عابدین پاپی
عابدین پاپی
خواندن ۹ دقیقه·۲ سال پیش

رهیافتی دراندیشه و آثار پل ریکور

نویسنده: عابدین پاپی(آرام)

با هم بودن به معنی به هم رسیدن نیست

خودتان را دنبال کنید

به همه چیز می رسید!

«پاپی»

رویکرد نخست : اندیشنده : برداشت این است که آثارِ پل ریکور به مثابه ی فیلسوفی تأویل گرا مشحون از این دو پارامتر یعنی چه گفتن ها و چگونه گفتن ها می­باشد که اگر این دو موضوعِ مفهومی به درستی و به طور هدف مند­پردازش شوند بی گمان خواننده به یک بافتِ واقعی و دریافتِ حقیقی از اراده و جوهره ی قلم نویسنده دست خواهد یافت . پل ریکور به فرانسوی : paulricoeurدر27فوریه1913به دنیا آمد و در 20 مه 2005 نیز با دنیا خدا حافظی­کرد. وی را فیلسوف و ادیبی می­دانند که توانست با ترکیب و در­آمیختنِ شرح های پدیدارشناختی با تأویلِ هرمنوتیک خود را به جامعه ی فلسفی- ادبی معرفی نماید. ریکور­در­کنارِ هانس-گئورگ گادامر به عنوانِ کارآمدترین متخصصانِ هرمنوتیک در­قرن معاصر شناخته شده اند. به دیگر بیان، پل ریکور را می­توان یک فیلسوف هرمنوتیک (تأویلِ متن) برشمرد. مهم ترین دیدگاهِ ریکور سفری معرفتی است که این سفر از ساختار شناسی به سمتِ پدیدار شناسی سوق می­یابد. فیلسوفی شک اندیش که می­خواهد به نوعی واسازی درمتن ، معنا و زبان دست یابد. با بررسی افکار و آراء این اندیشمند می­توان به این مفاهمه دست یافت که در بحثِ اندیشه ریکور زیر تأثیر گفتمانِ ادموند هوسرل و مارتین هایدگر و در دایره ی فلسفه ی ذهن و جریانِ سیالِ ذهن هم ، زیر چترِ فکری ویتگنشتاین است به طوری که در سیرِ تکاملی تفکرِ خویش رگه هایی معین و مشخص از اندیشه ی این سه اندیشمند به چشم می­خورد . ریکور دارای اندیشه ای تأویل گراست و رویکردِ اوبه نشانه های اجتماعی و بایسته های طبیعی معرفت شناسانه (شناخت شناسانه) می باشد. دریافت این است که وی پدیدارشناسی است که می­خواهد جهانِ معنا را با یک واسازی تازه پدیدارکند. از این منظر ریکور یک «اتیمولوژیست کار» می باشد . بدین سان که به دنبالِ ریشه یابی حقیقت واژه ها و نشانه هاست و می­خواهد که به مدلول ها و دال های دیگری از جهان معنا با کارکردی جدیدتر دست یابد. او می­کوشد با نوعی روش شناسی هرمنوتیک به آن زیر لایه هایی از مفاهیم نشانه ها دست پیدا کند که دارای بافتِ معنایی و ساختِ مفهومی تازه تری هستند و به همین لحاظ است که با روش پدیدارشناسی هرمنوتیک و ترکیب نمودن عنصر « تبیین ساختاری» با عنصر «فهم» و «تصاحب» سیری منطقی از مرحله ی قرائت تا تفسیر را ارائه می­نماید. پل ریکور به دنیالِ خودِ فهم به عنوان یک دال نیست بلکه در پی نیلِ به تفاسیری از این دال در قالب هایی فرآرونده تر و بایسته تر می­باشد. ریکور یک فیلسوف هوشیار است که می­خواهد ناهوشیاری های جهان معنا را بیدار کند و به این شاخصه ی مهم از پروسه ی تفکرِ خویش نیز می­رسد. او به مانند آرتور شوپنهاور نیست که به اراده ی معطوفِ به زندگی ( حیات) توجه دارد و جهان شناختی خودش را در کلمه ی « اراده» خلاصه می­کند و یا به مثابه ی فریدریش نیچه که وجود شناختی خود را در اراده ی معطوف به قدرت تبیین می کند بلکه می­خواهد به یک تأویلِ معقول و دامنه دار از اراده و قدرت دست یابد. دغدغه ی ریکور در نظامِ منظومه ها و منظومه ای از نظام ها یک دربارِگی است نه دوپارگی و این «دربارِگی » هم «درباره ی تأویلِ معنا و متن» است. در علمِ هرمنوتیک ممکن است یک اراده به غیر ارادگی ها ختم شود و این حلاجی واژِگان درجهتِ نیلِ به چرایی های معنا و زبان به وسیله ی علاجِ ریکور معالجه می­شوند. با اتیمولوژی آثارِ پل ریکور به یک کاربست اندیشه ای می­توان دست یافت که ماهیت این کاربست شاملِ: « ماهیتِ زبان و معنا،کنش، عنصر ذهنی، متن، گزارش، تأثیر حضورِ دیگری مسایل مرکزی در مباحثِ فلسفی، زبان شناسی و نظریه ی ادبی و علوم انسانی »می­شود. با اندیشه شناسی آثارِ پل ریکور به این مهم می­توان دست یافت که این اندیشمند به چهارمحورِ زمان، زبان ، روایت و معنا توجه خاصی دارد و اغلب قطارِ نوشتارهای وی بر ریلِ همین سه مفهوم کارآمد در حرکتند. وی در پیش فرض ها در رساله ی زمانِ روایت می­گوید:« اولین فرضیه ی کاری من این است که روایتمندی و زمانمندی به یک نسبت به تعبیرِ ویتگنشتاین نزدیک هستند ، یک بازی زبانی و شکلی از زندگی ، در واقع من زمانمندی را آن ساختاری از هستی می­دانم که در روایتمندی به زبان می­آید و ساختارِ زبان که زبانمندی را به عنوانِ آخرین مرجع خود قرار می­دهد . بنابراین روابطِ آن ها متقابل است . این ساختار ِمتقابل زمانمندی و روایت معمولا" نادیده گرفته می­شود زیرا از یک طرف، معرفت شناسی تاریخ و نقد ادبی روایت های داستانی امری مسلم است که هر روایت در چارچوب زمانمندی فاقد سنجش رخ می­دهد.» با این سخن از پل ریکور به این فرآیند فکری می­توان دست پیدا کرد که این رساله به دنبالِ ایجادِ پلی فی مابین زمان و روایت است که این پل بتواند ارتباطِ این دو را باهم برقرار نماید و نکته ی مهم تر تأثیر زبان در زمان و روایت می­باشد که ساختارِ زبان ِ زمان را زمانمند و روایت مند می­کند. در این رساله هدفِ پل ریکور ارائه دادنِ تعاریفی جامع الاطراف از زمان، زبان و روایت توأم با یک دیرینه شناسی اصولی است و اعتقاد دارد که بایستی زمان و روایت از پس وندی به نامِ: «مندی » برخوردار باشند.می­توان چنین برداشت نمود که جامعه ی هدفِ پل ریکور در :« رساله ی زمانِ روایت» رسیدنِ به نوعی نظریه ی نهادینگی است . او می­خواهد نهادِ روایت را نهادینه و به یک نهادینگی کامل تبدیل کند. ریکور در این رساله معتقد است که زمان در روایت نهادینه نشده است به طوری که بازدرهمین رساله می­گوید: « فیلسوفانی­که درباره ی زمان می­نویسند، معمولا" در­سهمِ روایت در بررسی تحلیلی مفاهیم زمان چشم پوشی می­کنند.» با این تعبیر از ریکور پنداشت برآن است که روایت در شکل گیری زمان تأثیر به سزایی دارد. فکر می­کنم هر زمانی دارای روایت است و هر روایتی هم آکنده از زمان است . بین زمان و روایت یک ارتباط چندسویه و چند­گویه برقرار است و تقریبا" این دو مکمل یکدیگرند و دو دیگر، کاربرد زمان و زبان در نشانه های مفهومی و مصداقی است که بدونِ این دو هیچ نشانه ای شناسنامه دار نیست و درواقع هویت خویش را نخواهد شناخت . از جانبی دیگر هم می­توان گفت زمان در هر پدیده ای دارای جایگاه و پایگاهی سازنده است و البته روایت خود پدیده ای است که زمان سازی می­کند. حسن کلام این که معرفی پارادایم اندیشه ی افرادی چون پل ریکور به مراتب می تواند در پالندگی فکرو بالندگی اندیشه ی و زبانِ ما امری ضروری و حائزِ اهمیت و ماهیت است. اندیشه و اندیشه شناسی یک اصولِ اصیل اما کم ازمنه و دامنه است و چون علمی جدید و فرآروند در مباحثِ علمی و عملی دنیای امروز به شمار می رود لذا آموختن این علم امری ضروری و بایسته توجه و تأمل است.

رویکرد دوم: گذری درآثار اندیشنده: همانطورکه در بخش نخست اشاره شد پل ریکور را درآثارش می بایست درمباحثی چون: زبان شناسی ، نظریه ادبی و علوم انسانی و علم تأویل و هرمنوتیک جستجو کرد به طوری که دراین زمینه ها صاحب نظر و منظر است . ریکور نخستین اثرش را تحت عنوانِ : «گابریل مارسل و کارل یاسپرس»درسالِ 1948 به چاپ رساند که دراین کتاب کاملا" زیر تأثیر آراء و افکارِ( هستی شناسی انضمامی و مفاهیم هدف ) مارسل ، مانا وباقی می ماند. ریکورازعمده اندیشمندانی است که در سیر زندگی با فرازها و فرودهای متعددی تصادم داشته به نحوی که درعنفوانِ کودکی پدر و مادرش را از دست می دهد و توسطِ مادر بزرگ و پدر بزرگش نگهداری و بزرگ می شود و من بعد درسالِ های جنگ بازداشت و به کشور آلمان منتقل می شود که این روندِ زندگی از ریکور منجرِ به نوشتن کتاب :« ایده های راهگشا برای گونه ای از پدیدار شناسی ادموند هوسرل »را به زبان فرانسوی ترجمه می کند. مهم ترین اثرریکور را بایستی کتاب فلسفه ی اراده نامید که مجلد نخست آن را درسال 1949 با عنوان :« ارادی و غیر ارادی »منتشر می­کند و مُجلد دوم : تحت عنوان: « هدفمندی و توان شامل دو بخش ِ انسان ِخطا کار و سویه ی شر» به چاپ می رسد. ریکور یک زمان شناس و روایت گر است که فی مابین این دو پلی را می­سازد تا که، این دو بتوانند یکدیگر را بهترفهم و درک کنند. اگر چه زمان و روایت دارای وجه اشتراکاتی اند اما نکته ی مهم درافکار ریکور همین جلوه دادن نوعی تفاوت فی مابین زمان و روایت است . هر زمانی روایت می­شود و هر روایتی هم زمانمند است و به همین خاطر است که ارتباط مفهومی فی مابین این دو وجود دارد. تاریخ و حقیقت از دیگرکتب ریکور است که درباره ی مفهوم تاریخ درهرمنوتیک درسالِ 1955 نگاشته شده است . از جانبی دیگر پل ریکور را می­توان یک تأویل گرای درمتن برشمرد از این رو که بحثی درباره ی فروید ، اختلاف تأویل ها، استعاره ی زنده و متن و کنش را مطرح می کند که از دیگر آثار ریکوردر زمینه هرمنوتیک به شمار می روند . وی مُفکری عمیق است زیرا که زیر لایه های معرفت شناسانه اش درباره ی نشانه ها و نظام هستی و جهان معنا قابلِ تأویل و تأمل و تفقد می­باشد . یک اندیشنده ی چند گانه مفهوم و نظر است به شیوه ای که دارای یک مدرک دکترا دررشته ی فلسفه و یک مدرک دکترا در ادبیات می باشد و به همین سبب در قلم اش می­توان گستردگی اندیشه و بالندگی نظر و عقابد را یافت ودریافت کرد. از دیگر فعالیت های فکری ریکور می­توان به گزیده مقالات وی درسه مُجلد اشاره نمود که جلد نخست درباب قدرت و سیاست نگاشته شده و درجلد دوم به نظریات ادبی التفات دارد و جلد سوم درارتباطِ با رابطه ی فلسفه و دین نگاشته شده است . ریکوردر جلد نخست به وارسی و بررسی اندیشه ی تعدادی از بارزترین اندیشمندان سیاسی به مانند : هانا آرنت، یان پاکوتا و کارل یاسپرس می­پردازد و دربخش دوم با عنوان زبان سیاست به ویژه نقش و نگار آن درنظریه ی عدالتِ جان راولس نیز اشاراتی دارد و بخش سوم کتاب تحت عنوان دانایی پراتیک ، مقالاتی است که در موضوع و مفهوم اخلاق سیاسی گردآوری شده اند به طوری که این را ه شماری از مهم ترین مشکلات دموکراسی به مانند پذیرش و تسامح است که توسطِ ریکورمورد بررسی و واکاوی قرار می گیرد .درآثار ریکور چهار مفهوم ِ: زمان، زبان ،روایت و معنا کارکردی عمیق دارند و رویکرد ریکورحول و محور همین مفاهیم در چرخش نظر و چربش ِمنظر است . شاید بنوان گفت پل ریکور درآثارش به دنبالِ کشفِ نوعی روانشناختی متن است و به همین خاطر است که دغدغه ی اجتماعی و طبیعی خود را بر روی فلسفه ی کاربردی تأویل گرایی استوار و برپا می­کند. تحلیل های انتقادی وی از نشانه ها و فلسفیدنِ درجامعه درجهتِ نیل به مفاهمه هایی تازه تر با کاربست هایی مجزا تر از مهم ترین رویکردهای ریکور درآثارش محسوب می­شود. شرح های پدیدار شناختی­ وی توأمِ با تفاسیری هرمنوتیکی از عمده رویکردهای فکری این اندیشمند است که در اغلب آثارش به چشم می­خورد و به همین سبب است که او را از برجسته ترین متخصصان هرمنوتیک درجهان معاصر برشمرده اند.

رهیافتاندیشهپل ریکورفرگشت
عابدین پاپی متخلص به آرام، شاعر ، نویسنده ، منتقد، روزنامه نگار و نظریه پرداز ادبی و اجتماعی معاصر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید