ویرگول
ورودثبت نام
عابدین پاپی
عابدین پاپیعابدین پاپی متخلص به آرام، شاعر ، نویسنده ، منتقد، روزنامه نگار و نظریه پرداز ادبی و اجتماعی معاصر
عابدین پاپی
عابدین پاپی
خواندن ۱۲ دقیقه·۴ ماه پیش

پیر پسر فیلمی بر معیار «شکافِ نسل‌ها» به قلم: عابدین پاپی (آرام)

پیر پسر فیلمی در ژانرِ درامِ ایرانی است. نویسنده و کارگردان این فیلم اکتای براهنی فرزند رضا براهنی شاعر و منتقد ایرانی است و تهیه‌کننده‌ی فیلم بابک حمیدیان هست. این فیلم محصول سال 1400 خورشیدی است. اصل و مبانی نظری فیلم تشریح و سیر اجتماع را در برهه‌ی زمانی نشان می‌دهد که بر معیار «شکافِ نسلی» درحرکت است.

در این فیلم حسن‌پور شیرازی (غلام) نقش مردی مستبد و خودخواه و خودرأی و مردسالار را بازی می‌کند که به‌اتفاق دو فرزندش در یک‌خانه‌ی قدیمی زندگی می‌کنند و اصولاً رفتار و رابطه‌ی خوبی نیز با آن‌ها ندارد. از بازیگران اصلی و مشهور که نقش حیاتی فیلم را برعهده‌گرفته‌اند می‌توان به لیلا حاتمی، حامد بهداد، حسن پورشیرازی، محمدولی زادگان، محمدرضا داوود نژاد و بابک حمیدیان، اشاره نمود.موسیقی و فیلم‌بردار نیز به ترتیب حسام ناصری و ادیب سبحانی هستند با تدوین گری رضا شهبازی و مدت‌زمان فیلم حدوداً 190 دقیقه با زبانِ فارسی است. پیر پسر فیلمی است که قرار بود در سالِ 1400 خورشیدی در ایران به اکران درآید اما اجازه‌ی حضور در بخش رقابتی چهل و سومین دوره‌ی جشنواره فیلم فجر را به دست نیاورد که درنهایت در 2 بهمن 1403 و پس از چندین سال تأخیر به نمایش درآمد. این فیلم برنده‌ی جایزه‌ی بهترین فیلم از بخش پرده‌ی بزرگ پنجاه و سومین دوره‌ی جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم «روتردام» شد و در بیست و سومین دوره‌ی جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم «ترانسیلوانیا» به‌عنوان بهترین عملکرد و اجرای بازیگران موردتقدیر و تمجید قرار گرفت.

 خلاصه‌ی داستان فیلم بدین شرح است: «با خانواده‌ای سه‌نفره که شامل غلام و دو پسر است مواجه می­شویم که در یک آپارتمان قدیمی و دوطبقه زندگی می‌کنند. نام فرزندان غلام، علی و رضا است که گویی غلام دو زن اختیار نموده که هرکدام از فرزندانش از یک مادری جداگانه متولدشده‌اند. دو پسر غلام به میان سالگی رسیده‌اند و کاملاً بیکار و بلاتکلیف هستند و با پافشاری فراوان نیت بر آن دارند تا که پدرشان را راضی کنند تا خانه را به فروش برساند و از این وضعیت نابسامان و ناخوشایند رهایی یابند اما غلام مردی عیاش و معتاد است که دائم به دنبالِ آمالِ و آرزوهای بربادرفته خودش است و جز خودش به کسی فکر نمی‌کند. غلام مردی دائم‌الخمر و هوس‌باز است و به‌جای این‌که به فکر بچه‌هایش باشد در پی لذت و خوش‌گذرانی خویش است و این تمامیت‌خواهی پدر خلاصی ندارد و هر بار از فروش خانه و یا کمک به فرزندانش طفره می‌رود.

در ادامه‌ی فیلم بیننده به این نتیجه می‌رسد که هیچ دیالوگی و یا رابطه‌ی سازنده و ارزش معیاری میان غلام و پسرانش نیست و هر رویدادی که در جریان داستان اتفاق می‌افتد این پیوند را سخت‌تر و پیچیده‌تر می‌کند به‌طوری‌که اگر اندک عاطفه‌ای هم به دید می‌آید به‌مرورزمان از بین می‌رود. فیلم آن‌قدر تلخ و گروتسک وار نشان می‌دهد که علی و رضا به‌جایی می‌رسند که می‌خواهند کارِ پدرشان را یکسره کنند و به این زندگی لعنتی و تمامیت‌خواه پدرخاتمه دهند.» این فیلم صرفاً به دنبالِ ترسیمی از فرهنگ شکاف نسلی است که در قرن بیست و یکم بیشتر متداول شده است.

