
پذیرفته شده در دوازدهمین کنفرانس بینالمللی زبان، ادبیات، تاریخ و تمدن/ گرجستان، دانشگاه ابنسینا/ ۲۵ شهریور ۱۴۰۳
مقدمه
شعر دههی هفتاد تا پیش از شعر جامع فراگفتار که توسط آرش آذرپیک مانیفست آن در نشریهی «بیستون» صفحهی ادبی «گل صد برگ» منتشر شده بود در دو گفتمان شعر زبان و شعر بیان خلاصه میشود. یعنی گروهی بر ویژگیهای زبانی در شعر (براهنی و شاگردانش) و گروهی بر ویژگی بیانی (نیماییسراها، سپیدسراها و...) تأکید داشتند. اما شعر جامع فراگفتار با بیان اصل جامعیت که از کل گشتالتی تبعیت میکرد درصدد بود نوعی شعر جامع ویژگیهای بیانی و زبانی را خلق نماید. فراشعر پستمدرن نیز که زیر شاخهای از شعر جامع فراگفتار میباشد بر خصوصیت جامعیت تأکید دارد. پس میتوان گفت فراشعر پستمدرن جامع صداهای غیرمرتبط با یکدیگر، جامع خوردهروایتهای سرگردان در متن، جامع تصاویر غیرمرتبط، دیالوگهای سرگردان، تصاویر معلق، انواع معناگریزی، معناپرهیزی، عدم غایتگرایی، سوژهی فروپاشیده، ابژگیزبان که در خلال آن شاعر و سوژه نیز ابژه میشود. این در حالی است که فراشعر فرائیستی با تبعیت از اصل همافزایی در عین و حین خودافزایی و خودافزایی در عین و حین همافزایی اصل جامعیت گشتالتی که در ان ساختار حاصل جامعیت و ارتباط اجزا با یکدیگر است را سامان میدهد. فراشعر فرائیستی حاصل اصل وحدت در کثرت و کثرت در وحدت میباشد. از این نظر جامعیت و وحدت دو کلید واژهی متفاوت و متمایز و هر دو حاصل دو نگرش متفاوت در دو دوران تاریخی و فرهنگی متفاوت میباشند. حال این سؤال مطرح میشود که چرا دو ژانر فراشعر دارای تمایزات اصولی و فلسفی متفاوت هستند ؟ و دلیل این تفاوتها چیست؟ این پژوهش درصدد است که جامعیت در فراشعر پستمدرن و فراشعر فرائیستی را بررسی کند.
بیان مسأله
در اواخر دههی هفتاد که دو گفتمان غالب سیمینی و براهنی در شعر مدرن و پستمدرن شکل گرفت، گفتمان دیگری متولد شد که در روزنامهها و جراید اعلام حضور کرد که فراتر از کشمکش میان زبانگرایان و بیانگرایان، در طرف جامعیت میان زبانگرایی و بیانگرایی در شعر و خاصه در فراشعر ایستاد. از این رو فراشعر پستمدرن از لحاظ زبان، ساختار، محتوا و فرم تابع اصل جامعیتگرای گشتالت و فراشعر فرائیستی به تابعیت از نگرش جنسسوم و همافزایی به اصل فلسفهی وجودی ملاصدرایی با عنوان «وحدت در کثرت و کثرت در وحدت» روی آورد. هر چند نمیتوان تأثیر نگرشهای پستمدرن و مکتب اصالت کلمه بر این دو نوع فراشعر را نادیده گرفت. زیرا هر یک در خودآگاه و ناخودآگاه جمعی_فردی هفتگانه در دورههای متفاوت پستمدرنیستی و فرائیستی تابع اندیشه، رسانه، زمان و مکان و زمان و نژاد و جنسیت متفاوتی بودهاند به گونهای که زمان و مکان و سوژه و ابژه و... در دو دوره تعاریف متفاوت و متضادی دارند. و میتوان گفت که فراشعر پستمدرن مشرقی حاصل تفکر و دوران پستمدرنیستی و فراشعر فرائیستی متعلق به دوران فرائیستی است. در این پژوهش ضمن بیان تعریف اصل جامعیت، ویژگیدورانهای نگرشی حاکم بر جهان را بررسی خواهیم کرد.
پیشینهی پژوهش
در مورد ژانر فراشعر تا به حال کتب و مقالات بسیاری به رشتهی تحریر در آمده، از جمله، «چشمهای یلدا و کلمه کلید جهان هولوگرافیک» (1396)، «واژهها از زبان گریختهاند» (1402)، «جنبش ادبی 1400» (1400) و ... همچنین در این راستا میتوان از مقالاتی چون فراشعر پستمدرن در شعر دههی هفتاد (1403)، فراشعر پستمدرن و انسان در وضعیت آیکونیکال (1402) و...نام برد اما تا به حال در مورد «اصل جامعیت در فراشعر» نوشتاری منسجم منتشر نشده است. از این رو این نوشتار از جمله نخستین پژوهشهاییست که به این موضوع پرداخته است.
پرسشهای پژوهش
1_اصل جامعیت در فراشعر به چه صورت است؟
2_آیا جامعیت در فراشعر پستمدرن و فراشعر فرائیستی متفاوت است؟
3_جامعیت در فراشعر تحت تأثیر چه عوامل
ی میباشد؟