فرهاد امین لو
فرهاد امین لو
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

مایک تایسون، بزرگترین مبارزی که تا به حال زندگی کرده است.

مایک تایسون: در حالی که پنج دقیقه قبل از بیرون آمدن در رختکن هستم، دستکش‌هایم را دست میکنم، چرم را به پشت دستکش فشار می‌دهم تا بند انگشتم سوراخ شود. وقتی بیرون می آیم اعتماد به نفس بالایی دارم. من از مرگ می ترسم. میترسم. من از همه چیز می ترسم. من از باخت می ترسم من از تحقیر شدن می ترسم. اما من مطمئن هستم. هر چه به رینگ نزدیکتر می شوم اعتماد به نفسم بیشتر می شود. هر چه نزدیکتر باشد، اعتماد به نفس بیشتری دارد. هر چه نزدیک تر می شوم، اعتماد به نفسم بیشتر می شود. در تمام طول تمرین از این مرد می ترسیدم. من فکر می کنم، این مرد ممکن است بتواند مرا کتک بزند. من خواب دیده ام که او مرا کتک می زند. به همین دلیل من همیشه از او می ترسم. هر چه به رینگ نزدیکتر می شوم اعتماد به نفسم بیشتر می شود. زمانی که من در رینگ هستم من یک خدا هستم. هیچ کس نتوانست مرا شکست دهد. دور رینگ قدم می زنم اما هیچ وقت چشم از حریفم بر نمی دارم. حتی اگر او آماده باشد و رقص پا کند، و نمی تواند صبر کند تا دستش را به من برساند. چشمانم را به او دوخته ام. چشمانم را به او دوخته ام. بعد یک بار در زرهش می بینم، بوم، ممکن است یکی از چشمانش تکان بخورد، و بعد می دانم که او را دارم. بعد یک بار که به وسط رینگ می‌آید با نگاه نافذش به من نگاه می‌کند که انگار نمی‌ترسه. اما او قبلاً این اشتباه را مرتکب شده بود که برای آن یک دهم ثانیه به پایین نگاه کرد. می دانم که او را دارم. او برای دو یا سه راند اول سخت مبارزه خواهد کرد، اما می دانم که روحیه او را شکستم. در طول مبارزه من کاملاً مطمئن هستم. من دارم او را از دست می دهم و مخالفت می کنم. به بدنش می زنم. من واقعا محکم به او مشت می زنم. و من به او مشت می زنم، و او را مشت باران می کنم، و می دانم، او مشت های من را خواهد گرفت. او پایین می رود، او بیرون است. من پیروز هستم مایک تایسون، بزرگترین مبارزی که تا به حال زندگی کرده است.

اعتماد نفسمایک تایسون
مربی تیم عملیاتی ورزشی آتش نشانی استان قزوین
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید