فومو یا FOMO(fear of missing out) کلمه ای فرنگی است که میآد درباره عقب ماندگی اجتماعی فرد، حرف میزند. عقب ماندگی و ترس از دنیای مدام در حال پیشرفت.
ترس از اینکه فرد از قافله این دنیا جا بماند و پس زده شود. فومو به طرزی جالب و موثر بر اخلاق و جهانبینی افراد اثرگذار است
به نوبه خود باعث میشود افراد همرنگ و هم لعاب جماعت اطراف خود شوند. جماعتی که شدیداً غرق در یک سری نیازهای دانی و تمایلات دنیوی خود گشته اند و شده اند بازیچه دست دور و بری های خود.
دوران دفاع مقدس برای ملت ما، ظرفیت و موقعیتی بود که این ملت بتواند اعماق جوهره خویش را در ابعاد مختلف نشان دهد، و نشان هم داد.
آن جنگ یا بهتر است اسمش را بگذاریم«حماسه»، حماسه ای دفاعی بود، حماسه دفاعی با حماسه تهاجمی فرق دارد! جنگ(حماسه)تدافعی و دفاعی، محل بروز و ظهور غیرت و وفاداری عمیق انسانها به آرمان هایی است که به آنها پایبندند.
اکثر افرادی که در این حماسه نقش های موثر ایفا کردند، جزو طیف جوان بودند و خیلی هایشان جزو نخبه ها بودند. دلیل نخبه بودنشان هم این بود که یک جوان زیر ۲۳ سال فرمانده یک لشکر میشود.
آنچنان توانست یک لشکر را هدایت کند و آنچنان توانست طراحی عملیات را که هرگز نکرده بود.
جوری که نه فقط دشمنانی که مقابل ما بودند تعجب کردند، بلکه دودوتا چهارتای ماهواره های دشمن هم به هم ریخته بود!
خیلی فرق است که یک جنگ برای جابجایی یک بخشی از مرز دو کشور و دخالت در تمامیت ارضی آن اتفاق بیفتد یا برای نابود کردن آن چیزی که هویت یک ملت را تشکیل میدهد!
از این رو آن چیزی که بایستی از آن دفاع میشد،صرفا خاک و وطن نبود، چیزی بود که هسته و شاکله این ملت را به خود اختصاص داده بود!درسته، جمهوری اسلامی که خود محصول درخت انقلاب اسلامی بود!
جمهوری اسلامی یا مردمسالاری دینی،حرفی نو و بدیع بود!!تا به حال نظیر آن در هیچ کجا نبود!این اتفاق اما افتاده بود،میخواستند این را منکوب کنند،مقهور کنند و جمهوری اسلامی را قلع و قمع کنند...هدفشان این بود و تا الان هم همین هست
چه میشود که یک جوان در اوج دوران جوانی خود،با شوق و آرزوی شهادت به سمت جبهه راه میافتد؟به امید اینکه بتواند شهید شود.
چه میشود که مفاهیمی همچون توسل،رنگ و بوی خدایی،اشتیاق و انگیزه شهادت در این حماسه متبلور شود؟
چه میشود که یک جوانی در پشت صحنه جبهه فارغ از مسئولیتش بنشیند و اشک بریزد؟
چه میشود که...
فرمانده این مجموعه-امام بزرگوار-یک مرد الهی بود،یک عنصر الهی بی نظیر...نفسش تأثیر داشت!مثلا وقتی میگفت«پاوه» باید نجات یابد،شهید چمران بعد میگوید:«به مجرد آنکه ساعت ۲ عصر،پیام امام در رادیو منتشر شد،چند ساعت بعد بعثی ها در پاوه محاصره بودند...در شکست حصر آبادان و قضیه سوسنگرد هم همینطور بود.
اخیرا در ناحیه ای بیابانی در کشور شیلی(آتاکاما)باران شدیدی بعد از چند صدسال میبارد،طوریکه بعد از آن،گل و گیاهان بسیاری در آنجا میروید؛ در حالیکه پیش از آن، اثری از آنها نبود!!در واقع آتاکاما پر از بذر بود، پر از پتانسیل بود،پر از ظرفیت برای رویش بود که فقط به تلنگری نیاز داشت.
جوانان سال ۵۹ که همان جوانان سال ۵۷ بودند،به مثابه همین تکه زمین،مترصد یک جرقه یا یک اتفاق بودند و همین هم دقیقا شد!!
آن افراد صبغه دینی و خدایی داشتند!همه ما میدانیم که تا در راه خدا و برای خدا کار میکنیم،حرکت میکنیم،حرف میزنیم،خدا به ما کمک خواهد کرد...این یک وعده الهی است:«إِنْ تَنصُرُو اللّهَ یَنصُرْکُم/وَلَینصُرَنَّ اللّٰهُ من یَنصُرُهُ»
حال گاهی این کمک را خودمان میفهمیم و گاه هم از آن سر در نمیآوریم...
جوانان سال ۵۹،FOMO نداشتند و از اینکه از دنیای رو به پیشرفت،لعاب و زرق برق اطراف خود،عقب بمانند،ترس و واهمه ای را به خود راه ندادند
جوانان سال ۵۹،انقطاع کردند،بریدند...از تمایلات دانی،از غرائز سطحی و پیش پاافتاده،از ورطه بی تفاوتی،از...
جوانان سال ۵۹،به معنا و مفهومی دست یافتند یا بهتر بگوییم کشف کردند که همه جوره پای آن ایستادند و با عزم و جزمی راسخ،کاری کردند کارستان!
🖊دانیال طاهریان