یاسین حسین زاده
یاسین حسین زاده
خواندن ۵ دقیقه·۴ ماه پیش

سریال فارگو،اثری نمایشی یا مقاله ای ایدئولوژیک؟!

سریال فارگو ساخته نوآ هاولی بیش از آنکه در مرتبه اول اثری نمایشی یا شاید اینترتیمنت به حساب آید اثری فوق ایدئولوژیک با لایه های ملموس سیاسی و عقیدتی و فرهنگی است، مجموعه ای که شاید جنبش فمنیسم بیشترین تاثیر را بر آن گذاشته و فیلم در بسیاری از نقاطش به صورت زیر متنی و گاها مستقیم به آن پرداخته است، از قهرمانان زن و نقش های محوری و ظاهر شدن آنها در نقش انسان هایی قهرمان گرفته تا مردانی که عموما و اصولا خطاکار و شیطان صفت اند و باعث رنجیدن همسر یا فرزندانشان می شوند، مافوق هایی که با کله شقی و جنون تمام جلوی راه قهرمانان را که بازهم عموما زن هستند سد می کنند و باعث می شوند مخاطب از آنها نفرتی غیر قابل هضم پیدا کند قابل ذکر است که این مافوق ها همیشه مرد بوده و اکثرا مردانی با بهره عقلانی پایین و با سطح استبداد و یک دندگی بالا هستند.

فیلم جدا از ارادتی که به جنبش فمنیسم و نگاه های جنسیتی دارد ، به چیزهای دیگری نیز می پردازد مانند نگاهی که در فصل سوم سریال(که بنظرم ضعیف ترین فصل آن هم به شمار می رود) به هویت روسی و در کل غیر آمریکایی پیدا می کند ، نگاهی که البته در سینمای آمریکا چیز چندان غریبی نیست و در این سینما شاید همیشه منشا جرم و جنایت افرادی هستند که از خارج آمریکا به داخل مرز های این سرزمین رویایی آمده اند و هر گاه به هر نحوی باعث اخلال می شوند،گاهی اوقات ایرلندی های مهاجر، گاهی سیاه پوستان آفریقایی تبار ، گاه ایتالیایی ها، چینی ها و البته در راس همه این اقشار روس ها . در فصل سوم نیز جهان ایدئولوژیک فیلم بیکار نمی نشیند و تئوری های دیگری را می آفریند ، بازهم روس هایی که از خارج مرض های آمریکا آمده اند تا این کشور بی نقص و رویایی را به کابوسی برای مردمانش بدل کنند.در اینجا کارگردان حتی یک انسان چشم آبی و موطلایی را در کنار این مجرمان قرار نمی دهد و هر آن کسی که در این فصل از فیلم دستش به جرم و جنایت و خون مردم آلوده است یا ته لهجه ای روسی دارد یا چشمانی تنگ‌. در مقابل دو مامور پلیس که مسئول رسیدگی به این پرونده اند هردو زن هستند ، و باز زنی که نقش آن را مری الیزابت وینستد بازی می کند با اینکه کارهایی ناشایست در طول فیلم از او سر می زند اما پایان فیلم تطهیر شده و باعث حس همذات‌پنداری مخاطب با او همراه می شود ، انگار که در جهان فیلم هیچ وقت قرار نیست با واقعیت و جهان رئالیسم جریان یافته در جامعه رو به رو باشیم. فصل سوم فیلم با اختلاف نسبت به مابقی فصل های فارگو حتی فیلمنامه و روایتش نیز دچار مشکل است ایده ای جذاب و کار آمد که در این فصل بخاطر بیش از حد قاطی شدن با این عقیده های نه چندان سینمایی و هنری به معنای واقعی کلمه "ضایع" می شود و روند اصلی خود را از دست می دهد.

جدا از فصل سوم در مابقی فصول نیز همین نگاه های عقیدتی و باورمندانه که فیلم را به اثری سیاسی و ایدئولوژیک تبدیل می کند کم نیست، افراد مجرمی که آزادانه آدم می کشند و سر سفره برای انسان های نیازمند جامعه دعا می کنند، با هیچ ترسی با اسلحه سر هم نوعان خود را نشانه می روند و گلوی آن ها را چاک می دهند و در کلیسا برای همه آرزوی عمر طولانی و سلامتی می کنند. این پارادوکس هایی که مجرمان این فیلم رقم می زنند چیزی جز یک نگاه جانبدارانه نیست شخصیت پردازی هایی که در راستای مقصود فیلم پردازش شده اند خام دستانه نیستند بلکه بسیار ماهرانه و هنرمندانه اند. در فصل چهارم هم مشاهده می کنیم که تمامی آنهایی که در ورطه جرم و جنایت دست و پا می زنند هیچکدام نه آمریکایی اند و نه از طرف آمریکایی ها مقبول واقع می شوند، از فصل دوم و گرهارت های آلمانی تبار بگیریم تا فصل چهارم که این نگاه به اوج خود می رسد. در تمام فصول فیلم هم نگاه های سیاسی زیادی رواج دارد ، نگاه هایی که بعضا با ذکر مستقیم نام های سیاسی ،برداشت های سیاسی زیادی را به همراه خود به ارمغان می آورد که البته این عنصر را شاید بتوان منوط به اعتقاد سیاسی کارگردان دانست و نمی توان از آن انتقاد چندانی به عمل آورد.

گذشته از تمام ایده های غیر هنری فیلم و جانبداری از بعضی نگاه ها و جنبش ها و ستیز با برخی دیگر باید گفت که فارگو اگر از تمام این ها به دور بود با کارگردانی خوبی که در فصول پنجگانه ارائه شده و فیلمنامه هایی که داستان های خوب و جذابی دارند و از طرح های اولیه ای پیروی می کنند که بسیار دراماتیک و داستان ساز اند ، فیلمی محشر و بی نقص را می توانست بیافریند اما می توان گفت که با قاطی شدن فیلم با بسیاری از نگاه های غیر ضروری و اضافی در متن روایی اثر ، سریال فارگو ساخته نوآ هاولی چیزی جز یک اثر متوسط در سطح ساده و معمولی نیست و حیف که با این پتانسیل درونی و انسان های کارآمد و زحمتی که در طی قریب به ۱۰ سال برای فیلم کشیده شده است سریال فارگو نتوانسه خاطره شاهکار های ماقبل خود را تکرار کند و برای مخاطبش چیزی مثل هم نوعان خودش باشد، اثری که تریبونی است برای عوامل فیلم و برای بیان اعتقادات وسیع آنها که سطح آن در فصل پنجم و پایانی به اوج خودش می رسد. در نهایت، سریال فارگو را می توان برای مخاطب سینما و حتی مخاطب عامه آن پیشنهاد کرد اما نباید چندان انتظاری برای برآورده شدن توقعات اکثر مخاطبان و بینندگان از آن داشت و شاید حتی باید منتظر آزار و اذیت شدن خیل عظیمی از تماشاگران برای تماشای آن بود.

سینمانقد فیلممخاطبهنر
مینویسم، ولی معنیش ای نیست که نویسنده‌ام..
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید