در چند روز اخیر و به ویژه بعد از خبر فاجعه بیمارستان شفا، به این فکر بودم که واقعا ماشین جنگی اسرائیل که دارد بی گناهان را از بین می برد را چطور میشود از بین برد؟
با راهپیمایی؟ با اشتراک گذاشتن یک عکس؟ با دادن بیانیه و محکوم کردن؟ در مرگ و زندگی یک فلسطینی، سکوت و فریاد من چه تاثیری خواهد گذاشت؟
شاید این عقیده بسیاری از ما جوان تر ها باشد. چون در نسلی به دنیا امده ایم که به دنبال نتایج و واکنش ها و لذت های سریع هستیم.
جمله یکی از دوستان که مسیر را برایم روشن کرد این بود که؛ جنگ ما با اسرائیل به هیچ وجه جنگ نظامی نبوده و نیست. جنگ ما با تمام عالم جنگ گفتمانی است. گفتمان مقاومت دربرابر ظلم و استکبار، توحید در برابر کفر، اخلاق در برابر بی اخلاقی.
اسرائیل دانشمندان را در مسیر خانه ترور می کند، زن و کودک پناه گرفته در بیمارستان را می کشد، در لبنان برای شکستن مقاومت مردان بچه هایشان را سر می برید! این نوع کشتن مردم معنا و مفهوم خاصی دارد.
ما میخواهیم دشمن را به ستوه بیاوریم! میخواهیم شما را خرد کنیم. همانگونه که بعد از آن همه مصیبت با طعنه از زینب می پرسند آیا دیدی خدا با خاندان تو چه کرد؟
پس جنگ انها با ما، عقیدتی است.
با تمام این جنایت ها افکار عمومی برای اسرائیل، مهم است. چون مردم نباید بفهمند چه می کند.او باید جلوی خروش ملت ها را بگیرد تا به زندگی سرطانی خویش ادامه دهد. صهیونیست ها بزرگترین ابزار رسانه ای دنیا را بی هدف در دست ندارند.اشاره ای به کتاب پروتکل های صهیون.
در دهه های گذشته اسرائیل به فکر ساخت هویت و حیثیت برای خود بوده است و خود را به عنوان کشوری امن و شاد و "متفاوت" در خاورمیانه معرفی می کرده است. برگزاری کنسرت ها از خواننده های معروف و کشاندن طرفدارانشان به اسرائیل و برپایی بزرگترین رژه های هم جنس گرایی در تل آویو و معرفی این شهر به عنون پایتخت هم جنسگرایی دنیا و تبلیغات آزادی دینی از جمله این ها بوده اند.
اما دستگاه تبلیغاتی مقاومت و حمایت ملت های اردن و لبنان و خود فلسطینان مهاجر از مسئله فلسطین و تبیین و روشنگری خبرنگاران آزاده جهان و برگزاری راهپیمایی توسط مسلمانان در روز بزرگ قدس روی دیگر سکه بود که مردم دنیا می دیدند. و طوفان الاقصی و این بمباران و کشتار تقریبا 300 روزه آخرین ریشه حیثیت اسرائیل را بریده است.همه دنیا دارند تاریخ را بررسی می کنند و دلایل شرف ملت فلسطین و انگیزه مقاومت آنها را می جویند.
حال وظیفه ما بعنوان ملتی مسلمان و مدافع مظلوم چیست؟
پاسخ این است: هرچیز غیر از سکوت!
من در این باره بسیار نوشته بودم اما تمام آن را در همین جمله زیارت عاشورا خلاصه می کنم: اللهم العن العصابه التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله!
اگر در مقابل این جنایت سکوت کنیم یعنی وجدانمان دردی حس نمی کند و برایمان تفاوتی نمی کند. شاید این را به عنوان یک شعار ببینید. ولی اگر مسئولین کشور اذربایجان یا ترکیه دم از حمایت از فلسطین بزنند جواب ملت ها به آنان چیست؟ اگر با فلسطین هستید چرا باک های سوخت اسرائیل را پر می کنید تا فلسطینیان بیشتری را بکشند؟
به جایی می رسد که این ملت "حق ندارد" درباره حمایت از مظلوم ادعایی بکند! چون می توانستند با حمایت های زبانی و مدنی حکومت هایشان را وادار به تغییر شیوه بکنند.
تولی و تبری و پشتیبانی از ولایت و حمایت از مظلوم وظایفی اند که برگردن "مردم" جامعه و مسئولیت آنهاست.شاید بگوییم یک نفر چه تاثیری دارد؟
شما فرض کنید کارمندان، پزشکان، پرستاران، دانشجویان و دانش آموزان، و فرهنگیان و شخصیت های برجسته شهر همگی بیایند پای کار.همچین جمع آرمانی ای مگر می تواند به مردم انگیزه مشارکت ندهد؟ مگر می شود این که بدانم فلان فامیلم امروز می رود در من شوری ایجاد نکند؟
من بخشی از این جامعه ام و تاثیری می گذارم و تاثیر می پذیرم. هرکس سهم خود را انجام میدهد ولی ناخوداگاه روزی اجتماعی از "من ها" شکل می گیرد که بسیار زیبا و دلگرم کننده است.
نه فقط در مسئله فلسطین، بلکه اتحاد مردم با افکار متفاوت حول هر چیز بسیار زیبا و قدرتمند است. خوشتر آنکه دینی و ملی باشد. این اتحاد پایه های سلطنت ها و امپراتوری های زیادی را لرزانده. اسرائیلِ کودک کش که در مقابل آنها چیزی نیست! این اتحاد باعث قوت قلب مظلومین است و عدم اتحاد و تفرقه مردم موجب غربت و به درد امدن قلب علی ها و شهادت حسن و حسین ها شده است. ما آن مردم را سرزنش می کنیم پس خودمان هم باید در کمترین حالت صف خود را از ظالمین و بی شرف ها جدا کنیم.
این میشود فلسفه ما برای حمایت از فلسطین.
تمام حرف من این است که از همان اول اسلام تا به اینجا و مسئله فلسطین و انتخابات ها و اعتراض ها و مطالبه ها و...اجتماع و همدلی مردم با موضوع "تعیین کننده" است.
حتی شخص شما!