ویرگول
ورودثبت نام
هنگامه اهورا
هنگامه اهورامدیر سایت اندیشکده جهانی کلمه گرایان ایران...تألیف: فرارمان دو جلدی چشم های یلدا
هنگامه اهورا
هنگامه اهورا
خواندن ۵ دقیقه·۱ ماه پیش

مقاله «فراشعر جامع پست مدرن» به قلم دکتر آرش آذرپیک و نیلوفر مسیح_ دوازدهمین کنفرانس بین‌المللی گرجستان_ پارت پنجم


پذیرفته شده در دوازدهمین کنفرانس بین‌المللی زبان، ادبیات، تاریخ و تمدن/ گرجستان، دانشگاه ابن‌سینا/ ۲۵ شهریور ۱۴۰۳

تفاوت شعر جامع پست‌مدرن و فرائیستی

با توجه به تعریف جامعیت در فراشعر پست‌مدرن و فرائیستی می‌توان به این امر اشاره داشت که جهان پست‌مدرن انسانی با خصوصیات و ویژگی‌های پست‌مدررنیسم و جهان فرائیستی انسانی با ویژگی‌های فرائیستی تربیت می‌کند. بنابراین انسان پست‌مدرن در عصر رسانه انسانی جامع اطلاعات و جامع بین ذهن و زبان و عین است اما انسان فرائیستی با فراروی از ساحت‌های ذهن و زبان و عین آن‌ها را در خود به هم‌افزایی می‌رساند

مغالطه‌ای در فهم جهان فلسفه‌ی غرب وجود دارد که در پی آن شناخت‌شناسی کانت جدا از هستی‌شناسی دکارت در نظر گرفته شده، کانتی‌ها می‌گویند دوران هستی‌شناسی، جهان‌شناسی و وجودشناسی به پایان رسیده و اپیستمه‌ آن‌ها را بیان شده است با این پیش‌فرض فلسفی می‌خواهیم ببینیم اپیستمولوژی سیستم‌های فراشعر فرائیستی چگونه است:

هستی‌شناسی شاعرانه دگرآفرینی و تصرف‌آفرینی عدم‌آفرینی و انعکاس‌آفرینی و... با توسل به ابزارها، بدایع و آرایه‌ها و... چگونه جهان واقع را تصرف می‌کند.

1) سیستم تصرف‌گرا: با توجه به نگرش سیستم تصرف‌گر، رومانتیسم مبالغه و اغراق می‌کند زیرا به حس و عاطفه اصالت داده و برای بیان حواس به مبالغه متوسل شده و در عاطفه تصرف می‌کند یا تصرف سمبولیستی که در آن فرد به دلیل عدم درک جهان واقع به نشانه‌شناسی متوسل می‌شود که نوعی تصرف شهودگرایانه در طبیعت و ادبیات است مانند تمثیل و استعاره، هنجارگریزی و هنجارآفزایی و... همه تصرف‌آفرینی هستند.

2) در انعکاس‌آفرینی مانند رئالیسم، ناتورالیسم و خیلی از اشعار ایماژیستی مانند هایکو، انعکاس جهان واقع در شعر و داستان رخ می‌دهد.

3) دگرگون‌آفرینی: دگرگونشی‌هایی مانند کوبیستی‌ها می‌خواهند پدیدار را از تمام ساحت‌ها ببینند با توجه به این نگرش، این مؤلفه در شعر شکل گرفت. دگرآفرینی مانند اولتراییسم که جهانی دیگر را خلق می‌کند. پدیدار را در شکلی دیگر بیان می‌کند.

4) عدم‌آفرینی که تشکیل شعر آنیمیشنی می‌دهد. ساحت‌هایی که خود زبان در زبان شعرآفرینی می‌کند مانند دادائیسم که در آن تخیل و تصرف و دگرگونش و انعکاس وجود ندارد، عدم‌آفرینی شکل می گیرد. لیتریسم، شعر آبستره، شعر زبان و... که آواها، دستورزبان، ساحت دیداری کلمه و... خودارکان زبان را برای شعر آفرینی مطمح نظر قرار می‌دهد. شعرهای زبانی می‌باشند. (آذرپیک و همکاران، 1402)

نخستین ساحت انضمامی کلمه‌محوری در شعر، فراروی است. یعنی هم‌افزایی آوایی، همراهی ساحات و امکانات شعر‌های زبانی و بیانی انضمامی‌ست زیرا با مصداق و مانیفست بیان می‌شود هر گونه آرایه، بدایع، عناصر و موسیقی و... اشکالی از شعر بیانی و قاعده‌کاهی و قاعده‌افزایی زبانی هستند. استعمال ارکان و ماتریال زبان در شعر کلاسیک نیز رخ داده به عنوان مثال در خیلی از اشعار از ارکان آوایی زبان در کنار پتانسیل‌های بیانی استفاده شده در واقع شعر مولانا نوعی شعر جامع فراگفتار است.

لنگ و لوک و خفته شکلو بی ادب سوی او می‌غیژد و او را می‌طلب (مولانا، 1373)

چون خود شعر تمام ساحت کلمه‌محوری و هستی‌شناسی شعری نیست فراشعرنویس به سمت سایر پتانسیل‌های کلمه (جهان هنری کلمه) یا امکانات وجودی فراروی می‌کند. امکانات وجودی در جهان هنر انضمامی‌اند مانند کتاب مقدس که زبانی هنری‌ای از همه‌ی تمدن‌هاست، یا مانند تورات، شعر و داستان و تاریخ و تعلیم و... به هم‌افزایی رسیده و تمام امکانات وجودی در انضمام است. کلمه‌محوری دو ساحت دارد:

1) با هستی‌شناسی کلمه از امکانات بهره می‌گیرد هستی‌شناسی شاعر شعرنگرانه می‌شود و فرد با هستی‌شناسی شعری به این امکانات وجودی می‌نگرد و هر نوع حرکت و نوشتاری فراشعر محسوب می‌شود. یعنی فرد فراتر از زمان و مکان به این امکانات وجودی می‌نگرد و نه محصور در زمان و مکان و ... و فرد فرازمان و فرامکان از این امکانات وجودی بهره می‌گیرد زیرا خود را محصور در زمان شعر امروز و شعر دیروز می‌کند.

2) داستان‌نویس نیز داستان‌نگرانه به این امکانات وجودی می‌نگرد زیرا این انضمامی نگرشی_نگارشی فرد است که سیستم‌های مولتی‌فونیک و پولی فونیک مرکزافزا و ... همه نیز جزء امکانات وجودی هستند.

3_فرامتن:

قید شعری و داستانی ندارد، هستی‌شناسی جامع نیز ندارد و هدف تولید متن هنری است بنیان فرامتن هستی‌شناسی شعری و داستانی ندارد ممکن است هستی‌شناسی هنری زندگی نامه باشد

ساحات شعر بیانی

فرافرم، فراروایت، فراتصویر، فراساختار، در همه‌ی این کلیدواژه‌ها فرا به معنای غیرروایت یا روایت‌زدایی نیست این ساحت‌ها با شاخصه‌هایی چون ساختار، فرم و زبان و... روبه روست و اپیستمولوژی علمی ارائه می‌دهد. در این تعریف ساختار به معنای constraction سوسوری نیست ساختار به معنای هر سازه‌ای در شعر می‌باشد. بنابراین ساختار روایت فرم، عروض، محتوا و ... را در بر می‌گیرد. هر امکانی یک سازه است. بنابراین ساختار، محتوا، روایت، فرم، ایماژ، عروض و ... تمام امکانات را در بر می‌گیرد. و هر امکاناتی یک سازه است. از یک طرف با مکاتب ادبی و سیستم‌ها مواجه‌ایم و از طرف دیگر با ارکان و امکانات کار روبه رو هستیم.

بنابراین چندین هستی‌شناسی شاعرانه، داستانی و غیرهستی‌شناسی هنری وجود دارد:

1) در فرامتن نویسنده در قید هستی‌شناسی شاعرانه و داستانی نیست بلکه تنها از امکانات و ارکان برای نگارش متنی غیرشعری / غیرداستانی بهره می‌برد. زیرا همه‌ی این امکانات ساحت‌هایی از کلمه یا ساحات تعینی وجود لوگوس یا وجود بی‌پایان کلمه‌اند. همچنین نویسنده ظرفیت‌های موجودی را به رسمیت می‌شناسد و آن‌ها را در اختیار دارد. اما از لحاظ ادبیت در تقید نیست.

2) در متون تاریخی، فرد هستی‌شناسی غیر از شعر و داستان نمی‌بیند اما در تقید هستی‌شناسی شعری و داستانی خود را محدود نمی‌کند و تنها از امکانات بهره می‌برد بنابراین این فرد تاریخ‌نویس و این متن تاریخی است.

3) متن عریان، اما در متن عریان نویسنده به سمت فراهستی‌شناسی و فراامکانات وجودی فراروی می‌کند در متن عریان فرد از لحاظ هستی‌شناسی در تقید نیست اما در فراشعر از لحاظ ظرفیت وجودی در تقید نیست. و تنها از لحاظ هستی‌شاعرانه در تقید است.

4) فراداستان، در فراداستان نویسنده از لحاظ ظرفیت‌های موجودی در تقید نیست اما از لحاظ هستی‌شناسی داستانی در تقید است. در نهایت نویسنده در متن عریان از لحاظ هستی‌شناسی و ظرفیت‌های موجودی در تقید نیست.

گفته شد فراشعر جامع تمام‌ پتانسیل‌های شعری و داستانی و نمایشنامه و... و هم‌افزایی این پتانسیل‌ها است. اما آیا هم‌افزایی و جنس‌سوم هم‌پوشانی معنایی دارند یا هر دو، دو لفظ متفاوت برای یک فرایند هستند؟

آرش آذرپیک
۰
۰
هنگامه اهورا
هنگامه اهورا
مدیر سایت اندیشکده جهانی کلمه گرایان ایران...تألیف: فرارمان دو جلدی چشم های یلدا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید