نمیدونم چرا دارم اینو مینویسم ولی فقط حرف دلمه
هرسال که امتحان گلمون شروع میشه.مامانم با هزارتا کتاب کمک درسی سوال از گوگل در میاره پیرینت میکنه میاره پیش میگه همرو انجام بده:) بعد انجام میدادم با بدبختی.میدونی ضخامتش حدود10000 برگه بود.از سوال های امتحان هم بدتر بودش.اخر سر امتحانمو بد میدادم.حالا امسال رفتم به معلممون گفتم قضیه رو(معلم ما یه مادربزرگ مهربون و روانشناسه خیلی دوسش دارم) همیشه با اون صمیمی هستم بعضی از حرف دلم رو بجای اینکه به مامانم بگم به اون میگم:)
خانممون رفت زنگ زد به مامانم گفت اره خلاصه بزارید امسال خودش درس بخونه بزرگ شده اینا.بعد مامانم ولم کرد.حالا هم هی تحقیرم میکنه میکنه اگه کارنامت رو بد بود من میدونم با تو یا گوشیتو ازت میگیرم تا اخر عمرت:/یا دیگه با دوستات نمیری بیرون و و و،نفرینم میکنه تو امتحانتو بد میدی چون ولت کردم دیگه.بلکه من توی اتاقم فقط برای هر درس چند ساعتتت وقت میزارم.بعد این نفرین و تحقیر منو ناامید افسرده میکنه و داره منو به گذشته برمیگردونه.یعنی قراره دوباره افسرده بشم دوباره از خودم متنفر بشم اعتماد به نفس پایین بره.خب شبا و صبحا رو با گریه میگذورنم:)یبار زنگ اول ریاضی داشتیم انلاین بودش بعد من دیر پاشدم فقط یه ربع نمیدونی مامانم چیکار کرد:)خانوادم خیلی نصیحتم میکنن و سختگیرن منم الان یه دروغ گو حرفه ایم:))ولی همیشه میگم.ببین تو یه ادمی تو خدارو داری دوستاتو داری خواننده هاتو داری (فهمیدین دیگه؟) خودتو داری. هر لحظه به خودم اینومیگم.یبار گفتم مامان میخوام خودکشی کنم گفت: باشه،بهتر:)
ولی خب هر لحظه هم دعا میکنم کاش دنیا نمیومدم.من یه اضافیم و و و
دعا میکنم امتحانا تموم بشه خیلییییی زود.من فک کردم مامانم ولم کنه از دادت زدنا و تحقیر ازاد میشم.ولی نه همونه:)حتی بعضی دوستان مامانشون ولشون کرده نمره هاشون 20 قشنگ
ببخشید اگه پستم بد بود♡