چند شب پیش در مراسم اختتامیه سی و چهارمین جشنواره موسیقی فجر، مجری برنامه که بیشتر شبیه وهم قد و قواره مربی های پرورشیِ مدراسِ نیمه دولتیِ روزانه سالها قبلمان بود، در میانه های اجرای خود آرزو کرد که وزیر فرهنگ و ارشاد کشور (که جزو مدعوین بود) همین امشب هم که شده توئیت شبانه شان را در ارتباط با موسیقی بنویسند! البته مجری -پشت تریبون- پیش از آرزو چند مرتبه از ایشان خواهش هم کرد و از حضار هم خواسته بود که با تشویق هایشان کمک کنند که حداقل امشب به این آرزویشان برسند! من همانجا تاسف خوردم که به دلیل مشکلاتِ فیلترینگ اینترنت نمی توانم حداقل توئیترم را چک کنم، که ببینم مجری انتخابیِ تیم خودی ایشان هم به آرزوهای اعجاب انگیزش نمی رسد!
البته خیلی پیش از اینها برای وضعیت آشفته فرهنگ و هنر این روزهای کشورم تاسف خورده بودم و سالها پیش برایم سوال بود که چرا تنها جشنواره موسیقی که اتفاقا از واژه بین المللی هم برای رتوش چهره چروک شده اش وام گرفته این همه با سلیقه مخاطب دشمنی دارد. خیلی قبل تر از این ها از خودم می پرسیدم که چرا تنها کشور دنیا هستیم که در تلویزیون ملی شبکه موسیقی نداریم! سالها پیش برایم سوال بود که مگر می شود این همه موزیسین مستعد راک را نادیده گرفت و با اتخاذ تصمیماتی یلخی با سرنوشت جماعتی بازی کرد؟ یا مگر می شود ذهن های خلاق و پویای رپرهای جوان با شماری از مخاطبان پیگیر و علاقه مند را ندید و نبض جامعه ی روز را حس و دنبال نکرد…؟ که البته راکرها، این سالها را کم و بیش دیدند اما قطعا بدون همراه داشتن عینک آستیگماتشان و آنها هم در عوض، عُمدتا در این سالها آنقدر کار خوب تولید نکردند که بتوانند حتی سالن های سیصد نفری را پُرکنند که حداقل ارزش بالا و پایین رفتن آن همه پله را داشته باشد. رپرها و حتی طیف وسیعی از کارورزان و دنبال کنندگان رپ و هیپ هاپ فارسی از همان ابتدا اما تکلیفشان با خودشان و مقوله مجوز مشخص بود. آنها از اواخر دهه هفتاد با آزمون و خطاها و رفت و آمد انبوهی از آدمهای مستعد و بی استعداد تا به امروز که با همراه داشتن ۲ نسل مخاطب به اوج پختگی در ژانرهایشان رسیده اند، ثابت کرده اند که تولید اثر ناب در هر زمانی برای دیده شدن یا شنیده شدن نیازی به واسطه و اجازه کسی ندارد. نمونه بارز و گل درشت آن هم آثار یاسر بختیاری است.
اگر به دوهزار سال پیش از میلاد مسیح برگردیم و فلسفه گوسان ها را پیش از مرحله ی گذارشان از خانواده به صنف را بخوانیم و ببلعیم، وقتی بدانیم دلایل بالارفتن جایگاه خنیاگران در بین پادشاهانِ موسیقی دوست ساسانی چه بود و مفاهیم را بشناسیم و درک کنیم و یا اگردر زمان مشروطه بچرخیم و مطالعه کنیم که به طور مثال شاخصه های تصنیف های عارف قزوینی چه بود که باعث شد تاریخ نامش را پررنگ تر از نام الگو و استادش شیدا ثبت کند (و البته ده ها مورد تاریخی دیگر…)، آن وقت کدهای ماندگاری آثار یاسر بختیاری در تاریخ صدها سال بعد را به راحتی کشف کرده و درمی یابیم.
کافی است روند آثار منتشر شده یاس را از پانزده سال گذشته مرور کنیم. او به واسطه ذاتِ اخلاقی درست و بی نظیری که دارد در آن سالهای شروع فعالیتش بیشتر کارهایی با تم صلح جویانه همراه با امید و حاوی پیام های اخلاقی منتشر می کرد… در تمامی سالهای آغازین که به شکل خنده داری به واسطه عدم اشراف کافی به زبان انگلیسی برای دریافت کل مفهوم آهنگ های غربی، فقط فحش های میان تکست ها بود که دیتکت شده و در جامعه رپ ما دیکته و عموما الگوبرداری می شد، نه پیام ها و یا دلایل استفاده از آن همه کلمه ی اف دار، در معرکه کپی برداری ها از فضای گنگ و دیس و دیسکشی های تکراری و دعوا سرِ صاحب تهران به دور از مارکت رسمی! در کل فضای موسیقی ایران، در این وضعیت تاسف بارآموزشی، این ایدئولوژی پشت آثار یاس بود که اورا از سایر هم صنفانش متمایز می کرد. یاس در اکثر آثاری که ارائه داده زمانی پشت میکروفن رفته که حرفی برای گفتن داشته و با اشرافی کامل به دنیای پیرامون و بهره بردن از دایره واژگان بی نظیر، تاریخ جامعه خود را با تصویرسازی های هنرمندانه ثبت و ضبط کرده.
مرور روند این آثار در این سالها و شکل و تغییر روند پیام های حتی امیدوارانه او از ابتدا تا به امروز خود بخش دیگری از تعریف ثبت روایی تاریخ با ویژگی های داستانی از نسل جامعه امروز ما است. قدرت قلم و شاعرانگی در قالب زبان مردم کوچه و خیابان، روایت های عینی از داستان های واقعی در کنار ایده پردازی ناب پشت اثر، تقریبا در تمامی آثار یاس مشهود است و بارز ترین و به نوعی نقطه اوج آنها همین کار تازه، تحت عنوان سفارشی است.
وقتی به یاسر بختیاریِ سفارش ناپذیر با ضریب هوشی فوق العاده بالا که به واسطه مطالعه زیاد و داشتن قدرت تفکر و اندیشه همراه با تیم تولید درجه یک همراهش که به اوج پختگی در مراحل ضبط تا میکس و مستر کارها رسیده اند، به هر دلیل قابل احترامی سفارش تولید تیتراژ یک سریال شبکه خانگی را می دهیم احتمالا انتظارش را نداریم که محتوای پیام تکست اثر خودش اعتراض به فرهنگ سفارش پذیری جامعه هنری امروز ما باشد! بدون تعارف، این میزان خلاقیت و ظرافت و دقت و این نگاه عمیق و ایدئولوژی تحسین برانگیز از میان همه مولفان معاصر موسیقی به گمانم فقط از یاسر بختیاری برمی آمد و شاید (فقط شاید) از نامجو. در جامعه فرهنگی تهی شده ازآموزش و اندیشه و در فکر گیشه، در روزگاری که اکثر منتقدان موسیقی به دلیل مشکلات شخصی و معیشتی قلم هایشان را تحویل فنِ آرتیستِ فیک های تازه به دوران رسیده محافظه کار با سوادی در حد اکابر هنری داده اند و نمی نویسند (و می نویسند هم کسی حوصله خواندش را ندارد)، رپری کاربلد با ذهن و تفکری جلوتر از جامعه، جور همه را می کشد و به جای منتقدان و نویسندگان و خبرنگاران و مخاطبانشان اینبار به وضعیت هنری جامعه موسیقی انتقاد و اعتراض می کند و فراتر از فستیوال ها و جایزه های موسیقی رسمی با آن اختتامیه های بی جایزه با آن آرزوهای اعجاب انگیز توئیتری! هفته ها تبدیل به تیتر اول اخبار جامعه هنری واقعی و نه جعلی ما می شود.
یاس در تمام این سالها همیشه می دانسته که چه کار می کند و همیشه مخاطبانش را پابه پای خود بالا کشیده و کار به کار سطح توقعات را بیشتر می کند و اثر بعدی را هم همیشه فراتر از انتظار مخاطبانش ارائه کرده. هنرمندی آوانگاردی که با ارائه کارهای چالش برانگیز و عمیقش به نظر قصد دارد ساختمان بلندتری برای رپ فارسی به یادگار بگذارد. من می ایستم و کلاه از سر برمی دارم به افتخار آرتیست نابی که در طول مسیرش هیچوقت از خطر کردن و سانسورشدن نترسیده و شک ندارم که این راه تا به همین جا هم که با تاوان های سنگینی همراه بوده از او یک کاراکتر محبوب و تکرار نشدنی و ماندگار در تمام تاریخ موسیقی ایران ثبت کرده، تاریخی که صدها سال بعد شاید همین چند صفحه از این روزهایش خواندنی و معتبر باشد.