Masir_Mazums
Masir_Mazums
خواندن ۲ دقیقه·۱۰ ماه پیش

حسین آقا فقط یک حسین آقا

اگر بخواهم خودمانی شروع کنم،می پرسم چقدر از جرئت و شجاعت یک نوجوان شانزده،هفده ساله شنیده اید؟ آنقدری که بتواند نام مدرسه را از شاهپور به شریعتی تغییر دهدو با این کارگشت شهربانی را به سرتاسر کوچه مدرسه بکشاند.البته این شجاعت دور از تعصب و نشأت گرفته از نهج البلاغه و تفسیرقرآن و رساله و کتاب های مطهری و شریعتی باشد.اینجاست که دلیل منصوب شدن این جوان به فرماندهی اطلاعات لشکر۴۱ثارالله ،بیشتر روشن می شود.خاص بودنش در جبهه وسنگر هم به چشم میخورد. که با وجود افرادی با نام حسین، اما حسین آقا فقط یک حسین آقا بود آن هم محمدحسین یوسف الهی بود.حسین آقا راه هفتاد ساله عرفان را بسیار سریع تر از عرفا طی کرده بود، که حاج قاسم او را از اولیاء الهی میخواندو وصیت کرده بود‌ درکنار‌ مزارشریف او دفن شود.او به درجه ای از عرفان رسیده بود که تاریخ بازگشت پیکر همرزمانش را خبرمی داد.با ارتباط خالصانه اش با ائمه خبر از پیروزی درعملیات میداد. کتاب"حسین،پسرغلامحسین" مملو از خاطراتی ناب از این شهید عارف است.روز دوم عملیات والفجر۸ هنوز همه از ساختمان  خارج نشده بودند اما محمد حسین در حیاط ایستاده بود، که ناگهان هواپیما های عراقی با راکت در آسمان ظاهر می شوند. قبل از اتمام فریاد او راکت ها برسر ساختمان می بارندو با انفجار های پی درپی ساختمان برسر کسانی که هنوز خارج نشده بودند آوارمی شود.با حرکت مواد شیمیایی مایع روی بدنشان متوجه شیمیایی بودن راکت ها شدند. محمدحسین سالم مانده بود ولی به علت مجروحیت های مکرر اش و شیمیایی بودنش آن مکان برایش خطرناک تر بود. با این وجود علی رغم اصرار همرزمانش برای ترک ساختمان آوارشده،با همه وجود تلاش کرد همرزمانش را از زیر آوار نجات دهد.محمد حسین هنوز متوجه حال خود نبود ،نرسیده به خط مقدم علائم های مسمویت آغاز شد، این علائم ها تارسیدن به بیمارستان خاتم الانبیا در نهایت منجر به کاهش بینایی او شد.اما او صبر کرد تا دیدار آخر باخانواده را به انجام رساند و در چندثانیه ای پس از دیدار دعوت حق را لبیک گفت. او حتی برای پس از شهادتش دغدغه راه جهاد را داشت،و در وصیت خویش اینگونه نگاشت؛ این رسالت را شما باید زینب وار به دوش کشید و از عهده آن ، به خوبی بر می آیید.

حاج قاسممواد شیمیایینهج البلاغه
در مسیر باشید...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید