امشب خواندن کتاب شگفت انگیز تولستوی و مبل بنفش رو تموم کردم.کتابی که دریچه ای به کتاب های بسیار زیاد و خوب دیگر است.داستان کتاب در مورد خانمی به اسم نینا سنکویچ است که خواهرش آن ماری چهارماه پس از مریض شدن در سن چهل و شش سالگی فوت میکند و او دچار افسردگی و اندوه عمیق میشود و شروع به فرار و سریع تر کردن ریتم زندگی خود میکند و پس از ۳ سال که با سریع ترین سرعت میدود و فرار میکند می ایستد و به دنیای شگفت انگیز کلمات و کتاب ها میرود و در کتاب ها سفر بهبود خودش رو شروع میکنه و در اونها در جست و جوی شفا میگردد.کتاب با داستانی در مورد شکوه و معصومیت عشق از کتابی به اسم مادر من زیباترین زن دنیا است شروع میشود.داستان یک داستان اوکراینی است در مورد یک بچه است که مادرش را گم میکند و همه اهالی روستا دنبال مادر او میگردند و بچه فقط یک نشانی از او میدهد:مادر من زیباترین زن دنیا است.خانم های زیبا می آیند ولی او همچنان گریه میکند و درنهایت زنی می آید که با معیار های زیبایی جهان مدرن زیبا نیست ولی در نگاه آن بچه زیباترین زن دنیا است پایان داستان باشکوه است.کتاب دومی که خانم سنکویچ میخواند رمان ظرافت جوجه تیغی است در مورد تاثیری که مستاجر جدید بر زندگی شخصیت های داستان میگذارد.کتاب دیگری که میخواند کتاب چیزی برای ترسیدن وجود ندارد از جولین بارنز است که جولین بارنز در آن میگوید که به خودش اجازه میدهد با به یادآوردن لحظه های خوش گذشته منتظر آنها در آینده باشد چون هر اتفاق خوبی که در گذشته رخ داده در آینده هم اتفاق می افتد.در فصلی به اسم اهمیت مهربانی در مورد مهربان بودن و تاثیر آن بر دیگران صحبت میکند و جمله ای از افلاطون میگوید که درخشان است:مهربان باش زیرا هرکسی را که میبینی در نبردی سخت درحال مبارزه است.کتاب با آخرین رمان لئو تولستوی که رمان کوتاهی هست به اسم کوپن جعلی تمام میشود.رمان در مورد یک پدر است که یک پول ناچیز را به پسرش نمیدهد و این اتفاق باعث آغاز واکنش ها و اتفاق هایی میشود که اولش انسان باورش نمیشود که یک کار کوچک اینقدر تاثیر بزرگی بگذارد.خانم نینا سنکویچ در انتهای سال جادویی کتابخوانی اش حالش بهتر میشود و جست و جویش برای بهبود و حل سوال هایش به نتیجه میرسد.او با کتاب ها همانند یک ناو به سفر میرود و بدون آنکه از جایش تکان بخورد به همه جای جهان سفر میکند