تصور کنید شما کارفرمای یک شرکتی هستید و متوجه شدید که یکی از کارکنان از انبار دزدی می کند. روش اول برای مقابله، اخراج اوست. اما روش دوم این است که کلید انبار رو به او دهید و به او بگویید: «من متوجه شدم از انبار دزدی می شود. برای جلوگیری از دزدی به تو اعتماد دارم و کلید رو به تو میدم تا فقط من و تو کلید داشته باشیم.» چه اتفاقی می افتد؟! آن فرد اگر دزدی کند متهم ردیف اول می شود. به همین راحتی از دزدی کردن او جلوگیری می شود. در این روش هم به آن فرد مسئولیت داده شد، هم مورد اعتماد واقع شد، هم رفتارش کنترل شد و هم نیروی کار حفظ گردید.
حال توی زندگی شخصی در مواجهه با مشکلات مشابه شما چه واکنشی نشان می دهید؟!
یک سال در مدرسه ای دانش آموزی که توی کلاس فحش می نوشت، دیوار و میزها را تخریب می کرد و برخی از دانش آموزان او را لو می دادند. وقتی باهاش صحبت می کردم بهش گفتم ببین به همکلاسی هات خیلی اعتماد نکن هر کاری انجام میدی میان گزارش میدن. یه کم باهوش باش هر کاری رو جلوشون انجام نده. همین صحبت ها باعث شد که دیگه رفتارش رو اصلاح کنه. در واقع من به جای تنبیه و اخراج، رابطه ام را با او تقویت کردم.باید کاری کنید که خود فرد از خودش محافظت کند.