برداشت من از کتاب :من او
نوشته رضا امین خانی
صفحه اول این کتاب و که خواندم من و کنجکاو کرد،داستان در محله خانی آباد تهران شروع می شود،دانشگاه مقطع کاردانی ام تو این محله بود و خب یه جورایی یادآور ان زمان بود.
این رومان داستان زندگی یک خانواده مذهبی و پولدار در ده های اول هزار و سیصد شمسی و روایت میکنه حاج فتاح پسرش و نوه اش علی.
پسر حاج فتاح شخصیت مورد علاقم بود با اینکه دوصفحه بیشتر تو این کتاب صحبت نکرد و حتی تو کتاب اسمی ازش برده نشد و همیشه تحت عنوان پسر حاج فتاح یا پدر علی ازش نام برده میشد.
علی شخصیت اصلیه داستانه و ماجرای دل دادگی علی و مه تاب (فرزند اسکندر ،اسکندر نوکر خانواده فتاح بود) یک جورایی هسته داستان و تشکیل میده اما انقدر که باید بهش پرداخته نمیشه.
کتاب بسیار روان است و از دو سری فصل من و او تشکیل شده (من از زبان نویسنده و او از زبان علی فتاح )
با اینکه این کتاب روان بود و دوسش داشتم اما عقاید سیاسی نویسنده که من زیاد موافق ان هم نبودم گاهی به چشم می آمد...
اما چیزی که از کتاب و نویسنده تحصین می کنم رابطه او با شخصیت هاش مخصوصا علی فتاح بود انگار نویسنده غرق شخصیت علی فتاح شده بود و اون رو حس میکرد و حتی یک جا در کتاب در فصل اخر نویسنده به دیدار علی فتاح رفت... در واقع این رابطه بود که کشش کتاب و بیشتر میکرد
(اینجا یاد مصطفی مستور افتادم که توی برنامه اکنون سرشش صحت از دلدادگیش به شخصیت های داستان هاش که خودش خلق کرده بود میگفت...)
یک شخصیت دیگه هم تو داستان بود که تقریبا به تنهایی بار طنز کتاب و به دوش میکشید و اون کریم بود برادر مه تاب و رفیق لوطی گری علی فتاح .
کتاب یک شخصیت هنرمند(نقاش) هم داشت
مریم دوست مه تاب و خواهر علی فتاح.
.در هر حال کتاب شخصیت ماندگار کم ندارد.
شخصیت ها:حاج فتاح.پدر علی.علی.مریم.مامانی(مادر علی و مه تاب ).ابوراصف(شوهر مریم).هانی .هلیا.اسکندر.ننه.مه تاب.کریم.فخرالتجار.ارباب تقی.شهین و مهین فخار.درویش مصطفا.اسب پدر علی
شخصیت مورد علاقه : پدر علی
متن مورد علاقه از کتاب:(آزادی یعنی هوا مهم نیست که بشناسی اش مهم این است که در آن نفس بکشی)
دومین روز بهار ۱۴۰۳