??Mulan is a girl in farm?
??Mulan is a girl in farm?
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

چی بزارم عنوان اخع?


جالبه الان ساعت 21:20 دقیقس و من باید 21:30بخوابم

چی دارم میگم من اصا الکلی نیستم همینجوری ی باد بخوره بم مست میشم به قول سوگنگ:) ?

جالبه بدونید وقتی صبحای دل انگیز و شادی رو پیش رو داریم به این صورت است که«میز مبل ماشین ظرف شویی واشر شیلنگ سیفون دسشویی خریداریممم»

اونم با چه صدایی این از صدای نماز خوندن پدربزرگ منم بدتره????

و حالا گنجیشکا «اد همون موقع صب باید منقار شون رو باز کنن بگن جیک جیک جیک البته این صدای جوجس?صدای گنجشک کرم ریزان ازیناست مامانم به قناری خاله مامانم میگه بخون بعد قناری عین چییییییی میخونه»????

بگذارید این را با شما با عکس به اشتراک بزارم

بگذارید خاطره ای را برای شما بسرایم

یروزی منو با پسر خاله های هنگام تنها گذاشتن فقط از ساعت 2 ظهر تا 10 شب تنها بودیم. (بدانید من در مراقبت از بچه ها و ادب انها خوب بیدم)??خلاصه من میخواستم برم دسشویی ولی نگران بودم حتی من 1 ثانیه هم برم اینا برینن به خونه (با ارز پوزش) ??بعد گفتم ببینید اگر من برم دسشویی بخدا به مولا به مثنوی به سعدی و...من میدونم با شما دوتا عضوجه (توجه داشته باشید روی( ع) (و) ` بگذارید باسپاس) اگر ببینم گل کاری کردین تو خونه یه لحظم زندتون نمیزارم فهمیدین ارتش کرم ریزان من

بله.بعد گفتن بله قربان منم با کلی نصیحت رفتم دسشویی تا خواستم شلیک رو بردارم صدای جیغ اومد سریع کارمو کردم و دستمو شستم(منحرفی از خودتونه نفرمایید) رفتم بیرون دیدم...نه نمیشه اینارو تنها گذاشت. داشتن بالای مبل جیغ میزدن به یه وری هم نیگا میکردن. همینجوری که راه میرفتم میگفتم دیدن نمیشه شمارو یک صدم ثانیه هم تنها گذاشت گفتن حدیثه جلو نیاااا ولی من اومدم و با حشره ای کثیف و کثافت همانندی سوسک گنده قهوه ای روشن مواجه شدم

و جیغی زدم که سرایدارمون به مادربزرگم گفت صدای جیغی از طبقتون شنیدم. ومن در همون لحظه بدون اینکه به بچه ها بگم باین پایین فرار کنیم خودم بدو رفتم از حال بیرون رفتم تو اتاق بعد رفتم تو تراس درم بستم قفلشم کردم

بعد 10 دقیقه فک کنم مرده بودن پسرخاله هام رفتم چک کنم با سشوار خالم و عطرش رفتم بیرون حدس بزنید با چی مواجه شدم؟

پسر خاله کوچیکم که 4 سالشه سوسک تو دستش بود و پسر خاله بزرگم که 6 سالشه مث سگ یه گوشه داشت عر میزد

گفتم تو اینو کشتی

گفت اره

وبعد رفتیم دسشویی گفتم بندازش تو دسشویی بدونم تا زنده نشده

گفت اخه گنا داره

گفتم پدصگ اسکل چی گناه داره داداشتو به گریه انداخت منم سکته قلبی داد

بعد انداخت من گفتم ببین تو سیفون بزن از ترسم خودم سیفون نزدن گفتم ببین میری دستتو قشنگ میشوری تا 100 بشمار تا شستنت تموم بشه افرین

بعد دیگه رفتم به بزرگه گفتم بیا پایین سوسکه مرد بیا

بعدش براشون یه شیرکاکائو درست کردم با سیب بخورن یادشون بره?????

تا خاطرات بعد خدانگهدار دوزتان???




خالهدسشوییصدایاتاق تراس
:)?woman-life-freedom#I need more time to heal from my previous breakup.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید