شعر فراگفتار (شعر جامع) یعنی همافزایی شعر زبانی و شعر بیانی در یک اثر که برای نخستین بار در شعر دههی ۷۰ توسط آرش آذرپیک پایهگذاری شد.
به نقل از کتاب «واژهها از زبان گریختهاند/ یک رخداد از زاویهی چند کاراکتر دستامدهای شعر مرکزافزای ایران» به قلم آرش آذرپیک و ستی سارا سوشیان صفحهی ۲۷۱ تا ۲۷۵:
بخش ششم) فراگرایی به هیچ گون نه اولتراگراییست نه پست گرایی نه نوپیشاگرایی و نه برون سیستم نگریست بلکه فراروندگی برای فراشدن از در جزء ماندگی، در سطرماندگی، در چارچوبه ماندگی برای حرکتی بسیط (عمودی و افقی) در هر علم، دانش ساحت بشری برای رسیدن به مقام جامع و وجودی آن مقام صرفا ترکیبی و التقاطی.
و این مهم در جهان شعر دهه ۷۰ در سال ۱۳۸۰ با تئوری سیال بیان شده بود. تئوری سیال یک تئوری است که تمام نظریه های بشری را به ساحتی فرامی خواند که فراسامانه ای، فراساختاری، فراگفتمانی به همه چیز بنگرد و این مهم در یک تئوری درون ساختاری و مرکزگرا محقق نخواهد شد و هرگز در مرکززدایی نیز رخ نخواهد داد پس با گونه ای پدیدارشناسی انضمامی که میتوانیم آن را پدیدارشناسی پلی فون نیز بدانیم تمام صداها به همگرایی و هم آوایی آنچنان که در بیانیه ی سال ۱۳۸۰ آمده است برسند یعنی هم آوایی تمام صداهای متکثر و در روبنا متضاد هر هنر و دانشی؛ و فرادیدگاه ناظر بر این امر و تئوری سیال نظریه ای ست برای تحقق این شدن برای جاری گشتن نگاه و جهان و جان شاعر در تمام ساحات، نحله ها، سبکها و ژانرها با ارتباطی بی واسطه و بدون هیچ گون یک طرفه به قاضی رفتن، طرفدار گفتمان غالب شدن، حذف و به حاشیه راندن گفتمانی به نفع گفتمانی دیگر، خرده و غالب انگاشتن گفتمانها و قص على هذا.