 شکاف نسلی یا شکافِ نسل‌ها به معنی اختلاف‌نظر بین یک نسل و نسل ِدیگر در مورد باورها، سیاست یا ارزش‌هاست و امروزه شکاف نسل اغلب به شکاف درک شده بین افراد جوانان و والدین یا پدربزرگ و مادربزرگشان اشاره دارد. شکاف نسلی شکاف و تفاوت بین دو نسل را نشان می‌دهد که از حیثِ ایدئولوژی،جهان بینی، فرهنگ، زبان، مطالبات، مناسبات، سلایقِ فکری و روحی و علایقِ رفتاری و نوع باورداشت­ های اجتماعی و حتی عاداتِ اجتماعی باهم اختلاف دارند و دلایل مهم در ایجاد این شکاف نسلی می‌تواند تغییرات سریع اجتماعی و تکنولوژیکی باشد که در قرن بیستم و بیست و یکم رخ‌داده است و یا تفاوت در ارزش‌ها و نگرش‌هاست و یا تمایز در سبک زندگی و دسترسی به اطلاعات است به‌گونه‌ای که نسل‌های جدیدتر معمولاً دسترسی بیشتری به اطلاعات و فناوری دارند که این مهم می‌تواند بر رویکردِ آن‌ها تأثیر مستقیم بگذارد.

 شکاف نسلی اصولاً اثراتی هم دارد به‌مانند: سوءتفاهم، کاهش ارتباط، مشکلات در خانواده، کاهش انسجام اجتماعی، فرصت‌های ازدست‌رفته که این موارد می‌تواند رابطه‌ی در نسل را خدشه‌دار و تیره کند بنابراین چون هیچ‌کدام از نسل‌ها خواهانِ پذیرفتن دیگری نیستند لذا راهکارهای مهم در کاهش شکاف نسلی می‌تواند مواردی از قبیل گفت‌وگو و ارتباط، آموزش و آگاهی، پذیرش تفاوت‌ها و همکاری و مشارکت باشد که رعایت این موارد تا حدودی نسل‌ها را به فرهنگِ همگرایی و هم‌زیستی نزدیک می‌کند. به‌هرروی، این فیلم دومین تجربه‌ی سینمایی اکتای براهنی است که قبل از این فیلم ما شاهد فیلم «پل خواب» در سالِ 2016 از همین نویسنده و کارگردان نیز بوده‌ایم. ژانر فیلم درام است و تراژدی خانوادگی با مؤلفه‌های روان‌شناختی و اجتماعی در فیلم مزید بر علت شده است. در این فیلم حسن ‌پورشیرازی در نقش غلام یک پدر مستبد و چالش‌برانگیز ایفای نقش می‌کند. حامد بهداد در نقش علی و محمدولی زادگان در نقش رضا برادرِ کوچک‌تر علی ایفای نقش دارد و لیلا حاتمی در نقش رعنا است که ساکن جدید و موج‌آفرین داستان است.

فیلم با موضوعاتی مانند خشونت خانوادگی، اعتیاد، سرکوبِ روانی و خیانت بر پرده‌ی سینما ظاهر می‌شود و در بعضی جاها اشاره‌هایی ادبی به آثار کلاسیک چون «برادران کارامازوف» نیز دارد . فیلم روایت گر زندگی دو برادر میان‌سال است که در آپارتمانی فرسوده و تحت‌فشارهای اقتصادی و خانوادگی در کنارِ پدری خشن و ارزش شکن زندگی می‌کنند و در حقیقت داستان زخم‌های روانی جامعه را افشا می‌کند و تشدید تنش‌ها در جامعه‌ی دولایه و دوپایه‌ی ایران نیز در این فیلم کاملاً مشهود است.

از این منظر پیر پسر را می‌توان اثری روان‌شناختی توصیف نمود که زیر لایه‌های روانی جامعه آسیب‌دیده‌ی نسلی ایران را ترسیم می‌کند. اثری ادبی و درعین‌حال جسورانه است و حضور و نقش حسن پورشیرازی در این فیلم کاملاً برجسته و تأثیرگذار است. فیلم حضور زن را در برخورد با مردسالاری سنتی مهم‌ترین پارامتر ممکن معرفی می‌کند. با بررسی لایه‌های زیرین و عمیق فیلم ظاهراً معلوم نیست غلام زن دارد یا همسرانش فوت کرده‌اند و فیلم نیز هیچ تصویر روشن و واضحی از همسران غلام را ارائه نمی‌دهد و می‌توان به این مهم دست‌یافت که در روایتِ عینی، درواقع زن مشخصی را نمی‌توان در کنار غلام در بطن فیلم مشاهده نمود.

 از طرفی دیگر می‌توان ابراز داشت که ممکن است دلایلی مبنی بر جدایی غلام با همسرانش وجود داشته باشد چراکه در دیالوگ‌ها و اشارات ضمنی، هوس بازی غلام یا ناتوانی او در حفظ رابطه‌ی عاطفی/ زناشویی تلویحاً مطرح می‌شود. فیلم به‌صراحت چیزی را مبنی بر بود یا نبودِ همسرانِ غلام عنوان نمی­ کند اما محتمل است که غلام آن‌ها را طلاق داده یا رابطه‌ی خود را با آن‌ها تیره و احیاناً خراب کرده است و از منظر روان‌شناختی آنچه مبرهن است این‌که این «زن­ های غایب» بیشتر مثل زخم‌های ذهنی غلام هستند تا شخصیت‌های واقعی و زنده که در فیلم حضورداشته باشند.

 دیگر پرسش این‌که فرزندان غلام واقعی هستند یا خیالی باز پاسخ دوگانه است زیرا که در سطح داستان فیلم جوری تعبیه و طراحی‌شده که فرزندان واقعی به نظر می‌آیند به‌طوری‌که یکی را گاه می‌بینیم و دیگری به‌عنوان غایب یا درگذشته حضور دارد. در سطح روان‌شناختی / تمثیلی می‌توان دریافت کرد که ممکن است فرزندان جنبه‌هایی از وجود خودِ غلام محسوب شوند چراکه یکی بخش خشمگین، شکست‌خورده و منزوی و دیگری میل به رهایی یا جوانی ازدست‌رفته است که در این خوانش گویی فرزندان مثل «آینه‌هایی» برای خودِ غلام هستند و اگرچه وجود واقعی دارند اما در ذهنِ غلام دگرگون و تحریف‌شده‌اند و نکته‌ی مهم‌تر رابطه‌ی غلام و رعنا در فیلم است که رعنا در فیلم شخصیتی چندلایه دارد و ازدید غلام رعنا میل جنسی و میلِ عاطفی غلام را بیدار می‌کند و به نظر می‌آید که غلام نیت بر آن دارد که با او ظاهراً ازدواج نماید و البته به‌نوعی رعنا را در رؤیای خود به‌عنوان معشوقه‌ی ایده­آل می‌بیند و می‌توان چنین پنداشت که این رابطه آن‌چنان شفاف نیست و مشخص نمی‌کند رابطه ­ای انسانی و سالم است یا هوس بازانه و گذرا ولی می‌توان این رابطه را ترکیبی از هردو موارد نیز دانست چه این‌که رعنا در ذهنِ غلام درواقع تجسمی از یک زندگی ازدست‌رفته یا به عبارتی نوعی زندگی که هرگز نداشته است ، بازنمایی می‌شود و درخِتام در ذهن فروپاشیده‌ی غلام این رابطه به یک تراژدی تیره مبدل می‌گردد.

 حضور رعنا در فیلم نقشِ نمادینی دارد یعنی صرفاً رعنا یک زن نیست بلکه نماینده‌ی میل ِجنسی و احساسِ سرکوب‌شده‌ی غلام است و احتمال می‌رود بازنمایی یک رؤیای ناتمام از خانواده نیز باشد و یا حتی تصویری خیالی و ذهنی از زنی که غلام هرگز او را به دست نیاورده است و رعنا بیشتر به‌جای آن‌که در فیلم نقش ناجی را بازی کند درواقع تبدیل به عامل فروپاشی بیشتر می‌شود. فیلم اثری پیچیده، چندلایه و درعین‌حال تلخ و تأمل‌برانگیز است که با رویکردی روان‌شناختی و اگزیستانسیالیستی به روابطِ درون خانوادگی، هویت مردانگی، سلطه‌ی پدرسالارانه و سرنوشت انسان معاصر می‌پردازد. فیلمی بر معیار شکافِ نسلی و تضادهای درونی در نسل‌هاست که دیالوگ فی‌مابین این دو نسل بسیار دشوار است و فرجام این دیالوگ‌ها منجرِ به خشونت و پرخاشگری و تهدید می‌شود.

در ادامه‌ تحلیل جامع را با تمرکز بر مبانی نظری، ساختار روایی، شخصیت‌ها، تم‌ها و نقد محتوایی و فرمی ارائه می‌دهیم. پیر پسر می‌تواند یک روانکاوی (فرویدی-لاکانی) باشد به‌طوری‌که پدر (غلام) به‌مثابه‌ی نامِ پدر (ناموس نظم، قدرت، قانون سرکوب گر) عمل می‌کند که این رفتار در ناخودآگاهِ فرزندان به شکل و شمایلِ زخمِ جاودانه باقی می‌ماند و از جانبی فرزندان (علی و رضا) درگیر و گرفتارِ چرخه‌ای از سرکوب، میل به رهایی، عقده‌ی ادیپ و درنهایت تکرار خشونت پدر هستند و لیلا حاتمی را در نقشِ «زنِ بازیگر» می‌توان با کارکردی بین ابژه میل و آشوب گر نظم کهن تلقی نمود به‌مانند آنچه در نظریه‌ی ژاک لاکان در مورد زن ناممکن وجود دارد. در زنِ ناممکن شما بیشتر تکیه‌بر ابژه‌هایی دارید که این ناممکن را ممکن می‌سازد اما درواقع چنین چیزی واقعیت ندارد و بیشتر بر زخم‌های روانی شما نمک گذشته بربادرفته را می‌پاشد.

نکته‌ی دوم در این فیلم مسئله‌ی اگزیستانسیالیسم (سارتر، داستایفسکی و کی یرکگور) است. به‌نحوی‌که کارکترها و پرسوناژها در بحرانِ هویت، رنج هستی شناسانه و برخوردِ با گزینش‌های پوچ و تراژدیک قرار می‌گیرند ضمن این‌که درگیری با «دیگری» و «مرگ»، «گناه» و «آزادی محدود» از مضامین و تم‌های پررنگ فیلم به شمار می‌روند.

 نکته‌ی سوم نقد قدرت و مردسالاری (فمینیسم فوکویی) است. برای مثال: غلام به‌مثابه‌ی نماد سلطه‌ی سنتی مردسالار و «نظم سرکوب گر» به بوته‌ی نقد کشیده می‌شود و این ساختار قدرت کلاسیک را نویسنده می‌خواهد به ساختاری کمو محور و عمومی تبدیل نماید و زن (رعنا) با ورود به این نظم در حال فروپاشی، تنشی رهایی‌بخش به وجود می‌آورد و از جهاتی این قدرت سرکوب گر که منجر به خشونت خانگی، تحقیر جنسی، حذف زنان و سرکوب میل می‌شود را می‌توان از مضامین اجتماعی فیلم برشمرد. از زوایایی دیگر می‌توان به تحلیل «تماتیک» فیلم اشاره نمود؛ یعنی تِم اصلی فیلم بر محور «خشونت نهادمند و تداوم آن در نسل‌ها» قابل‌تعریف و تأمل است به شیوه‌ای که خشونت غلام نه‌فقط فیزیکی بلکه زبانی، ذهنی، عاطفی و تاریخی هم هست و فرزندانش بااینکه قربانی شده‌اند اما حامل و باز تولیدکننده‌ی همان خشونت می‌باشند.

تِم فرعی فیلم نیز حائزِ اهمیت است به‌گونه‌ای که انزوا و بی‌زمانی خانه که در اینجا خانه به‌مثابه‌ی مکانی ایستا، فرسوده و بی امید است محل بحث و نظر است و مواردی چون: شکاف بین نسل‌ها و فرسودگی امید، سرکوب میل و تمایل به نابودی و زنِ طردشده و بی‌جایگاه در خانواده‌ی سنتی از عمده پارامترهایی است که در فیلم پررنگ و دُرآهنگ نشان می‌دهند. میزانسن و فضای فیلم با قاب‌های بسته و تاریک، آپارتمانی نمور و بی‌روح با حسِ خفقان همراه است.استفاده و بهره‌گیری از نورِ کم و فضاهای محدود گویی بر زوالِ روان تأکید مؤکد دارند؛ بنابراین در نقد فیلم می‌توان نکات قوت و ضعف آن را نیز ترسیم کرد به‌طوری‌که از نکات قوت فیلم می‌توان به بازی‌های قدرتمند و شخصیت‌پردازی دقیق، برخورد شجاعانه با موضوعات تابو: خشونت پدر، میل جنسی و فروپاشی خانواده، فرم خلاقانه با تأکید بر تأثیر روانی صحنه‌ها، نه صرفاً روایی و شباهت‌ها و ادای دین به آثار کلاسیکی مثل «برادران کارامازوف»، خانه‌ی برناردا آلبا ، «مرگ فروشنده» و آثار برشت به‌وفور اشاره نمود و اما از نکات ضعف و چالش‌برانگیز که فراروی منتقد قرار می‌گیرد می‌توان به مواردی از قبیلِ: طولانی بودن بیش‌ازاندازه‌ی فیلم که ریتم و تکرار گزینی را در فیلم مشدد و فرسایشی می‌کند، فضای بیش‌ازحد تاریک و یأس آلود که ممکن است برای بعضی از بینندگان قابل‌تحمل نباشد، ابهام‌های فرمی زیاد که اصولاً پایان‌بندی باز و بی‌نتیجه را در بردارد و درک برخی از پیام‌ها را دشوار می‌سازد و به شخصیت زن (رعنا) اشاره نمود که اگر به شخصیت رعنا عمیق‌تر پرداخته می‌شد شاید نقش او از آن حالتِ کلیشه‌ای و فرمیکال فاصله‌ی بیشتری می‌گرفت. در یک جمع‌بندی کلی فیلم پیر پسر را می‌توان در بهترین معنای ممکن اثری تلخ اما درخشان و رخشان و البته جسورانه و درعین‌حال آزاردهنده برشمرد.

این فیلم می‌خواهد نشان دهد که چگونه انسان، در خانه‌ای که باید پناه باشد، تبدیل به بی‌پناهی می‌شود و تصور بر آن است که صرفاً داستان فیلم حائزِ اهمیت و در اولویت کلی نیست بلکه نوعِ تصادمِ و مواجهه با تروما (زخم و عاملِ بیرونی)، پدرسالاری، روان آدمی و آینده‌ی انسان ایرانی از عمده موارد قابل‌تعبیر و تصویر است که نویسنده به‌خوبی به این نکات توجه ویژه دارد.

در فیلم پیر پسر زمان نمی‌گذرد، بلکه فرومی‌ریزد. پلان‌ها بلند و مکث‌ها سکوت بارند و چرخه‌ی تکرار و بی‌معنایی زندگی و عدم نجاتِ از وضعیت بغرنج موجود از عمده مواردی است که ساختارِ «پوچی هستی» زندگی را تشکیل می‌دهند. در فیلم پیرپسر میل به زندگی متوقف می‌شود به‌مانند اسبی توسن که از حرکت می‌ایستد. ابزوردیسم در این فیلم تا مرز عرفان و سکوت نمی‌رود اما درام روان‌شناسانه‌ی و اجتماعی فیلم دو پارامتر اساسی‌اند که در بطن خود پوچی هستی را تجویز می‌کنند. فیلمی بر معیار دیالوژیسم که اغلب این گفت‌وگوها خشونت‌بار و تهدیدآمیزند.

در این فیلم پدر نماد قدرت و سرکوب است که خودش هم غرقِ در سنت پوسیده‌شده است و فیلم در جوانبی ساختارخانه را به ساختار سیاسی و ذهنی نیز وصل می‌کند به شکلی که خانه دیگر محلِ امن و به عبارتی مأمن تلقی نمی‌شود بلکه بیشتر خانه شبیه یک میدان جنگ است. در فیلم می‌توان درام سرد و بی‌رحمانه‌ای را ملاحظه نمود که انسان‌ها گویی به حالت خام و زخم‌خورده درآمده‌اند. پیر پسر یک درام روانی –اجتماعی در خانواده ایرانی است با ارجاع به هستی‌شناسی فردی به‌جای هستی‌شناسی اجتماعی و شیوه‌ی اکران آن ره­ آلیستی همراهِ با تِم و آیتم‌هایی روان‌شناسانه است و به سهولت روابطِ انسانی و بحران‌های اخلاقی را به چالش می‌کشد. اضطراب جمعی، فرافکنی و مسئولیت گریزی و روان گسیختگی رفتار و غیبت و حضور به‌مانند رعنا از دیگر مؤلفه‌های این فیلم به شمار می‌روند و اگرچه بیننده تصور می‌کند که مرکزِ بحران خودِ غلام است اما اصل ماجرا شکاف نسلی و دترمینیسم سنتی – اجتماعی جامعه است که غلام نیز به‌عنوان یک بازیگر درآن ایفای نقش می‌کند و صرفاً در شکاف نسلی شما نمی‌توانید یک نسل را مقصر بدانید بلکه سیر زمان و مکان و اوضاع سیاسی و شرایط اجتماعی و تاریخی جامعه از عمده عوامل مدنظر است که ساختار فکری و بافتار فرهنگی را به سمتِ مسیرهایی به دلخواهِ خود سوق می دهد

میل جنسیفیلمنقد
۲
۰
عابدین پاپی
عابدین پاپی
عابدین پاپی متخلص به آرام، شاعر ، نویسنده ، منتقد، روزنامه نگار و نظریه پرداز ادبی و اجتماعی معاصر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید