برداشت من از کتاب سووشون
به یاد دوست که جلال زندگیم بود و در سوگش به سووشون نشسته ام
(سیمین)
کتاب سووشون معروف ترین اثر از خانم سیمین دانشور(وی نخستین زن ایرانی بود که به صورتی حرفه ای در زبان فارسی داستان نوشت) است
این سخت ترین برداشتیه که از یک کتاب مینویسم از یک طرف ناراحتم که کتاب تموم شد(چون کتاب قلم بسیااار جذاب و روانی داره و اصلا نمیشه زمین بزاری) و از یک طرف خوشحالم که کتاب تموم شد و دیگه غم بیشتری رو دلم اوار نمیشه?
این رومان سرگذشت خان زاده ای به اسم یوسف همراه با زنش و خسرو (۱۱ ساله) پسرش و دختر های دوقلو اش مرجان و مینا در شیراز را درحدود سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۵ را روایت میکند
زمانی که اواخر جنگ جهانی دوم است روس ها شمال ایران را اشغال کرده اند و انگلیس ها جنوب کشور مخصوصا خوزستان و برای تفریح و گرفتن اوضاع در دست به شیراز هم رفت و امد زیادی دارند
و اما یوسف خان زاده ای که به فکر رعیت خود است و از اینکه باج به انگلیسی ها بدهد و قشون انها را با اذوقه پر کند نفرت دارد و در ابتدای کتاب میگوید:...
(یوسف) گفت: به مکماهون گفتم: بله جانم، مردم این شهر شاعر متولد میشوند. اما شماها شعرشان را کشتهاید. گفتم پهلوانانشان را اخته کردهاید. حتی امکان مبارزه هم باقی نگذاشتهاید که لااقل حماسهای بگویند و رجزی بخوانند… گفتم سرزمینی ساختهاید خالی از قهرمان. گفتم شهر را کردهاید عین گورستان؛ پر جنب و جوشترین محله اش محله مردستان است...
زری گریه کنان گفت: هر کاری میخواهند بکنند اما جنگ را به لانه من نیاورند. به من چه مربوط که شهر شده عین محله مردستان…
ودر اخر این باج ندادن ها کار دست یوسف میدهد و او را دچار سر گذشت سیاووش میکند
توی رومان چیزی که از همون اوایل نظرم و جلب کرد ظلم بود که از قدیمِ قدیم هم دست از سر ایران و مردمان ایران برنداشته انگار تاریخ سیاسی و ظلم سال ها است که برای ایران تکرار میشه تو کتاب حکایتی میگفت از معلم های انگلیسی در اون دوره در ایران که به زور بچه هایی و که زیر پدر و مادر مذهبی بار امدن اذیت میکردند که دست از روزه و اعتقادات و... بردارند معلوم نیست تا کی می خواهند مردم ایران و به اجبار بر سر قوانین خودشون نگه دارند...
در رومان زری همسر یوسف نماد خود سیمین دانشور بود زنی تحصیل کرده و یوسف نماد جلال ال احمد مردی بسیار روشن فکر سرچ که کردم دیدم اکثر شخصیت های داستان هم از ادم های واقعی دور و بر سیمین دانشور الهام گرفته شده و از اون طرف به برخی شخصیت های شاهنامه هم خیلی شبیه مثل سرگذشت ملک سهراب خان و ملک رستم خان ولی بین شخصیت ها مک ماهون ادم جالبی بود برام عکاس جنگی که از اسکاتلند با انگلیسی ها اماده بود ایران و حتی او هم از انگلیسی ها مینالید و توی فصل ۱۹ کتاب هم یک داستان خیالی از زبان مک ماهون امده بود که خدایان باستان و دنیا رو از قدیم تا حالا به چالش کشیده بود
توی این کتاب همینطور که از اسمش هم پیداس(سووشون)به یاد سیاووش و مرگش زیاد صحبت میکرد و از اون طرف نقطه اشتراک بین سوگ سیاووش و عاشورا و امام حسین زیاد بود
شباهت سووشون و عاشورا و سوگ سیاووش:
سوگ سیاوش و عاشورا که شباهت هایی به هم دارند و از دوران باستان برای ما مونده حتی به اسلام هم نفوذ کرده مثل ناله و فریاد خانم ها و سینه چاک دادن در عزاداری هاو...
اما نکات مشترک بین سیاووش و یوسف داستان ما هم زیاد بود
⚫️مثل اینکه اسم پسر هر دو خسرو بود
⚫️هر دو برای آزادگی و کمک به مردم کشته شدند یکی برای جلوگیری از کشتار مردم(سیاووش)یکی برا رساندن غذا به مردم
⚫️بی هیچ جلب توجه ای هر دو دفن شدن
⚫️مرگ هر دو انگیزه برای عزاداری رو بین مردم زیاد برانگیخت
انگار تو کتاب هم برای حسین بن علی گریه میکردم هم سیاووش و هم یوسف و هم جلال و هم تمام شهدای مظلوم قدیم و جدید ایران...
و در کل کتاب بسیاار نماد گرا است عکس زیر و از توی ویکی پدیا پیدا کردم و به نظرم به درستی شخصیت هارو برسی کرده بود
یک موضوع که هم توی این کتاب و هم توی کلیدر برام جالب توجه بود این بود که برخی ادم های روشنفکر اون دوره اعتقاد داشتند که شاید نمیشه ازادی و همین الان اورد ایران اما حداقل میشه بذرش و برای اینده بچه های ایران کاشت و من چهقدر در این کتاب برای این نگرش اشک ریختم ما که این ازادی و تماما از اول نچشیدیم امیدوارم بچه های ما کامل از اون بهره ببرند و این غم سینه به سینه منتقل نشه
توی کتاب به صورت خیلی ظریف و دلبرانه از شعر هم زیاد استفاده شده بود که خب من این قسمت و خیلی دوست داشتم
یوسف:
دیده ای خواهم که باشد شه شناس
تا شناسد شاه را در هر لباس
دختر(زری)خیلی کوشش کرد تا جلو خودش را بگیرد.سر زبانش است که بگوید (من شما را شناختم) اصلا این شعر را برای همین خوانده
قسمت دیگری از کتاب از زبان زری:
میخواستم بچههایم را در آرامش و با محبت بزرگ کنم؛ اما حالا با کینه بزرگ میکنم و دست خسرو تفنگ میدهم
ولی در کل این کتاب و در چند کلمه
روان
پر احساس
پر تامل
ماندگار و دلنشین
میشه توصیف کرد
در پایان کتاب دوتا سوال ذهنم و درگیر خودش کرد
۱.شخص اصلی قاتل یوسف کی بود؟
۲.چرا از برادر زری حرفی زده نشد؟
شخصیت ها:یوسف.زری.خان کاکا.خانم فاطمه.خسرو.مینا.مرجان.غلام.مهری.هرمز.مدیر انگلیسی. دکتر عبدالله خان.مجید.حمید.فردوس.عزت والدوله.ملک سهراب.ملک رستم.مک ماهون.خانم حکیم .خانم مسیحادم. حاکم و خانواده اش.زینگر
شخصیت های مورد علاقه:زری_یوسف
اواخر آذر ۱۴۰۱