برداشت من از کتاب دکتر داتیس
(داتیس نام یکی از سرداران ایرانی در دوره داریوش بزرگ هخامنشی است)
نویسنده این کتاب حامد اسماعیلیون نویسنده و دندان پزشک ایرانی است
من این کتاب و به صورت صوتی با صدای دلپذیر ارمان سلطان زاده گوش دادم
اخرای ترم ۷ هست سرم به تحویل های دانشگاه گرم بود و دنبال کتاب یا پادکستی بودم که وقتی با لپتاپ کار میکنم گوش بدم و زمان زودتر سپری بشه تا اینکه با این کتاب اشنا شدم
داستان درباره دندان پزشکی با اصالت مازندرانی است که در تبریز درس خوانده و وارد شهرکی در اطراف تهران میشه برای کار
این کتاب یک رومان حدودا ۲۰۰ صفحه ای و بیانگر یک روزمرگی به تمام معنا است یک جور زندگی نزدیک به واقعیت
داتیس کسی که یک عشق نصف و نیمه (علاقه) در گذشته داشته و الان بدون ان تنها به مطب میره و با ما با همسایه ها و دیگر پزشکان و کارگاه های چوب بری و احری پزی اشنا میشه و از اصطلاحات دندان پزشکی برای ما میگه در کنارش به فیلم علاقه منده و عاشق چهار درخت سپیداره و علاقه دار به اینکه برای اون ها یا هر چیز اطرافش اسم بزاره و وقتی این درخت ها قطع میشن انگار داتیس اولیه هم نابود میشه...
در کل قرار نیست زندگی اونطوری که داتیس میخاد پیش بره
یا اخر داستان داتیس یک عشق افسانه ای پیدا کنه نه اما ادم های اشتباه براش کمرنگ میشن
و اخر سر داستان هم در کمان یک روزمرگی دوست داشتنی تموم میشه...
یک نکته جالب این بود که این کتاب در سال ۱۳۹۳ منتشر شده اما وقتی میخونی انگار برای سی چهل سال پیشه از پس تکنولوژی پیشرفت کرده و اختلاف قیمت ها زیاده...?
فقط یک سوال برام مطرح شد داستان درشهرکی در نزدیک تهران به اسم ساسنگ نوشته شده هرچهقدر سرچ کردم چیزی نیمد شما از این شهرک در اطراف تهران خبردارین؟
اوایل بهمن ۱۴۰۱