اکنون هم دلتنگم، هم کلافه، هم خشمگین، همافسرده، هم امیدوار، کمی هم نگران آینده، مقداری مسترس، و خیلی زیاد هم غمگین.
من غمگینم و تک تکِ سلولهایم در حالِ فریاد درد.
من
من نگران و غمگینم
خشمگین و بیدینم
من
از من، منی نمانده
جز یک دلتنگِ رنجورِ درمانده!
دراز به دراز هم که بمیرم
خواهی دید خاکسترم فریاد غم سَر داده
شین.
سگ ریده است به اعصابم.
دیگرنمیدانم، شاید هفتِ مهر.
هشتگ اوضاعِ خیط.