طرح بحثی از پیام افشاردوست
یکم؛ ۲۳خرداد۱۴۰۴ اسرائیل به ایران حمله کرد. بمباران مراکز مسکونی، نظامی و هستهای ایران ۱۲ روز بیوقفه ادامه داشت و همزمان با آن مقامات اسرائیلی و سران اپوزسیون فراخوانهای متعددی را برای اعتراضات مردمی منتشر میکردند؛ فراخوانهایی که ظاهراً هیچیک اجابت نشد. بااینحال، برخلاف فهم عمومی ما یا من (اگر بخواهم با احتیاط بگویم) آنان که از حملهی نیروی خارجی دفاع میکردند و در اردوگاه او قرار گرفته بودند، مورد نفرت و خشم فراگیر یا قابل ملاحظهای قرار نگرفتهاند. به تعبیری دیگر نه تنها از صفحه سیاست حذف نشدند بلکه امروز به عنوان جدیترین چهرههای اپوزیسیون از سوی تحلیلگران مطرح هستند.
دوم؛ همایون شجریان با پیشینهٔ شخصی و خانوادگیاش، بهدنبال برگزاری کنسرتی در میدان آزادی بود که احتمالاً صدها هزار نفر شهروند تهرانی متقاضی حضور در آن بودند. بااینحال موجی از اعتراضات از سوی برخی از کاربران فضای مجازی بهسمت او روانه شد.
سؤال: چطور اموری مثل حمایت از دشمن متجاوز، در ایران امروز برای برخی موجه و مشروع شده و برگزاری کنسرت خیابانی توسط چهرهٔ هنری برجسته ناموجه و نامشروع؟

این پرسش میتواند ناظر بر پدیدهٔ دیگری که ماهیت بینالمللی و ابعاد ملی دارد نیز طرح شود. به هر زبانی که کلمهٔ غزه را در گوگل جستوجو کنید تصاویر ویرانی و انسانهای گرسنه نمایش داده خواهد شد. دهها هزار انسان بیگناه کشته شدهاند، میلیونها نفر آواره شدهاند و میلیونها نفر دیگر در گرسنگی نگه داشته شدهاند تا بمیرند. در کشورهای دموکراتیک توسعهیافته که سیاستها و مواضع متأثر از افکار عمومی است، شاهد خونسردی و بیتفاوتی (اگر نگوییم توجیه، حمایت و همراهی) سیاستمداران هستیم و در کشورهای درمسیرِ توسعه و دموکراسی مانند ایران، شاهد حمایت برخی از گروههای اجتماعی از عملکرد اسرائیل.
ما بهعنوان یک ملت، برای حفظ امکان زیستمان در این سرزمین، احتیاج داریم تا همبستگی خود را حفظ کنیم و یکی از شرایط امکان این همبستگی، به رسمیتشناختنِ و پذیرش یکدیگر است. در حالی که نزاعهایی که از آنها نام بردم، نه ناظر بر تفاوتها و حتی دوقطبیها، بلکه ناظر بر طرد و نفی یکدیگرند.
البته که من بیطرف نیستم، یکطرف این نزاعها ایستادهام. اما برای مواجهٔ آگاهانه، بهعنوان یک علوماجتماعیخوانده این سؤال را طرح میکنم که «این چه وضعیتی است؟» یعنی مختصات دقیق آن چیست؟ و چطور چنین وضعیتی ممکن شده؟ در گروه جامعهشناسی معرفت، علم و فناوری انجمن جامعهشناسی ایران ما با ترجمان معرفتی این نزاع یا بهعبارتی شکاف یا نزاع در سطح آگاهی و فهم از واقعیت سروکار داریم. پس صورتبندی مجدد پرسش ما از وضعیت موجود این خواهد شد که «در اکنون و اینجا چه عواملی بر آگاهی ما تأثیر میگذارند و چطور؟» در واقع در تمنای فهم «پشت پردهٔ آگاهی» هستیم.
برای نزدیکشدن به پاسخ این پرسش اصلی، در زمینهای که به اختصار بیان شد، از سه حوزهٔ جامعهشناسی، یعنی جامعهشناسی سیاسی، جامعهشناسی معرفت و جامعهشناسی رسانه کمک گرفتهایم. پرسش عام ما در هریک از این حوزهها و با توجه به تمرکز متخصصینی که برای مشارکت در این گفتوگو دعوت شده بودند، صورتبندی خاصی پیدا کرد که در ادامه به ترتیب منطق درونی بحث، آورده میشود.
۱. اگرچه ما از مسیر آگاهی و معرفت بهعنوان موضوع بررسی این گفتوگو بهسوی فهم وضعیت موجود حرکت میکنیم، اما متأثر از بینش جامعهشناختی، معتقدیم که این معرفت برساختی اجتماعی است. پس برای فهم شرایط شکلگیری این آگاهی بار دیگر به سراغ واقعیات اجتماعی میرویم. پرسش نخست از دکتر محمدمهدی مجاهدی پرسیده شد. از مجاهدی بهعنوان روشنفکری که نسبت به فضای اجتماعی حساس است، اندیشمند علومسیاسی و سیاستگذاری که به قواعد میدان قدرت آگاهی دارد و معاون پژوهشی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری که با مسائل کلان اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور آشناست، درخواست کردم مختصات واقعیت اجتماعیای که ما در درون آن زیست میکنیم را برای ما توصیف کند. او در یادداشتی که بهعنوان مقدمهٔ این نشست نگاشته، معتقد است ما در دورهٔ پساحقیقت، یعنی عصر عسرت معرفت و زمانهٔ رونقگرفتن معرکهٔ روایتسازی و روایتبازی و رویاپردازی هستیم. او میگوید این انگارههای برساخته، در خدمت قدرتاند، قدرتهایی که میخواهند امروز را اداره و آینده را تصاحب کنند. به باور مجاهدی، معرکهگیری این نزاعها و رویاها، جامعه و حکومت را در گردونهٔ همفرسایی و خودفرسایی گرفتار کرده است. پرسش روشن من از او این بود که از کدام روایتها سخن میگوید و این روایتها متعلق به کدام نیروهای سیاسی و اجتماعی است؟
۲. پرسش دوم از دکتر مقصود فراستخواه روشنفکر، دین پژوهش، پژوهشگر تاریخ و پژوهشگر حوزهٔ علم و آموزشِ عالی طرح شد. ایشان، هم بهعنوان نویسندهٔ کتاب ما ایرانیان و هم بهعنوان عضو ارشد و از مؤسسین گروه جامعهشناسی معرفت، علم و فناوری در این گفتوگو حضور داشت. فراستخواه نیز بر این باور است که ما در عصر عسرت معرفت بهسر میبریم یا بهعبارتی شرایط امکان ساختهشدن و بسط اجتماعی معرفت مناقشهبرانگیز شده است. در پایان این گفتوگو ما به این پرسش پرداختهایم که آیا تحقق این شروط ممکن است و اگر بله، چطور؟ اما پرسش آغازین من از او این بود که منظورش از ساختهشدن اجتماعی معرفت چیست؟ مگر معرفت از طریق غیر اجتماعی هم ساخته میشود؟ و مهمتر اینکه به عقیدهٔ او عوامل پدیدآورندهٔ این عسرت چه هستند؟
۳. پرسش سوم از دکتر فریدین علیخواه، جامعهشناس رسانه و استاد جامعهشناسی دانشگاه گیلان مطرح شد. او از اولین جامعهشناسانی است که در فضای آنلاین و شبکههای اجتماعی فعال شد و در دو دههٔ اخیر به عمومیشدن جامعهشناسی و جامعهشناسی حوزهٔ عمومی مدد رسانده است. بخش اعظمی از تعاملات، زیست روزمره، اظهارنظرات و کنشهای سیاسی-اجتماعی ما، امروزه در بستر فضای آنلاین اتفاق میافتد. مثالهایی که در طرح بحث ابتدایی این نشست نیز به آنها ارجاع داده شد، هر دو در بستر فضای آنلاین تجلی پیدا کردهاند. با این پیشفرض اولیه که هیچ رسانهای بیطرف و هیچ ابزاری خنثی نیست، سؤال اول من از علیخواه این بود که پلتفرمهای آنلاین و شبکههای اجتماعی تا چه میزان در شکلگیری آگاهی ما از واقعیت یا درواقع «روایتها و رویاها»ی مورد اشاره مجاهدی، نقش دارند؟ آیا «ساخت اجتماعی معرفت» مد نظر فراستخواه را ممکنتر میکنند یا ناممکنتر؟
این بحث نیز مانند هر گفتوگوی دیگری پساز آغاز سیر خودش را طی کرد و مسیر پرسشوپاسخها تحت تاثیر تمرکزِ توجه هریک از مشارکتکنندگان شکل گرفت. در یادداشت دیگری ضمن تحلیل این نشست به این نکته خواهم پرداخت که پس از این گفتوگو آیا بحث حاضر گامی به جلو نهاد و پرسشهای اصلی و فرعی پاسخی متناسب یافتند؟
