ویرگول
ورودثبت نام
مهدی آرزومندی
مهدی آرزومندی
خواندن ۳ دقیقه·۶ ماه پیش

مغلطه پهلوان‌پنبه

  • توضیح مغلطه

در این مغلطه شخص به جای اینکه به استدلال طرف مقابل بپردازد و آن را نقد کند، از استدلال طرف مقابل یک کاریکاتور می‌سازد و به آن حمله می‌کند یا به حرفی که اصلا مطرح نشده پاسخ می­دهد. (اصطلاحا در دهان طرف مقابل حرف می‌گذارد)

وجه تسمیه: شخص مغلطه‌­کننده که می­‌بیند توان مقابله با پهلوان واقعی (استدلال طرف مقابل) را ندارد به پهلوان پنبه (استدلالی که مطرح نشده) حمله می­کند و آن را شکست می­دهد و به خیال خودش برنده‌­ی بحث می‌شود.

  • مثال1

شخص1: آمارها نشون میدن که حکم اعدام تاثیری در کاهش قتل نداشته، برای همین مخالف حکم اعدام هستم.
شخص2: اگه قرار باشه هر کی که آدم کشت همینجوری راست‌راست تو خیابون راه بره که دیگه سنگ رو سنگ بند نمیشه.

در این مثال طرف دوم طوری جواب داده که انگار شخص اول گفته است که برای قاتل هیچ مجازاتی نباید در نظر گرفت. در حالی که چنین حرفی گفته نشده است.

  • مثال2
    شخص1: میشه یه کم صدای تلویوزیون رو کم کنید؟ دارم درس می­خونم.
    شخص2: نمیشه که تو خونه هیچ صدایی نباشه. خونه با کتابخونه فرق میکنه.

در این مثال شخص دوم طوری پاسخ داده است که گویی درخواست شخص اول این بوده که هیچ سر و صدایی در خانه وجود ندشته باشد.

  • مثال3
    شخص1 :من به خدا باور دارم و به نظرم برهان نظم استدلال خوبیه.
    شخص2: برهان نظم که خیلی قت پیش جواب داده شده. شما اگه یه کم مطالعه داشتی میدونستی که این برهان کاملا رد شده است.

در این مثال شخص دوم قبل از اینکه اصلا بداند چه نسخه‌­ای از برهان نظم مدنظر طرف مقابل است و آن را بشنود پرونده را تمام شده می­­داند و خود را مجاز می­داند که از استدلال طرف مقابل یک پهلوان‌­پنبه بسازد.

  • مثال4
    شخص1:به نظرم خیلی مفیده که آدمای بیشتری با مغلطه‌­ها آشنا بشن.
    شخص2:نمیشه که همه­‌ی آدما کار و زندگیشون رو ول کنن بشینن کتاب مغلطه بخونن.
    در این مثال در واقع شخص دوم از حرف شخص اول یک کاریکاتور ساخته، به این شکل که آدم‌­ها باید همه امورات زندگی­شان را کنار بگذارند و با مغلطه‌­ها آشنا شوند. کاریکاتوری که ربطی به واقعیت حرف شخص اول ندارد.
  • از منظر روانشناختی

وقتی طرف مقابل در پاسخ ما از مغلطه­ پهلوان­‌پنبه استفاده می­کند حسی که به ما دست می­دهد این است که انگار طرف مقابل اصلا صدای ما را نشنیده است.هیچ کنجکاوی­ای ندارد که متوجه حرف ما شود و استدلال ما را بشنود. صرفا می­خواهد ما را در یکی از طبقه‌­های ذهنی از قبل آماده شده­‌اش بگذارد و در ادامه‌­ی مکالمه، خود را از شنیدن سخن ما ب‌ی­نیاز می­داند و صرفا با تصور قالبی‌ای که به ما نسبت داده تعامل می­کند.

در حالی که از یک ایده یا نظریه، نسخه‌­های متفاوتی در طول زمان ایجاد شده‌­اند، ما تمایل داریم تا به ساده‌­ترین و پراشتباه­‌ترین نسخه­ از حرف طرف مقابل حمله کنیم و درظاهر برنده شویم. از آنجا که به لحاظ روانشناختی پذیرش این واقعیت دشوار است که یک نظریه نسخه­‌های متعددی وجود دارد که هر کدام‌ پیچیدگی­‌های خاص خودشان را دارند، به تحریف شناختی روی می­‌آوریم و با تقلیل دادن حرف طرف مقابل به یک کاریکاتور و شکست دادن آن احساس اطمینان می­کنیم که حق با ما بوده است و نیازی به تجدیدنظر در باورهای خود نمی‌بینیم.

  • راه حل جایگزین

چه کار کنیم که کم­تر دچار این مغلطه شویم؟

طرف مقابل را به عنوان یک فرد با هویت مستقل ببینیم و نه به عنوان عضوی از یک مکتب فکری یا جناح سیاسی. در ابتدای صحبت کنجکاوانه تلاش کنیم تا حرف طرف مقابل را متوجه شویم. اگر ابهامی در تعریف یا جزئیات وجود داشت از او بخواهیم که حرفش را شفاف­‌تر کند.. سپس برداشت خودمان از حرف طرف مقابل را به طور خلاصه با او به اشتراک بگذاریم و اگر تایید کرد که منظورش همین بوده است می‌­توانیم گفت­‌وگو را ادامه دهیم.

مغلطهتفکر انتقادیمنطق
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید