من مجهولم ، در این مفهوم ها...
11 توصیه مهم در18سالگی
مارک چرنوف در یکی از مقالههای سایت خود گفته چیزهایی هستند که آرزو میکردم کسی در 18 سالگی به من میگفت. او اینگونه آغاز میکند:
صبح امروز در قهوهسرای ساحلی مورد علاقهام، در حال خواندن یک کتاب بودم که یک پسر 18 ساله کنارم نشست و گفت:” خیلی کتاب باحالیه، مگه نه؟” و این جوری شد که بحث ما شکل گرفت.
او گفت که تا 2 هفتهی دیگر از دبیرستان فارغالتحصیل میشود و بلافاصله در پاییز، کار کالجش را باید شروع کند. به من گفت: “اما من هیچ برنامه خاصی برای زندگی ندارم و در حال حاضر فقط دنباله رو بقیهی همکلاسیهایم هستم.”
سپس با چشمانی صادق و مشتاق شروع به پرسیدن سؤالات گوناگون کرد.
چه کاره هستید؟
چه زمانی، و چطوری متوجه شدید که میخواید چکاره بشید؟
چرا این کار را کردید؟ چرا آن کار را نکردید؟
چیزی هست که آرزو کنید ای کاش به شکل دیگری انجام میدادید؟ و غیره و غیره و غیره
من تا جایی که میتوانستم سعی کردم به سؤالاتش جواب بدهم و با توجه به محدودیت زمانی که داشتم سعی کردم توصیههای مفید و معقولی داشته باشم. بعد از نیم ساعت گفتگو، او از من تشکر کرد و از هم جدا شدیم.
اما در راه برگشت به خانه فکرم مشغول بود و به گفتگویی که داشتیم، فکر میکردم. کاملاً به نظرم نوستالژیک میآمد به شکلی که به یاد 10 سال پیش خودم افتادم. بنابراین دوباره سؤالاتش را توی ذهنم مرور کردم و شروع به تصور همه چیزهایی که دوست داشتم زمانی که 18 سالم بود یکی به من می گفت کردم.
بعد حتی یک قدم فراتر رفتم و به این فکر کردم که اگر امکان سفر به گذشته بود، خودم را در 18 سالگی چه نصایحی میکردم.
خب، بعد از چند فنجان قهوه و چند ساعتی تأمل، این ها چیزهایی هستند که آرزو می کردم کسی در 18 سالگی به من میگفت:
1. خودتان را وقف این کنید که تعداد زیادی اشتباه انجام بدهید
اشتباهات به شما درس های مهمی میآموزند. بزرگترین اشتباهی که میتوانید مرتکب شوید این است که هیچ کاری نکنید، صرفاٌ به این دلیل که از اشتباه کردن وحشت دارید. بنابراین دودل نشوید. در زندگی، شانس آوردن به ندرت اهمیت دارد، استفاده از شانس و فرصت است که مهم است. شما هیچوقت نمیتوانید 100 درصد مطمئن باشید که اوضاع خوب پیش خواهد رفت، اما میتوانید 100 درصد مطمئن باشید که اگر دست روی دست بگذارید هیچ کاری انجام نمیشود. بیشتر وقتها باید دل را به دریا زد. مهم نیست نتیجه چه میشود. در نهایت همیشه کارها آنطوری که باید پیش خواهند رفت. یا شما موفق شوید، و یا درسی یاد میگیرید. در هر صورت برد با شماست. همیشه به یاد داشته باشید که اگر کاری نکنید، هرگز به اطمینان نخواهید رسید و در نهایت در همان نقطهای که هستید برای همیشه باقی خواهید ماند.
2. یک کار سخت را که از انجامش لذت میبرید، انتخاب کنید
اگر قرار بود به خود 18 سالهام چند نصیحت کاری درست و حسابی بکنم، حتماً میگفتم که کاری را بر اساس سلیقهی دیگران، اهدافشان و یا پیشنهادهایشان انتخاب نکن. به خودم میگفتم کار را صرفاً به علت اینکه آن شغل پرطرفدار است یا اینکه طبق آمار و ارقام، حسابی پولساز است، انتخاب نکن. به خودم میگفتم انتخاب درست شغلی، کلیدش یک چیز است و آن یافتن کاری دشوار است که از انجامش لذت میبری. از آنجایی که انسان با خودش روراست است و سلیقه و دغدغه خود را در زندگی دنبال میکند، حتماً موفقیت را در آن چیزی که دوست میدارد، خواهد یافت و شاید از آن مهم تر، این باشد که در اینصورت، چند سال بعد از خواب بیدار نمیشوید و خود را در کاری که از آن متنفرید نمیبینید و با خود نمیگویید که “من چطور می توانم 30 سال دیگر این کار را تحمل کنم”. پس اگر الآن دارید کار سختی را انجام میدهید که از لحظه لحظه انجام آن لذت میبرید، متوقف نشوید. شما در مسیر درستید. چون کار سخت، سخت نخواهد بود در صورتی که بر حسب علاقه انجام گیرد.
3. هرروز، زمان، انرژی و پول را روی خود سرمایه گذاری کنید
اگر روی خودتان سرمایهگذاری کنید، چیزی برای باخت وجود ندارد و با گذشت زمان مسیر زندگیتان تغییر میکند. شما محصول اطلاعات خود هستید. هرچه بیشتر انرژی، پول و زمان برای کسب اطلاعات ماندگار خرج کنید، کنترل زندگیتان را بهتر در دست خواهید گرفت.
4. به دنبال کشف ایدهها و فرصتهای نو باشید
ترس طبیعیتان از باخت و احساس شرمندگی، شما را بعضی مواقع از امتحان چیزهای جدید بازمیدارد. اما شما باید بر این ترس ها و نگرانی ها فائق شوید، برای اینکه داستان زندگی شما، بر فراز خیلی از تجربیات کوچک و خاص رقم می خورد. و هر چه تجربیات شما خاص تر باشند، داستان زندگی تان جالب تر خواهد شد. پس به دنبال تجربه های جدید باشید و با کسانی که دوست دارید آن ها را درمیان بگذارید. اگر این چنین نباشد، زندگی بی معنی است.
5. وقتی قصد دارید که مهارتهای شغلیتان را ارتقا بخشید، بر حوزهای محدود تمرکز کنید
مثلا به مراحل کاراته توجه کنید: کمربند مشکی، به نظر خیلی خارق العاده تر از کمربند قهوه ای می آید. اما آیا کمربند قهوهای خیلی از کمربند قرمز خارق العاده تر است؟ شاید به نظر خیلیها نه! به یاد داشته باشید که جامعه برای افراد متخصص ارزش بالایی قائل میشود. سخت کار کردن اهمیت دارد، ولی نه زمانی که در جهت های گوناگون پخش شده باشد. پس تمرکز خود را برای یادگیری برخی مهارت های کاری خاص قرار داده و در آنها به مرحله کمال برسید.
6. مردم قادر به خواندن ذهن شما نیستند. آنچه در ذهن دارید را با آنها در میان گذارید
مردم هرگز نخواهند فهمید که شما چه حسی دارید، مگر اینکه آنرا با ایشان در میان گذارید. رئیستان؟ بله، او هرگز نمیداند که شما امیدوارید که ارتقای شغلی پیدا کنید، چون شما هنوز او را در جریان قرار ندادهاید. در زندگی شما مجبورید که با دیگران تعامل کنید. و اغلب مجبورید که برای ارتباط، پیش قدم شوید. لازم است که به دیگران بگویید به چه چیز میاندیشید. به همین سادگی.
7. در تصمیم گیری ها فرز باشید و به سرعت هم دست به کار شوید
یا شما سریع عمل کرده و فرصت تازه را تصاحب می کنید، یا فرد دیگری این کار را انجام می دهد. در هر صورت، با نشستن و فکر کردن، قادر به ایجاد تغییر نبوده و نمیتوانید در کارها پیشرفت کنید. به یاد داشته باشید که تفاوتی عمده وجود دارد بین دانستن چگونگی انجام کاری، با در حقیقت انجام آن. دانش بدون عمل بیفایده است.
8. تغییر را بپذیرید
شرایط هرچقدر هم که الان خوب یا بد باشد، در آینده تغییر خواهد کرد. این چیزی است که میتوانید روی آن حساب کنید. پس تغییر را پذیرفته و بدانید تغییر، به علتی رخ داده است. این علت، همیشه در ابتدای امر ساده و واضح نیست، ولی در نهایت ارزشش را خواهد داشت.
9. خیلی نگران اینکه دیگران درباره شما چه فکر میکنند نباشید
به طور کلی، اینکه بقیه درباره شما چه فکر میکنند یا چه میگویند، مهم نیست. وقتی 18 ساله بودم اجاره میدادم که نظرات دوستان و همکلاسان کالجم تصمیماتم را تحت تأثیر قرار دهد. و در آن روزها، آنها مرا از ایدهها و اهدافی که واقعاً به آنها اعتقاد داشتم دور کردند. الآن میفهمم، بعد از 10 سال، که این شکل زندگی احمقانه است به خصوص وقتی که میبینم همهی آن آدمها که من به نظراتشان توجه میکردم، دیگر در زندگی من حضوری ندارند و پراکنده شدهاند. مگر زمانی که بخواهید در برخورد اول، تأثیر آنچنانی داشته باشید(مصاحبهی شغلی،قرار ملاقات و …) ، اجازه ندهید نظرات دیگران سد راه پیشرفتتان شود. اینکه آنها دربارهی شما چه میگویند و چه میاندیشند اصلاً مهم نیست. آنچه مهم است این است که شما درباره خود چه فکرمی کنید.
10. همیشه با خود و دیگران صادق باشید
یک زندگی صادقانه آرامش ذهنی را به بار میآورد. و آرامش ذهن قابل قیمت گذاری نیست.
11. در کالج و در بدو آغاز کارتان، با افراد زیادی صحبت کنید
رؤسا، همکاران، اساتید، همکلاسیها، اعضای باشگاه، دیگر دانشآموزان خارج از رشته و حوزهی اجتماعی شما، دستیاران اساتید، مشاورین شغلی، رؤسای کالج، دوستان دوستانتان، هرکسی! چرا؟ ایجاد شبکه ارتباطی حرفهای. من از زمان فارغالتحصیلی از کالج، برای 3 کارفرما کارکردهام.(2 کارفرمای اول را با شرایط خوب ترک کردم)، اما فقط با اولین کارفرما مصاحبه داشتم.2 کارفرمای بعدی بر اساس توصیهی یک مدیر بخش استخدام (کسی که سالها با او ارتباط داشتم) به من پیشنهاد کار دادند، حتی قبل از اینکه یک مصاحبهی مرسوم صورت بپذیرد. وقتی کارفرمایان نیاز به نیرو برای پستی را حس کنند، اولین کاری که میکنند این است که از کسانی که میشناسند و به آنها اعتماد دارند میپرسند که اگر کسی را میشناسند که از پس این کار برمیآید را به آنها معرفی کنند. اگر شما این شبکهی ارتباطی را زود بنا کنید، در جای مناسب قرار خواهید گرفت. با گذشت زمان، شما از طریق شبکه ارتباطیتان با افراد جدیدی آشنا شده و فرصت های شغلی یکی پس از دیگری برای شما رقم خواهد خورد.
مطلبی دیگر از این نویسنده
تحلیل جوان ۱۸ ساله
مطلبی دیگر در همین موضوع
چطور رزومه بنویسیم – تجربهنگاریهایی در باب استخدام (۱)
افزایش بازدید بر اساس علاقهمندیهای شما
آینده بشریت و ربات ها، ترس و حقیقت...