسیر اشاره نمود.

4-سبک وقوع: سبک وقوع در ربعِ اولِ قرنِ دهم شکل گرفت و در نیمه ی دومِ همان قرن به اوجِ خود رسید و تاربع ِقرنِ یازدهم هم تداوم داشت. شاعران این دوره تشخیص داده بودند که شعر سبکِ عراقی از واقعیّت دور شده و کاملن جنبه ی ذهنی و تخیلی یافته و در زیر بارِ سنت ادبی، در حال افول و فناست پس باید به سوی حقیقت گویی و واقعیّت( وقوع گویی) بازگشت. در این سبک مهم ترین روش آن است که فی مابین عاشق و معشوق بایستی واقعیّتی باشد یعنی عاشق و معشوق مبتنی بر واقعیّت درحرکت باشند. این سبک حدِ وسطِ بین سبک عراقی و سبکِ هندی است که در اوایلِ قرن یازدهم پدید آمد. پیداست که درقرنِ دهم حکومت در دست بازماندگان تیمور بوده اما در هر گوشه ، سلطانی عَلَمی برافراشته و اوضاع به طور کلی آشفته بوده و معیارهای فرهنگی در حالِ افول و پس رفت بوده ، بنابراین شاعران این دوره بیشترتمایلِ به قالبِ غزل داشته اند در این دوره دوگونه ژانرِ شعر وجود داشته است: یکی شعرِ لطیف و وروانِ بابافغانی بوده که به صورتِ طبیعی ، شعر حافظ را به لحاظِ دقتِ معانی و ظرافتِ خیال پردازی به سوی سبک هندی می­کشاند و دیگر، «مکتبِ وقوع» است که نخست حاصلِ چاره اندیشی شاعران برای تغییر سبک و رهایی از تقلید بود تاکه شایدراه به جایی ببرد و دوم این که بازتابِ طبیعی محیطِ اجتماعی قرن دهم بود. لسانی شیرازی را واضح مکتب وقوع می­دانند و شاعران معروف آن عبارتند از: میرزا شرف جهان قزوینی ، وحشی بافقی و محتشم کاشانی.لذا آنچه پیداست سبکِ وقوع از آغاز دچارِ تکرار و ابتذال هم شده است به طوری که شیوه ای فرعی درآن پیدا می­شود که به آن واسوخت گفته اند. درشعرِ واسوخت برخلافِ سنتِ غزل عاشق از معشوق روی برمی­تابد و ناز او را نمی­خرد. معروف ترین شاعر واسوخت را وحشی بافقی دانسته اند.

5-سبک هندی: مهم ترین عاملی که منجر به تغییر سبک گردید یعنی سبک هندی خود را در جامعه نشان داد حکومتی صفوی بود که جهان بینی شیعی داشتند. تغییر مذهب و رواجِ شیعه از عواملی مهم در تغییر تفکر و بیان، یعنی تغییر سبک بود. حکومت صفوی در پی ترویج ایدئولوژی مذهبی بود و به شعر مدحی و درباری توجه نداشت و علاوه بر این، به شعر عاشقانه هم بها نمی داد. از این رو، شاعران به دنبالِ قصیده و شعر مدحی نرفتند و بیشتر به امور جزئی و پند و اندر و بیانِ امور طبیعی و بازسازی اندرزها و تمثیل های کهن در زبان ِجدید پرداختند. سبک هندی از اوایل قرن یازدهم تا اواسطِ قرن دوازده به مدتِ 150 سال در ادبیات پارسی رواج داشت. دلیل نامگذاری این سبک هم این بود که هند محلِ تجمع شاعران سبک هندی بوده است . مهم ترین قالبِ شعرِ این دوره غزل است و شاعران سبک هندی را می­توان به دو گونه تقسیم کرد: یکی مانند صائبِ تبریزی و کلیم کاشانی وحزینِ لاهیجی است که از بزرگان سبک هندی به شمار می روند و ادبیات آن ها قابلِ فهم و درک است و شعرشان روان با زبانی سلیس و درستی است و این شاعران ادامه ی سنت غزل بعد از حافظ و بابا فغانی هستند و دوم شاعرانی که به آنان خیالبند و رهروان طرزِ خیال می­گویند که سبکِ هندی را به سوی افول کشاندند و بنای شعر آنان تک بیت وحدت موضوع ندارد و فهم رابطه ی دو مصراع آنان دشوار است مانند: اسیر شهرستانی، قدسی ، شوکت بخاری، ناصرِ محل سرهندی و بیدلِ دهلوی.

6-سبک دوره ی بازگشت: دوره ی بازگشت ازآن جا آغاز شد که نادر شاه توجهی به شعر نداشت و مشغولِ جنگ های خود بود و از اعتنای کریم خان زند هم به شعر و شاعری ، اسنادی دردست نیست اما نطفه ی شعر دوره ی بازگشت مرتبط به همین دوره است. بدین حال، جنبش دوره ی بازگشت در نیمه ی دومِ قرن دوازدهم یعنی در اواخر دوره ی افشاریه پدیدار شد و در عهد کریم خان زند توسعه یافت اما رواج آن در زمان فتحعلی شاه قاجار به بعد بوده است . از این رو، این سبک را دوره ی بازگشت گفته اند که شاعران این دوره به علتِ ابتذالی که درسبکِ هندی مشاهده می­نمودند از این سبک و شیوه به ستوه آمده و به شعر گذشته ی ایران( سبک خراسانی و عراقی) روی می­آورند و به احیای آن می­پردازند. نهضت بازگشت دارای دو شاخصه است: نخست قصیده سُرایی به سبک شاعران کهن خراسانی و سلجوقی به مانند صبا، قاآنی ، سروش و شیبانی و از این قبیل است و دوم غزل سُرایی به سبک عراقی ، یعنی تقلید از سعدی و حافظ و اشعار مجمر الدین اصفهانی و فروغی .

7- سبک شعر نو: شیوه و روشی بود که نیما یوشیج آن را در شعر ابداع کرد. انقلاب مشروطیت یکی از مهم ترین عوامل تغییرات اجتماعی و سیاسی و به ویژه فرهنگی درایران بود و از این رو خود عاملی شد تا که تغییر سبکی را در پی داشته باشد که سبک نو در شعر و نثر پی­آمد همین انقلاب مشروطیت است . به این معنا که ادبیات هم از نظر فکری و هم از لحاظ صوری ، به دو بخش کهن و نو تقسیم شد و این دوپارگی ادبیات هیچ گاه در تاریخ ادبیات ایران احساس نمی­شود به طوری که فی مابین سبک های ادبی پیشین و اسلاف تا این اندازه اختلاف و نزاعِ فکری را نمی بینیم. لذا شعر نو در مقابل شعر کلاسیک و سنتی دامنه دار ایران قد علم کرد و درواقع اعتراضی بودکه به شعر سنتی داشت. شعر نو بر این اصل معتقد بود که شعر خیالی و غیر واقع گرایی با اوضاع اجتماعی- ساسی آشوب زده و آسیمه سار ایران آن روزگار فاصله بسیار دارد و باید به زبانی شعر بگوئیم که این زبان بیانگر مبارزات و مشکلات مردم باشد نه توصیف و مباحثی تقریبن غیر واقعی و متافیزیک.لذا با حرکت عصر مشروطه در بطنِ جامعه که به عصر شکوفایی و بیداری معروف است و تغییرحکومت و تثبیت نظامِ جدید( دوره ی پهلوی) شعر دوره ی مشروطه به شکل شعر نومتجلی شد. در این دوره ما با دو فرآیند شعری مواجه هستیم: یکی تلفیق افکار نو با ادبیات سنتی که باید آن را ادامه ی دوره ی بازگشت برشمرد و به شکل بالنده تر درشعر شعرایی چون: ملک الشعرای بهار، رشید یاسمی ، پروین اعتصامی و لطفعلی صورتگر و مهدی حمیدی تجلی می­یابد و دو دیگر: حرکت به سمت نوگرایی که با تغییر ساختمان شعر سنتی توسط نیما یوشیج به انجام و سرانجام رسید و به عنوان پدر شعر نو لقب گرفت و افرادی چون: سهراب سپهری ، فروغ فرخزاد و مهدی اخوانِ ثالث این سبک را با شیوه های جدیدتر در جامعه ادبی ادامه دادند. این سبک شعری در سه سطح زبان، فکر و ادبیات یعنی در سه جنبه زبانی، فکری و ادبی دچار تحوا بنیادی شد و از شعر کلاسیک و سنتی جدا گردید. از ویژگی های شعر نو می­توان به نابرابری مصراع ها و ثابت نبودن قافیه در شعر از لحاظ ویژگی های ظاهر اشاره نمود که از لحاظِ ساختار تفاوت خود را با شعر سنتی فارسی به تصویر کشید. شاید بتوان چنین ابراز داشت که مهم ترین شاخصه شعر نو همان حساسیت بالایی بود که نسبت به سرنوشت انسان به عنوان موجودی اجتماعی و دارای اختیار و انتخاب بود. تِم یا درون مایه ی سبک شعر نو اغلب مضامینی سیاسی و اجتمای و کاربست هایی از قبیل آزادی ، آزادگی ، ایستادگی در برابر ظلم وستم و دفاع از محرومان و ستم دیدگان و علاقه به وطن دوستی و عشق است. به هر روی ،سبکِ شعر نو در­اندرون خود دچار تحول هم شده است به طوری که می­توان به شعر سپید احمد شاملو اشاره نمود که این ژانر شعر خود را در یک بافتِ زبانی و ساختِ ادبی متفاوت تری درجامعه نشان می­دهد.لذا با این که تا به اکنون با اشعار متفاوتی چه از حیث فرم و چه از لحاظ محتوا توأمِ با کاربست هایی امروزی نیز مواجه هستیم اما ا عقلای ادب تمامِ این ژانرهای شعری را مختص و عضوی از شعر نو به سکانداری علی اسفندیاری معروف به نیما یوشیج می­دانند.

2-مکاتب ادبی جهان

الف) واژه ی مکتب از لفظ تا معنا: مکتب بر وزن مفعل است و جمعِ آن مکاتب می­باشد . به معنی مکانِ نوشتن یا جای نوشتن، جای درس دادن و دبستان به کار رفته است . مکتب به معنی به دست آمده یا به دست آورده شده و کسب شده هم گفته می­شود. در فرهنگ لغتِ علامه دهخدا مکتب به معنی دبیرستان و جای کتاب خواندن و یا جایی که درآن نوشتن می­آموزند و دفتر خانه و مکانی که در آن کودکان را تعلیم می دهند به کار رفته است . مکاتب یا ناظم الاطباء به جایی گفته می­شود که محلِ تعلیم و یادگیری است . محلی که در آن افراد ابتدائن شیوه ی نوشتن و خواندن را می­آموزند. حافظ می­گوید:

نگارِ من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

حافظ نوعی صنعت آشنا زدایی را در این بیت خلق می­کند که در واقع بر خلافِ آمدِ عادت سخن می­راند و در جوانبی هم نوعی آیرونی کلامی – بلاغی محسوب می­شود. مکتب خانه به معنی مدرسه ابتدایی یا مکانی است که قبلن مردم جهت یادگیری در آن گِردِ هم می­آمدند. مکتب فکری: مجموعه یا گروهی از افراد که ویژگی های فکری مشترک خود را با چشم انداز فلسفی، رشته، اعتقادی، جنبش اجتماعی ، جنبش فرهنگی و هنری خود را با یکدیگر در میان می­گذارند. مکتب به دو نوع تقسیم می شود: نخست خصوصی است . نوع خصوصی برای افراد اعیان و اشراف و عمومی آن از برای عامه ی مردم است . محل مکتب خانه دکان یا اتاقی بزرگ بوده که از اصلی ترین اجزای بکاررفته می­توان به حصیر یا نمد کهنه مدرس همراه میزِ کوتاه و تشکچه مکتب دار و چند ترکه آلبالو و چوب و فلک اشاره کرد. قدیما مکتب دار پسرانه را میرزا و دخترانه را ملاباجی می­خواندند و البته توجه به پسران بیشتر از دختران جهت یادگیری بوده است به طوری که آموزش خواندن برای دختران مجاز بوده اما نوشتن برای آن ها غیر مجاز اطلاق می­شده است و دلیل آن را این دانسته اند که دختر اگر مشق بلد باشد کاغذ پرانی می­کند(کنایه از نامه ی عاشقانه نوشتن است) با ظهور تکنولوژی و جهان مدرن قرب و منزلت مکتب خانه ها کم رنگ شد به طوری که ما با افول آن ها در ایران در دوره ی صفویان و ابتدا در اصفهان و من بعد در تبریز و سایر شهرهای بزرگ مواجه می­شویم و دلیل این مهم هم برمی­گردد به میسیونرهای مذهبی اروپاکه اقدام به دایر کردن آموزشگا ه هایی می­کنند که صبغه و شکل و سبک آن ها غربی است و به دنبال آن و درانتهای دوره ی امیر کبیر دارالفنون تأسیس می­شود و این روند تداوم دارد تا که در زمان مظفرالدین شاه ، دبستان و دبیرستان در ایران افتتاح و گشایش می یابند . گذر از مکتب خانه ها به مدارس شاید یکی از موضوعات مهم درتاریخ مشروطیت ایران محسوب می­شود به گونه که با آغاز به کار رضا شاه و گسترش مدراس رایگان عملا" مکتب خانه ها برچیده شد. مهم ترین مکتبی که درجهان امروز در جامعه پر نقش و نگار نشان می­دهد مکتبِ ادبی است . مکتب ادبی به انگلیسی کرئاسیونیسم creationismمی باشد. ویسنته گارسیا فرناندز شاعر اهلِ شیلی بنیانگذارِ این مکتب است که بیشترین تأثیر این مکتب ابتدا در اسپانیا رخ داد و من بعد درهمه ی کشورهای اروپایی ترویج و تداوم یافت. این شاعر معتقد بود که : « در ذاتِ خودِ واژگان واقعیتی مستقل وجود دارد و واقعیّات خاصِ خود را می آفریند که البته با دیگر واقعیّت ها هم تعامل و ارتباط ایجاد می­کند. هویدو برو در سالِ 1918 به اسپانیا رفت و درآن جا از این مکتب با اشتیاقی تازه تراستقبال شد . این شاعر درمانیفست خود می­گوید:«نمی خواهم برده ی طبیعت باشم بلکه دوست دارم واقعیّت دیگری را که تنها درتخیل خودم وجود دارد را کشف و ابداع کنم.» او می­خواست همانگونه که طبیعت درخت را می­آفریند / شعر بیافریند.همین شاعردرشعری گفته است: شاعران چرا گل سرخ را می­سُرایید؟ آن را درشعرشکوفا کنید . مکاتب ادبی با کمی فاصله بعد از جنگ جهانی اول(1914-1918) به وجود آمدند و از جمله مکتب هایی به شمار می­رفتند که از جنگ گرایش ها و عقاید زیباشناسی جدید را در زمینه ی شعر عرضه کردند. مکتب ادبی به معنای مجموعه ی سنت ها ، هنجارها ، اندیشه ها، نظریه ها و ویژگی هایی است که به دلیل های اجتماعی، سیاسی ویا فرهنگی دردوره ای خاص درادبیات یک یا چند کشور نمود پیدا می­کند. این مجموعه معمولا" در آثارِ گروهی از صاحبان قلم رخ می­دهد و باعثِ تمایز آن ها در سبک از شاعران و نویسندگان دیگر می­شوند. منتقدان ، پژوهشگران، نویسندگان و شاعران برجسته و ماهر چنین مجموعه ای را در می­یابند و در قالبِ مشخصه های هر مکتب ارائه می­دهند. براین اساس، سیر رشد و بالندگی مکتب به جوامع اروپایی مرتبط می­شود به طوری که در این کشورها مکاتبی با شاخصه ها و شاکله هایی پر مفاهمه از حیثِ فرهنگی – هنری و علمی – فلسفی به وجود آمد . مکتب در جهانِ امروز به معنای مجموعه ای از اندیشه ها و افکار یک استاد یا صاحبِ فکر است که در جمعی یا گروهی نفوذ و جایگاه خاصی را پیدا کرده است یا به یک نظر فلسفی- ادبی اطلاق می­شود که در بطنِ یک ملت یا یک شهر دارای شاخک ها و شاخصه هایی پهناور و جامعه پذیر است . به مانند: مکتب رئالیسم، مکتب سوررئالیسم، مکتبِ سمبولیسم، مکتبِ نیهیلیسم، مکتب امپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم یا مکتبِ اگزیستانسیالیسم و ... که این مکاتب در بین جوامع با تئوری هایی که ارائه نموده اند جایگاه و پایگاه خاصی را به خود اختصاص داده اند. فرق بین مکتب و سبک در این است که مکتب بر پایه ی اصولِ فکری آگاهانه ای درحرکت است که این اصول توسطِ گروهی هم فکر و هم صدا ایجاد می­شود. گستره ی­ فکری و فلسفی یک مکتب به مراتب دامنه دار تر از یک سبک است . سبک می­تواند شیوه و روشی فردی باشد که این شیوه و روش خودآگاه و یا ناخود آگاه تحتِ تأثیر جهان بینی شخصی، گذشته، نوع خانواده، سلایق فردی و علایق اجتماعی ، طبقه و گرایشات روحی و رفتاری و ... شکل می­گیرد. سبک به شرطی که به آن پرداخته شود می­تواند به مانند یک درخت تنومند و دارای شاخ و برگ و میوه باشد. سبک یک نظریه فردی است که در جمع و گروهی هم تأثیر می­گذارد به عنوان مثال: یک موزیسین و یا خواننده با ارائه یک موسیقی و یا صدای مطلوب کارکرد اجتماعی خود را درجامعه بسط می­دهد و خود را به عنوانِ فردی جهان شمول به جامعه نشان می دهد . بنابراین نمی­توان گفت که سبک از دامنه ای محدود برخوردار است اما هرسبکی دامنه دار و چند وجهی نیست ولی مکتب بایستی دامنه دار و وسیع باشد و این مهم از ویژگی های شاخص و بارز آن است . مکتب یک نظریه ی فردی است که تبدیل به یک نظریه اجتماعی و جهان شمول می شود و از حیثِ معنا و مفهوم و ساختار زبانی و بافتار اجتماعی از موقعیّتی جهان شمول و دامنه دار و پهناور برخوردار شده است .

ب) رهیافتی در مکاتب ادبی جهان: آشنایی با روند روبه رو شد ادبیات جهان که با سکانداری کشور فرانسه و همراهی دیگر کشورها اعم از انگلستان، آمریکا، آلمان و ..... تأثیر شگرف خود را بر جوامع گذاشته، بر کسی پوشیده نیست. بنابراین برای بهتر شناختن سیر ادبیات در قالب های داستان، رمان، شعر، نثر، فیلم نامه، نمایشنامه، تئاتر، موسیقی، نقاشی، خطاطی، معماری و ....و آگاهی هر چه بیشتر ساختار و محتوای این قالب ها نیازمبرم به شناخت کافی از مکاتب جهانی است. لذا مستلزم آن شدیم تا که آستین همت بالا زده و در دایره ی فهم خود این مکاتب را درون شکافی نموده و فر آیندی رو به افق اندیشه را بر روی خوانندگان باز نمائیم. در این مقاله سعی بر آن شده تا که ۶ مکتب را که تأثیرشان در ادبیات و شعر جهان به همان اندازه بوده که این مکاتب فرهنگ سازی نموده اند را مورد وارسی و تحلیل قرار دهیم.

۱-مکتب کلاسیسم ( Classicism )

مکتب کلاسیسم از مکاتب ادبی پایه در جهان به شمار می­آید. این مکتب طی قرون۱۷ و۱۸ میلادی ظهور پیدا کرد و چربش خود را بر ادبیات کشورهای اروپایی نشان داد. از عقاید اصولی مکتب کلاسیسم که اهمیت فراوانی داشت تأکید به بنیاد و مبانی اصول فلسفه، توجه به هنر و ادبیات با پشتوانه ای بنام عقل گرایی(راسیونالیسم) ونقد یونان و روم باستان در ابعادی کلاسیک از دیگر خصایص بارز آن به شمار می آیند. مکتب کلاسیسم مقوله تقلید را به عنوان بنیاد ارزشی خود می پندارد.

چه این که تقلید از طبیعت که شامل موالید چهار گانه به انحای متفاوت می شود را بسیار پر اهمیت جلوه می نماید. تقلید ازسنت گرایی. یعنی این مکتب آنچه که پیامد سنت و یا دستاورد آن به شمار می آید را به عنوان الگو می پندارد. اتکا به عقل و عدم عبور از آن. چرا که این مکتب عقل را مهم ترین راهنما در جهت نیل به هدف تلقی می کند. از دیگر خصایص بارز این مکتب می توان به ایجاز و وضوح، واقعیت پنداری و حقیقت محوری، تناسب و هماهنگی بین اجزای اثر هنری، اعتدال بین قالب و معنا و تعادل بین مفاهیم و مصادیق و آموزندگی و اصلاحگری را اشاره نمود.

مهم تر این که کلاسیک گویان از میان قالب های ادبی اغلب به تراژدی و حماسه اهمیت می­دهند. از بنیانگذاران مکتب کلاسیک می توان به پیرکورنی، ژان راسین، ولتر، لافونتن، جان درایدن، الکساندرپوپ، جاناتان سویفت بن جانسون اشاره نمود به بیانی این هنرمندان را نئو کلاسیک هم می­نامند.

۲- مکتب رمانتیسم ( Romanticism )

مکتبی است که در اواخر قرن۱۸ و اوایل قرن ۱۹ در عرصه ی هنر و ادبیات غرب متولد شد. بطور عمده خصایص بارز این مکتب عرصه ی بیان موضوعات و مفاهیم عاطفی در قالبی تخیلی است. از دیگر شاخک های فرارونده ی این مکتب می توان به تکیه بر تخیل و احساسات، تأکید بر فردگرایی و آزادی از قواعد ادبی ارسطویی، ترجیح رؤیا و تخیل بر منطق و ستایش طبیعت، دلبستگی به میراث گذشته به ویژه اسطوره های ملی و عرفانی قرون وسطی، گریز از واقعیات اجتماعی، گرایش به عوالم ذهنی و حزن آلود، آرایش و تزیین آثار هنری و عدول از قواعد کلاسیک اشاره نمود.

رمانتیسم شامل دو شاخک می باشد. نخست رمانتیسم احساساتی و دیگر رمانتیسم اجتماعی. بنابر کتاب سیر رمانتیسم دراروپا از مسعود جعفری جزی ظهور رمانتیسم اجتماعی ناشی از سقوط امپراطوری ناپلئون (۱۷۹۹ ۱۸۱۴) و گرایش به اندیشه ی تغییر نظام اجتماعی در فرانسه بود که موجب رویکرد نویسندگان به اندیشه های سیاسی اجتماعی و طبقات محروم جامعه شد. به عنوان مثال بینوایان اثر ویکتورهوگو نمونه ی بارزی از آثار رمانتیک اجتماعی است. از بنیانگذاران این مکتب می توان به ویلیام بلیک، ورد زورث، ساموئل کالریج، لرد بایرون و شلی از کشور انگلستان. آلفرد دو موسه و مادام استاندال از فرانسه و لرمانتوف و پوشکین از روسیه اشاره نمود.

۳- رئالیسم ( Realism )

مکتب رئالیسم یا واقع گرایی از جمله مکاتبی است که رمانتیسم اجتماعی در تولد آن تأثیر عمده ای داشت. این مکتب دراواسط قرن ۱۹ همگام با پیشرفت های علمی در فرانسه بوجود آمد و به دیگر کشورها تسری یافت. برخلاف کلاسیک گویان و رمانتیک ها که اغلب به میراث گذشته و عوالم ذهنی پایبند بودند، واقع گرایان شناخت و نمایش واقعیات عینی زندگی را چه زشت و چه زیبا توام با ارتباط دورنی پدیده های جامعه را مدنظر داشتند.

اینان معتقد بودند که هنرمند رئالیست تنها کارش عکسبرداری از واقعیت ها نیست بلکه بایستی منشأ و ذات وجودی این واقعیات را هم تصویر کند. رئالیست ها معتقد بودند که انسان موجودی اجتماعی و پرورده ی محیط است و به تأثیر متقابل واقعیات درونی وبیرونی اعتقاد راسخ داشتند. در مکتب رئالیسم شخصیت های آثار مردم عادی اند و معمولاً بدنبال تصویر کردن تیپ خاصی از جامعه هستند. بنیانگذار این مکتب بالزاک فرانسوی است و دیگر نمایندگان آن می توان به فلوبر و موپاسان (در فرانسه) چارلزدیکنز(در انگلستان) داستان یوسکی و تولستوی(در روسیه) اشتاین بک وهمینگوی در آمریکا اشاره نمود. در ایران نیز افرادی چون: محمد علی جمالزاده، صادق هدایت، جلال آل احمد، دانشور و دولت آبادی و ......درعرصه ادبیات ایران از شیوه واقع گرایی بهره جسته اند.

مکتب رئالیسم بعدها به شاخک هایی فرعی تقسیم شد.

الف) رئالیسم سوسیالیستی : این سبک که در دل مکتب رئالیسم متولد شد. به سال ۱۹۳۲ در روسیه و دیگر کشورهای سوسیالیستی مرتبط می شود. از شاخصه های این سبک در اختیار قرار گرفتن تام هنر در جهت خدمت و ارتقای جامعه سوسیالیستی است. تأکید بر گروه به جای فرد و اهمیت دادن به عنصری بنام کار از دیگر خصایص این سبک به شمار می رود. بنیانگذار این شاخه ی ادبی ماکسیم گورکی است که بعدها میخائیل شولوخف و الکساندرفادیف از نمایندگان اصلی آن شناخته شدند.

ب) رئالیسم انتقادی: شامل آثاری است که با نگاهی منتقدانه پا به عرصه ی وجود گذاشتند. در این آثار شخصیت ها ضمن انتقاد و اعتراض به روابط و تعاملات اجتماعی درصدد تغییر و تحول آن نیز می کوشیدند. مانند آثار گورکی که با نگاهی منتقدانه به جامعه استارت می­خورند.

ج) رئالیسم روانشناختی: کاراین سبک ادبی اغلب تشریح دنیای درونی افراد و تجزیه و واکاوی افکار و ادراکات آنهاست. شاید بتوان گفت در این نوع آثار نوعی هرمنوتیک اندیشه و هیپنوتیزم فهم به چشم می خورد. رئالیسم روانشناختی را می توان در آثار بزرگانی چون: داستایوسکی، تولستوی، جوزف کنراد و هنری جیمز مشاهده کرد.

د) رئالیسم جادویی: سبکی نو آیین در عرصه ی نقاشی و بویژه داستان نویسی در قرن بیستم است. از خصایص این سبک در آمیختن الگوهای واقعی با خیال و وهم که ترکیبی مستقل و مجزا می­سازند.

در سبک رئالیسم جادویی ترتیب و توالی زمان به هم می­ریزد و داستان ها متأثر از ویژگی های قصه های قدیم و توصیفات سوررئالیستی (فرا واقع گرا) روایت می شوند. به بیانی دیگر رئالیسم جادویی سبکی است میان شکاف که بر اثر ورود تجدد به جوامع سنتی رخ می­دهد. شکافی که از آن باورهای پیشین در جامعه امروز جریان می یابد. ازبنیانگذاران این سبک می توان به خورخه لوییس بورخس آرژانتینی، میگل آنخل آستوریاس گواتمالایی، گابریل گارسیا مارکز کلمبیایی و گونتر گواس آلمانی اشاره نمود.

۴- ناتورالیسم ( Naturalism )

مکتب ناتورالیسم (یا طبیعت گرایی) براساس نظریه ای فلسفی در اواخر قرن۱۹ و اوایل قرن بیستم در کشور فرانسه و بعدها در آمریکا، انگلستان و دیگر کشورهای اروپایی متداول شد. ازشاخصه های این مکتب می توان به رویگردانی از اعتقادات ماوراء الطبیعی، جهان بشری را تابع جبر طبیعی و موروثی دانستن که این بینش متأثر ازنظریه ی تکامل دار وین و آرای روانشناختی فروید می باشد که انسان را اسیر غرایز جنسی می دانست . ناتورالیست ها بر این اصل استوارند که کار نویسنده تشریح و کالبد شکافی زندگی درموقعیتی آزمایشگاهی است. می توان گفت دراین نگرش سرنوشت و عادات بشر زیر تأثیر محیط و قوانین وراثت شکل می گیرند و بشر اسیر بی اختیار همین جبر است و قدرت تغییر آن را ندارد. از این روست که اکثر شخصیت های اینگونه آثار افراد طبقه ی متوسط به شمار می­آیند که اغلب در چنبره ی فقر، شهوت، ترس، بیماری، اعتیاد و هرزگی به سر می­برند.

لذا ازهمین باب است که توصیف دقیق جزئیات وصحنه های زشت و زننده ی زندگی با یاری از زبان عامیانه ی طبقات فرودست جامعه جز و مختصات سبکی این طیف محسوب می­شود.

بنیانگذاراین مکتب امیل زولا نویسنده ی فرانسوی است و نویسندگانی چون فرانک نوریس، توماس هاردی، جورج مور و استفان کرین از پیروان این مکتب به شمارمی­آیند. نویسندگانی چون صادق چوبک با آثاری چون خیمه شب بازی وانتری که لوطیش مرده بود و رمان سنگ صبور از جرگه ی این مکتب به شمار می­روند.

۵-سمبولیسم ( Symbolism)

مکتب سمبولیسم یا نمادگرایی از جمله مکاتب ادبی جهان است که در اواخر قرن ۱۹ پا به عرصه ادبیات و شعر فرانسه گذاشت. این مکتب دقیقاً واکنشی فرارونده بود درمتقابل مکاتب رئالیسم و ناتورالیسم که واقعیات را به وضوح نمایان می ساختند، نمادگرایان بر این اصل معتقدند که جهان منظومه ای از نشانه ها و علایم است که تنها هنرمندان با فهم و ادراک برتر خود می توانند آنها را دریابند و به تفسیر آنها بپردازند. این سبک از معدود دیدگاه هایی است که نمادگرایان را به عرصه ی عرفان و اشراق نزدیک می­کند.

نمادگرایان بدنبال دنیایی فراتر از دنیای واقعی اند که می­توان با استفاده از زبان نشانه ونماد این دنیا را تصویر و تجسم کرد. این طیف پراکسیس سازی رفتاری تخیلی را برای نشانه ها و نمادهای موجود درجهان در قالبی انتزاعی را به انحای متفاوت تصویر می­کنند. از دید برخی از ادبا و صاحب نظران در حوزه ی ادبیات آثار اینگونه افراد سرشار از ابهام است ولی درابعادی دیگر نیز می توان گفت ذهنیت سازی این طیف اغلب بدنبال پیام هایی عینی است.

ازنمایندگان اصلی این مکتب می­توان شارل بودلررا برشمرد و کسانی چون آرتور رمبو، استفان مالارمه و پل ورلن در این مکتب خود آزمایی کرده و موفق نشان داده اند. از دیگر نمایندگان این مکتب می توان ادگارآلن پو بنیانگذار سبک های مینی مالیسم و راینر ماریارریلکه و موریس مترلینگ نویسنده کتاب معروف مورچه ها و موریانه ها را نام برد. البته تحولات فرهنگی و اجتماعی اوایل قرن بیستم تا حدودی از نفوذ و تأثیر بسزایی این مکتب کاست. ولی بعدها توسط آندره ژید و پل والری اشکال تازه تری را دراین مکتب شاهد بودیم.

۶- سور رئالیسم(Surrealism)

واژه ی سوررئالیسم را به معنی تخیلی، توهم، رؤیا و فرا واقع گرایی بکار برده اند ولی آنچه صاحب نظران در خصوص معادل این واژه مدنظردارند، فرا واقع گرایی است که البته مفاهیمی چند گونه محور را بر می­تابد.

سوررئالیسم یا به بیانی دیگر سوپررئالیسم ازجمله مکاتب ادبی جهان به شمار می­آید که در سال ۱۹۲۰ در هنر و ادبیات فرانسه پا به عرصه ی وجود گذاشت. سوررئالیست ها به جهانی فراسوی واقعیات ملموس گرایش دارند و شرط ادراک این جها فرا واقعی را، تلاش ذهن و ضمیر ناخود آگاه می دانستند که لازمه ی آن، خروج از قید منطق و استدلال و ذهن هشیار است.

آنان سنن و قواعد اجتماعی و محدودیت ها را رد می کنند و باز آفرینی جهان واقع را که اغلب به مکتب رئالیسم و سمبولیسم نزدیک است را بیهوده می­شمارند. مهم ترین متد سوررئالیست ها انگیزش به سوی ضمیر ناخودآگاه و شیوه های مصنوعی هیپنوتیزم و استفاده از مخدرات است به گونه ای که دراین مسیر آنها به ضبط رؤیا ها و هذیان های بیماران روانی علاقه ی فراوان داشتند.

در مجموع می­توان گفت سوررئالیست ها به دنیایی تخیلی می­نگرند که این دنیا دارای پیامدهایی خارج از پشتوانه ای بنام تفکرو عقل است و البته رؤیا و توهم در ابعاد مختلف از روش های کاری آنهاست. بنیانگذار این مکتب آندره برتون شاعر فرانسوی است و افرادی چون لویی آراگون، پل آلوار، ژان ژنه، آلن رُب گریه، ناتالی ساروت و ساموئل بکت و پابلو پیکاسو ازنمایندگان برجسته ی این مکتبند. اثر بوف کور ازصادق هدایت نیز نوعی سوررئالیسم به شمار می آید چون مؤلفه های فرا واقعی در این اثر موج می­زند.

منابع و مآخذ:

· ناتورالیسم، نویسنده: لیلیان فورست و پیتر اسکرین، مترجم: حسن افشار، ناشر: مرکز، سال نشر: 1380 ، محل نشر: تهران

· کلاسیسیزم ، نویسنده: دمینیک سکرتان ، مترج: حسن افشار، مصحح: جان جامپ، ناشر: مرکز، سال نشر: 1380، محل نشر: تهران

· لذت متن، نویسنده: رولان بارت، مترجم: پیام یزدانجو، مترجم ، ناشر، ناشر: مرکز، سال نشر: 1382، محل نشر: تهران

· مکتب های ادبی، نویسنده: رضا سید حسینی ، ناشر: نگاه، سال نشر: 1381، محل نشر: تهران

· کلیات سبک شناسی، نویسنده: سیروس شمیسا، ناشر: فردوس، سال نشر: 1382 ، محل نشر: تهران

· سمبولیسم، نویسنده: چارلز چدویک، مترجم: مهدی سحابی، مقدمه ، ناشر، ناشر: مرکز ، سال نشر:1378 ، محل نشر: تهران

· سیر رمانتیسم دراروپا، نویسنده: مسعود جعفری جزی،ناشر: مرکز،سال نشر: 1378 ، محل نشر: تهران

· رئالیسم و ضدرئالیسم درادبیات، نویسنده: سیسرون پرهام، ناشر: آگه ، سال نشر: 1362، محل نشر: تهران

· رئالیسم(واقع گرایی)، نویسنده: دیمیان گرانت، مترجم: حسن افشار، مقدمه ، ناشر، ناشر: مرکز، سال نشر: 1379 ، محل نشر: تهران

· فرهنگ اصطلاحات ادبی، نویسنده سیما داد، ناشر: مروارید، سال نشر: 1385 ، محل نشر: تهران

· ادبیات معاصر ایران، تألیف: اسماعیل حاکمی، سال نشر: 1382 ، محل نشر: تهران

· سبک شناسی زبان و شعر فارسی ، نویسنده: مؤلفان: کیومرث کیوان، محمد تقی بهار، زبان : فارسی، ناشر: مجید، سال نشر: 1377

· تاریخ تطور شعر فارسی، نویسنده: محمد تقی بهار، به کوشش: تقی بینش، نسخه: الکترونیکی

· نویسش هایی در لابه لای پیاده رو، نویسنده: عابدین پاپی ، ناشر: آوای کلار، سال نشر: 1399، محل نشر: تهران

سبکزبانمکاتبادبجهان
عابدین پاپی متخلص به آرام، شاعر ، نویسنده ، منتقد، روزنامه نگار و نظریه پرداز ادبی و اجتماعی معاصر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید