46 ساله شد! پل اسکولز از آن دست بازیکنان است که توپ طلا، لیاقت لمس دستانشان را نداشت. پسرک موقرمزی که در کنار گیگز و نویل و بکام و سایرین تیمی ساخته بودند که تقریبا همه حریفانشان، قبل از ورود به زمین هم خود را بازنده می دانستند.حتی وقتی که دوباره کفشهایش را در 38 سالگی به پا کرد، برگ برنده تیم بود. حس میکنم قلمم، لیاقت نوشتن درباره او را ندارد، بنابراین به سخنان بزرگان تاریخ فوتبال در توصیف او بسنده می کنم.
مسی:
“در لاماسیا اسم او خیلی ذکر می شد، او یک معلم است.”
رونالدینیو:
“من می خواهم که مانند اسکولز پاس بدهم، چه کسی به او یاد داده که چنین پاس بدهد؟
پله:
“اگر اسکولز در کنار من بازی میکرد، من گلهای به مراتب بیشتری به ثمر می رساندم.”
فیگو:
“من همیشه از دیدن اسکولز (مثل زمان دیدن آدمهای مشهور) هیجان زده می شم، چرا که معمولا هیچ وقت نمی توان او را دید، در زمین بازی که نمی توانید او را گیر بیندازید، بعد بازی هم یکهو محو می شود.”
ادگار داویدز:
“همۀ ما (هافبکها) تمام تلاشمان این است که بتوانیم به خوبی اسکولز بشویم. همه می توانند از او درس بیاموزند.”
مارچلو لیپی:
“پل اسکولز یکی از اولین انتخابهای من برای گرد هم آوردن یک تیم عالی خواهد بود – همین حرف نشان می دهد که من همیشه چقدر او را عالی ارزیابی کرده ام. او یکی از اولین بازیکنانی بوده که من اگر شانسش را داشتم، خریداری می کردم.”
تیری هانری:
“من درک نمی کنم که چرا اسکولز تا به حال جایزه بهترین بازیکن سال را نبرده است. او باید این جایزه را سالها قبل کسب می کرد. شاید به این دلیل است که او مانند بقیه ستاره ها خیلی به دنبال زرق و برق و خودنمایی نیست.”
پاتریک ویرا:
“بازکنی که در لیگ برتر من بیش از همه قبول دارم؟ خیلی ساده ست – اسکولز”
زین الدین زیدان:
“سختترین حریف من؟ اسکولز از تیم منچستر. او یک هافبک کامل است. اسکولز بدون شک بهترین هافبک زمان خودش است.”
گواردیولا:
“او بهترین هافبک زمان خودش است. خیلی دوست داشتم با او همبازی باشم.”
روی کین:
“لعنتی! نه به دنبال شهرت است نه خودنمایی. یک بازیکن نابغه و فوق العاده که هرگز ارزشهای والای انسانی را فراموش نمی کند.”
سرالکس فرگوسن:
”پل یکی از بهترین مغزهای متفکر تاریخ منچستریونایتد است.”
سوکراتس:
“اسکولز به اندازهای خوب است که میتواند برای تیم ملی برزیل بازی کند. دیدن فوتبال او با مو و پیراهن قرمز لذتبخش است.”
کریستیانو رونالدو:
“وقتی با هم تمرین میکردیم، عادت داشتم، کارهای فریبنده زیادی انجام دهم که بقیه بازیکنان توانایی انجام آن را نداشتند. وقتی توانایی خودم را به اسکولز نشان دادم و داشتم تمرین را ترک میکردم، صدایم زد و توپ را زیر پای خود گذاشت و به درختی که ۵۰ متر با ما فاصله داشت، اشاره کرد و گفت : اکنون توپ را به درخت میزنم. او شوت زد و توپ به درخت خورد. سپس از من خواست تا این کار را انجام دهم. ۱۰ بار این کار را انجام دادم اما نتوانستم توپ را به درخت بزنم. او لبخندی زد و زمین را ترک کرد.”