در بامداد ۲۹ فروردین ۱۴۰۴، دنیای غزل دانش، دختر ۱۵ ساله اهل ایرانشهر، به پایان رسید. او پس از سالها مبارزه با بیماری سخت تومور مغزی، در آخرین لحظات، این دنیا را ترک کرد. خبری که قلبها را شکسته و اشکها را جاری کرد. غزل، با روحیهای مثالزدنی و لبخند همیشه بر لب، در برابر این بیماری وحشتناک مقاومت کرد. اما در نهایت، بدن کوچک و نحیف او نتواست با این بیماری کشنده مقابله کند.
غزل، هرچند تنها ۱۵ سال داشت، اما در این سالها با شجاعت و ارادهای قوی از بیماری رنج برد. او همیشه با امید به آینده و نگاه مثبت به زندگی پیش میرفت. اما سرنوشت سر سخت، او را از میان ما برد.
مراسم تشییع جنازه غزل در ساعت ۱۲ ظهر ۳۰ فروردین ۱۴۰۴ برگزار شد. مردم ایرانشهر با حضور خود در این مراسم، عشق و احترام خود را به او و خانوادهاش نشان دادند. هر قدمی که به سمت خاکسپاری پیش میرفتند، یاد غزل، دختری که در برابر مرگ با شجاعت ایستاد، در قلبها جاودانه میشد.
از دست دادن یک عزیز، بهویژه یک نوجوان، نه تنها یک خانواده را بلکه یک جامعه را نیز داغدار میکند. غزل، هرچند که از میان ما رفت، اما یاد او همیشه در دلهایمان باقی خواهد ماند. او به ما آموخت که در برابر سختترین مشکلات زندگی، باید با امید و استقامت پیش برویم و هیچگاه دست از تلاش نکشیم.
روحش شاد و یادش گرامی

غزل دانش دختری بود که به پروانه ها علاقه ی زیادی داشت و همیشه میگفت
من اگر روزی از کنار شما بروم پس از رهایی از پیله کفن ، به صورت پروانه ای به دیدن شما می آییم