ایجاد کسب و کار مخاطره آمیز جدید، در بخش اعظم ادبیات کارآفرینی به عنوان یک فرایند و یک فعالیت فرد محور که نیازمند درگیر شدن فرد به منظور کسب نتیجه است، پذیرفته شده است . با وجود اهمیت کسب وکارهای نوپا، نرخ کسب وکارهایی که موفق به خارج شدن از فاز استارتآپ و تشکیل شرکت و اسکیل میشوند، بسیار اندک است. طبق تحقیقی که در مدرسه کسب وکار هاروارد صورت گرفت، 75درصد از استارتآپها شکست میخورند.
تحقیقات محققان در خصوص اینکه چرا برخی از استارتآپها در به واقعیت تبدیل کردن ایده های کسب وکار خود موفق تر عمل میکنند، رشد چشمگیری داشته است با وجود رشد تعداد استارتآپها و شرکتهای دانش بنیان راه اندازی شده در سالهای اخیر، طبق آمار مرکز کسب وکارهای نوپای فاوا، تنها هشت درصد از کسب وکارهای فناوری اطلاعات در ایران، عمر بیش از سه سال دارند. این مساله این سوال را به ذهن میاندازه که چرا اکثر استارتآپها نمی توانند به منظور بقاء خود اسکیل نمایند و از فاز استارتآپی خارج شوند؟
طبق گزارش اکوسیستم استارتآپ جهانی هفتاد درصد استارتآپها به دلیل مقیاس پذیری ، اسکیل پیش از بلوغ شکست میخورند. مقیاس پذیری در ادبیات فناوری برای نشان دادن توانایی یک سیستم برای مقابله با مقدار زیادی از حجم کار بکار می رود.
اما اخیرا با تعریف پتانسیل رشد یک شرکت از طریق صرفه جویی ناشی از مقیاس، وارد حوزه کسبوکار شده است. اصطلاح "Scale-Up Companies" با ""Scale-Ups را برای استارتآپهایی که از فاز اکتشافی اولیه خود عبور کرده اند، خدمت یا محصول اولیه خود و بخش بازار خود را پیدا کرده اند و در حال ورود به یک فاز رشد (ورود به مرحله اسکیل آپ) هستند که در آن به دنبال رسوخ در بازار اصلی هستند، بکار میبرند.
مقیاس پذیری را به عنوان یکی از مهمترین عوامل در موفقیت یک استارتآپ معرفی میکند. وی یک استارتآپ را یک تیم یا سازمان موقت که به دنبال یک مدل کسب وکار تکرارپذیر، سودآور و مقیاس پذیر است، تعریف میکند.
مقیاس پذیری پیش از وقوع ( اسکیل زودرس) به معنی صرف هزینه های اضافی(نظیر استخدام پرسنل فروش، بازاریابی پر هزینه، کامل کردن محصول، اجاره دفتر) پیش از رسیدن به تناسب محصول/بازار است.
اسکیل آپ بازه ای است که در آن یک استارتآپ منابع موجود و منابع دیگران را به گونه ای مورد استفاده قرار می دهد که بدون ایجاد موانع زیرساختی، استخدام کارکنان و مسائل مربوط به پشتیبانی از مشتری، بتواند منجر به رشد نمایی آن شود .مقیاس پذیری به ویژه برای استارتآپهایی که در کشورهای در حال توسعه قرار دارند، اهمیت شایانی دارد زیرا بازارهای عامل در چنین محیطهایی کامل نیستند و عاملان با هزینه های مبادله بیشتری مواجه هستند.
گذار از یک استارتآپ به یک کسب وکار بالغ نیازمند عبور از مراحل مختلف است که منجر به تغییرات اساسی در عملیات کسب وکار می گردد. در حالیکه ابزارهای زیادی برای چگونگی توسعه یک کسب وکار وجود دارند اما برای مدیریت فرایند اسکیل کسب وکار و رشد استارتآپ به صورت نمایی و سیستماتیک، ابزارهای زیادی وجود ندارند.
هنگامی که یک مدل کسب وکار توسعه داده شد و مورد اعتبارسنجی قرار گرفت، نوبت به اسکیل کسب وکار میرسد. یکی از چالشهای اصلی برای مدیران کسب وکارها ، مدیریت گذار به مرحه اسکیل آپ است. در این مرحله یک استارتآپ به محصول خود و مدل کسبوکار خود رسیده است و بسیاری از ناشناخته های دیگر باید شفاف شوند. میزان عدم قطعیت و به دنبال آن استفاده از وظایف مدیریت کارآفرینانه خالص نیز کاهش مییابد.
تمرکز به سوی استفاده از اصول مدیریت سنتیتر با تمرکز بر اجرا و بهینه سازی خواهد بود. با کاهش عدم قطعیتها، دلایل استفاده از مدیریت کارآفرینانه کم کم از بین میرود. وقتی استارتآپ از نوآوری به سمت اجرا حرکت میکند، کسبوکار وارد یک مرحله گذار میشود که در آن نه مدیریت سنتی و نه مدیریت کارآفرینانه هیچ کدام به تنهایی مناسب نیستند.
به منظور بهبود فرایند مقیاس پذیری، استارتآپ باید این دو شیوه مدیریتی را زمانیکه به یک کسب وکار بالغ گذار میکند، ترکیب کند. این گذار یک مسئله چالش برانگیز در مدیریت است. چرا برخی از کسب وکارها با موفقیت میتوانند از این مرحله عبور کنند.
زمانیکه یک استارتآپ رشد نمایی یا اسکیل آپ میکند، یک چرخش از مواجه با مسائل ناشناخته که نیازمند رویکرد جستجو محور تکراری است به مواجه با مسائلی که نیازمند اجرا هستند، رخ میدهد. به عبارت دیگر تمرکز استارتآپ از یادگیری در مورد مشتریان به مواردی نظیر استانداردهای کیفیت تغییر می یابد. فور و آلستروم فرایند رشد و مقیاس پذیری را حول سه محور اصلی طبقه بندی نموده اند:
۱. بازار، ۲. فرایند، ۳. تیم.
۱- مقیاس پذیری بازار (اسکیل در بازار)
چالش اصلی برای کسب و کارهای فناورانه، گذار از دره است. این شکاف بین پذیرندگان اولیه و اکثریت اولیه یک چالش مهم را برای شرکتها ایجاد میکند؛ زیرا این گروههای مشتریان کاملا متفاوت هستند و نیازمند استراتژی های بازاریابی متفاوتی نیز میباشند. در حالیکه پذیرندگان اولیه مشتاق آزمودن چیزهای کاملا جدید هستند، اکثریت اولیه و اکثریت پیرو به دنبال یک راه حل محصول هستند که عاری از خطا باشد و همه امکانات را نیز داشته باشد.
۲- مقیاس پذیری فرآیند(اسکیل در فرآیند)
زمانیکه یک استارتآپ فناورانه شروع به اسکیل میکند، مشکلات زیادی را تجربه خواهد کرد. یکی از بزرگترین وظایف استارتآپها، شروع به مقیاس پذیری فرایندهای شرکت است. استارتآپ باید اکثر فعالیتهای خودش را به فرایندهای تکراری نظیر سازوکار لجستیک خودکار تبدیل کند تا از تحویل محصول و خدمات خود به نحوی راضی کننده و یکپارچه، اطمینان حاصل کند. این مسائل نیاز به استانداردسازی فرایندها و جریان کاری آن را نشان میدهند. همانطور که بازار رشد میکند، وظایف و جریان کاری نیاز به استانداردسازی پیدا میکنند تا به صورت مستمر یک محصول با کیفیت را ارائه دهند.
۳- مقیاس پذیری تیم ( اسکیل تیم)
در طول مرحله استارتآپ، تیم باید اغلب شامل افرادی باشد که دارای مهارتهای خوبی از کشف باشند. اما زمانیکه استارتآپ شروع به تغییر مقیاس میکند، نیاز به افراد ماهری که بتوانند این مدل کسب وکار را اجرا کنند، وجود خواهد داشت. ایجاد تیم در طول فرایند اسکیل آپ نیازمند ترکیبی از خبرگان و افراد با توانایی کشف است. زمانیکه استارت آپ شروع به رشد میکند نیاز به استخدام افراد جدید دارد تا بتواند بار کاری در حال افزایش را مدیریت کند. برای این منظور یک چارت سازمانی رسمی مورد نیاز خواهد بود تا از ارتباطات موثر در سازمان اطمینان حاصل شده و همچنین برای هر کارمند حوزه های خاصی از مسئولیت پذیری ضرورت پیدا می کند.
ما در گروه مشاوران رشد کسب و کار غزال به کسب و کارها کمک میکنیم زودتر، ارزانتر و بهتر کسب و کارشان را وارد فاز اسکیل آپ کنند.