آلبرت انیشتین (/aɪnstaɪn/ EYEN-styne] آلمانی: [ˈalbɛɐt ˈʔaɪnʃtaɪn]ⓘ؛ 14 مارس 1879 - 18 آوریل 1955) یک فیزیکدان تئوریک متولد آلمان بود که به عنوان یکی از فیزیکدانان نظری بسیار روان شناخته می شود. اینشتین که بیشتر به خاطر توسعه نظریه نسبیت شناخته شده است، کمک های مهمی به مکانیک کوانتومی نیز کرد. فرمول معادل جرم-انرژی او E = mc2، که از نسبیت خاص ناشی می شود، "معروف ترین معادله جهان" نامیده شده است.او جایزه نوبل فیزیک 1921 را «به خاطر خدماتش به فیزیک نظری، و به ویژه برای کشف قانون اثر فوتوالکتریک»، که گامی اساسی در توسعه نظریه کوانتومی بود، دریافت کرد.
انیشتین که در امپراتوری آلمان متولد شد، در سال 1895 به سوئیس نقل مکان کرد و در سال بعد تابعیت آلمانی خود (به عنوان تابع پادشاهی وورتمبرگ) را رها کرد [یادداشت 1]. در سال 1897، در سن هفده سالگی، در برنامه دیپلم تدریس ریاضی و فیزیک در مدرسه پلی تکنیک فدرال سوئیس در زوریخ ثبت نام کرد و در سال 1900 فارغ التحصیل شد. در سال 1901، تابعیت سوئیس را به دست آورد که تا پایان عمر از آن نگهداری کرد. در سال 1903، او یک موقعیت دائمی در اداره ثبت اختراع سوئیس در برن به دست آورد. در سال 1905 رساله دکتری موفقی را به دانشگاه زوریخ ارائه کرد. در سال 1914 به برلین نقل مکان کرد تا به آکادمی علوم پروس و دانشگاه هومبولت برلین بپیوندد. در سال 1917، او مدیر مؤسسه فیزیک قیصر ویلهلم شد. او همچنین بار دیگر شهروند آلمان شد، این بار به عنوان تابع پادشاهی پروس. انیشتین که از جنگ نابودی نازی ها علیه یهودیان هموطن خود وحشت داشت، تصمیم گرفت در ایالات متحده بماند و در سال 1940 تابعیت آمریکا را دریافت کرد. در آستانه جنگ جهانی دوم، او نامه ای به رئیس جمهور فرانکلین دی. روزولت را تأیید کرد که در آن به او در مورد برنامه بالقوه تسلیحات هسته ای آلمان هشدار داد و توصیه کرد که ایالات متحده تحقیقات مشابهی را آغاز کند. انیشتین از متفقین حمایت میکرد، اما به طور کلی به ایده سلاحهای هستهای با ناامیدی مینگرید.
کار انیشتین نیز به دلیل تأثیر آن بر فلسفه علم شناخته شده است.در سال 1905، او چهار مقاله پیشگامانه منتشر کرد که گاهی اوقات به عنوان annus mirabilis (سال معجزه) او توصیف می شود.این مقالات نظریه ای از اثر فوتوالکتریک را تشریح کردند، حرکت براونی را توضیح دادند، نظریه نسبیت خاص خود را معرفی کردند - نظریه ای که به ناتوانی مکانیک کلاسیک در توضیح رضایت بخش رفتار میدان الکترومغناطیسی می پردازد - و نشان داد که اگر نظریه خاص درست باشد. ، جرم و انرژی معادل یکدیگر هستند. در سال 1915، او یک نظریه نسبیت عام را ارائه کرد که سیستم مکانیک خود را گسترش داد تا گرانش را در بر بگیرد. مقاله کیهانشناسی که او در سال بعد منتشر کرد، مفاهیم نسبیت عام را برای مدلسازی ساختار و تکامل جهان بهعنوان یک کل بیان کرد.
اینشتین در اواسط زندگی حرفه ای خود، کمک های مهمی به مکانیک آماری و نظریه کوانتومی کرد. به خصوص کار او در مورد فیزیک کوانتومی تابش قابل توجه بود، که در آن نور از ذراتی تشکیل شده است که متعاقباً فوتون نامیده می شوند. او با فیزیکدان هندی Satyendra Nath Bose، زمینه را برای آمار بوز-انیشتین فراهم کرد. انیشتین در بیشتر مراحل آخر زندگی آکادمیک خود، روی دو تلاش کار کرد که در نهایت ناموفق بودند. اول، او مخالف معرفی نظریه کوانتومی تصادفی بنیادین به تصویر علم از جهان بود، و اعتراض کرد که "خدا تاس نمیزند".دوم، او سعی کرد با تعمیم تئوری هندسی گرانش خود برای شامل الکترومغناطیس نیز یک نظریه میدان یکپارچه ایجاد کند. در نتیجه، او به طور فزاینده ای از جریان اصلی فیزیک مدرن منزوی شد. دستاوردهای فکری و اصالت او باعث شد انیشتین به طور گسترده با نبوغ مترادف شود.در سال 1999، او به عنوان شخص قرن انتخاب شد. در یک نظرسنجی در سال 1999 از 130 فیزیکدان برجسته در سراسر جهان توسط مجله بریتانیایی Physics World، انیشتین به عنوان بزرگترین فیزیکدان تمام دوران شناخته شد.
آلبرت انیشتین در اولم در پادشاهی وورتمبرگ در امپراتوری آلمان در 14 مارس 1879 به دنیا آمد.[22][23] والدین او، یهودیان اشکنازی سکولار، هرمان انیشتین، فروشنده و مهندس، و پائولین کخ بودند. در سال 1880، خانواده به محله لودویگزورشتات-ایزارورشتات مونیخ نقل مکان کردند، جایی که پدر انیشتین و عمویش یاکوب، شرکت Elektrotechnische Fabrik J. Einstein & Cie را تأسیس کردند، شرکتی که تجهیزات الکتریکی را بر اساس جریان مستقیم تولید می کرد.[21] او اغلب از دوران جوانی خود، زمانی که در رختخواب بیمار بود و پدرش برایش قطب نما می آورد، رویدادی را تعریف می کرد. این جرقه شیفتگی مادام العمر او به الکترومغناطیس را برانگیخت. او متوجه شد که «چیزی عمیقاً پنهان باید در پس چیزها باشد».
آلبرت از پنج سالگی به مدرسه ابتدایی کاتولیک سنت پیتر در مونیخ رفت. هنگامی که هشت ساله بود، به ورزشگاه لویتپولد منتقل شد و در آنجا تحصیلات ابتدایی و سپس متوسطه را دریافت کرد.
در سال 1894، شرکت هرمان و یاکوب برای قراردادی برای نصب روشنایی الکتریکی در مونیخ مناقصه کردند، اما بدون موفقیت - آنها فاقد سرمایه لازم برای به روز رسانی فناوری خود از جریان مستقیم به جریان متناوب کارآمدتر بودند.شکست پیشنهاد آنها آنها را مجبور به فروش کارخانه مونیخ و جستجوی فرصت های جدید در جای دیگر کرد. خانواده انیشتین به ایتالیا نقل مکان کردند، ابتدا به میلان و چند ماه بعد به پاویا، جایی که در Palazzo Cornazzani ساکن شدند.اینشتین که در آن زمان پانزده سال داشت، در مونیخ ماند تا تحصیلات خود را به پایان برساند. پدرش از او میخواست که مهندسی برق بخواند، اما او دانشآموزی پرخاشگر بود که رژیم و روشهای آموزشی ژیمناستیک را به دور از خوشرفتاری میدانست. او بعداً نوشت که سیاست مدرسه مبنی بر یادگیری دقیق دقیق برای خلاقیت مضر است. در پایان دسامبر 1894، نامه ای از یک پزشک مقامات لویتپولد را متقاعد کرد که او را از مراقبت خود رها کنند و او به خانواده خود در پاویا پیوست.هنگامی که در نوجوانی در ایتالیا بود، مقاله ای با عنوان "در مورد بررسی وضعیت اتر در یک میدان مغناطیسی" نوشت.
انیشتین از سنین پایین در فیزیک و ریاضیات عالی بود و به زودی مهارت ریاضی را به دست آورد که معمولاً فقط در کودکی چند سال بزرگتر از او یافت می شود. او از دوازده سالگی شروع به آموزش جبر، حساب دیفرانسیل و انتگرال و هندسه اقلیدسی کرد. او چنان پیشرفت سریعی داشت که قبل از تولد سیزده سالگی خود، اثبات اصلی قضیه فیثاغورث را کشف کرد.ماکس تلمود، معلم خانواده، گفت که تنها مدت کوتاهی پس از اینکه او یک کتاب هندسه به انیشتین دوازده ساله داد، پسر "کل کتاب را کار کرده بود. پس از آن خود را وقف ریاضیات عالی کرد... به زودی پرواز نبوغ ریاضی او آنقدر بالا بود که نمیتوانستم آن را دنبال کنم.» انیشتین ثبت کرد که او در حالی که هنوز چهارده سال داشت «در حساب انتگرال و دیفرانسیل تسلط داشت».عشق او به جبر و هندسه به حدی بود که در دوازده سالگی، مطمئن بود که طبیعت را می توان به عنوان یک "ساختار ریاضی" درک کرد.
در سیزده سالگی، زمانی که دامنه اشتیاق او به موسیقی و فلسفه گسترش یافت، تلمود انیشتین را با نقد عقل محض کانت آشنا کرد. کانت فیلسوف مورد علاقه او شد. به گفته تلمود، "در آن زمان او هنوز کودک بود، فقط سیزده سال داشت، اما آثار کانت که برای انسان های معمولی غیرقابل درک بود، برای او واضح به نظر می رسید."
مدرک تحصیلی اینشتین در سن 17 سالگی. این عنوان به عنوان "کمیته آموزش کانتون آرگائو" ترجمه می شود. نمرات او آلمانی 5، فرانسوی 3، ایتالیایی 5، تاریخ 6، جغرافیا 4، جبر 6، هندسه 6، هندسه توصیفی 6، فیزیک 6، شیمی 5، تاریخ طبیعی 5، طراحی هنری 4، نقشه فنی 4. 6 = بسیار خوب 5 = خوب، 4 = کافی، 3 = ناکافی، 2 = ضعیف، 1 = بسیار ضعیف.
گواهینامه انیشتین، 1896 [نکته 2]
در سال 1895، در سن شانزده سالگی، انیشتین در امتحان ورودی مدرسه پلی تکنیک فدرال (بعدها Eidgenössische Technische Hochschule، ETH) در زوریخ، سوئیس شرکت کرد. او نتوانست به استاندارد مورد نیاز در بخش عمومی آزمون برسد، اما با تمایز در فیزیک و ریاضیات انجام شد.به توصیه مدیر پلی تکنیک، تحصیلات متوسطه خود را در مدرسه کانتونی آرگووی (یک سالن بدنسازی) در آراو، سوئیس به پایان رساند و در سال 1896 فارغ التحصیل شد.هنگامی که در آراو با خانواده جوست وینتلر اقامت داشت، عاشق دختر وینتلر، ماری شد. (خواهر او، ماجا، بعداً با پسر وینتلر، پل ازدواج کرد.
در ژانویه 1896، با تأیید پدرش، انیشتین تابعیت خود را از پادشاهی آلمان وورتمبرگ انصراف داد تا از خدمت اجباری به خدمت سربازی اجتناب کند.مدرک فوق لیسانس (فارغ التحصیلی برای تکمیل موفقیت آمیز دوره متوسطه عالی) که در سپتامبر 1896 به او اعطا شد، اذعان کرد که در اکثر برنامه های درسی عملکرد خوبی داشته است و نمره 6 را برای تاریخ، فیزیک، جبر، هندسه و هندسه به او اختصاص می دهد. هندسه توصیفی.در هفده سالگی در برنامه چهار ساله دیپلم ریاضی و فیزیک در مدرسه پلی تکنیک فدرال ثبت نام کرد. ماری وینتلر، یک سال از او بزرگتر، در اولسبرگ، سوئیس، یک شغل تدریس کرد.
پنج دانشآموز دیگر مدرسه پلیتکنیک که همان دوره انیشتین را دنبال میکردند، فقط یک زن، یک صربستانی بیست ساله به نام میلوا ماریچ بودند. در طول چند سال بعد، این زوج ساعتهای زیادی را صرف بحث درباره علایق مشترک خود کردند و در مورد موضوعاتی در فیزیک که سخنرانیهای دانشکده پلیتکنیک پوشش نمیدادند، یاد گرفتند. انیشتین در نامههایش به ماریچ اعتراف کرد که کاوش در علم با او در کنارش بسیار لذتبخشتر از خواندن یک کتاب درسی در تنهایی است. سرانجام این دو دانشجو نه تنها با هم دوست شدند، بلکه عاشق هم شدند.
مورخان فیزیک در مورد میزان مشارکت ماریچ در بینش انتشارات annus mirabilis انیشتین اختلاف نظر دارند. حداقل شواهدی وجود دارد که نشان میدهد او تحت تأثیر ایدههای علمی او قرار گرفته است، اما محققانی وجود دارند که تردید دارند که آیا تأثیر او بر افکار او اصلاً اهمیت زیادی داشته است.
ازدواج، روابط و فرزندان
آلبرت اینشتین و السا انیشتین، 1930
مکاتبات بین انیشتین و ماریچ، که در سال 1987 کشف و منتشر شد، نشان داد که در اوایل سال 1902، زمانی که ماریچ برای دیدار والدینش در نووی ساد بود، دختری به نام لیزرل به دنیا آورد. هنگامی که ماریچ به سوئیس بازگشت، بدون کودک بود، که سرنوشت او نامشخص است. نامه ای از انیشتین که در سپتامبر 1903 نوشت، حاکی از آن است که دختر یا به فرزندخواندگی داده شد یا در دوران نوزادی بر اثر مخملک درگذشت.
انیشتین و ماریچ در ژانویه 1903 ازدواج کردند. در می 1904، پسر آنها هانس آلبرت در برن، سوئیس به دنیا آمد. پسر آنها ادوارد در ژوئیه 1910 در زوریخ به دنیا آمد. اینشتین در نامههایی که در ماههای قبل از ورود ادوارد به ماری وینتلر نوشت، او عشق خود را به همسرش "گمراه" توصیف کرد و برای "زندگی از دست رفته" که تصور میکرد داشت سوگواری کرد. اگر در عوض با وینتلر ازدواج کرده بود، لذت می برد: "من در هر لحظه به تو با عشق قلبی فکر می کنم و آنقدر ناراضی هستم که فقط یک مرد می تواند باشد."
در سال 1912، انیشتین با السا لوونتال، که هم پسر عموی اولش از طرف مادرش و هم پسر عموی دومش از طرف پدرش بود، وارد رابطه شد.هنگامی که ماریچ در آوریل 1914 به زودی از خیانت او مطلع شد، او به زوریخ بازگشت و هانس آلبرت و ادوارد را با خود برد.انیشتین و ماریچ در 14 فوریه 1919 به دلیل اینکه به مدت پنج سال جدا از هم زندگی می کردند، طلاق گرفتند. به عنوان بخشی از توافق طلاق، انیشتین موافقت کرد که اگر قرار بود جایزه نوبل بگیرد، پولی را که دریافت کرده بود به ماریچ بدهد. او دو سال بعد این جایزه را برد.
اینشتین در سال 1919 با لوونتال ازدواج کرد. در سال 1923، او با منشی به نام بتی نویمان، خواهر زاده دوست نزدیکش هانس محسم رابطه برقرار کرد.با این حال لوونتال به او وفادار ماند،
1900-1905: اولین مقالات علمی
تصویر روی جلد پایان نامه دکتری آلبرت انیشتین
پایان نامه انیشتین در سال 1905، Eine neue Bestimmung der Moleküldimensione ("تعیین جدید ابعاد مولکولی")
اولین مقاله انیشتین، "Folgerungen aus den Capillaritätserscheinungen" ("نتیجه گیری از پدیده های مویینگی")، که در آن او مدلی از جاذبه بین مولکولی را پیشنهاد کرد که بعداً آن را بی ارزش دانست، در مجله Annalen der Physik در سال 190 منتشر شد. پایان نامه دکترای 24 صفحه ای او نیز به موضوعی در فیزیک مولکولی پرداخته است. با عنوان "Eine neue Bestimmung der Moleküldimensionen" ("تعیین جدیدی از ابعاد مولکولی") و تقدیم به دوستش مارسل گروسمن، در 30 آوریل 1905 تکمیل شد و سه ماه بعد توسط پروفسور آلفرد کلاینر از دانشگاه زوریخ تایید شد. . (اینشتین در 15 ژانویه 1906 به طور رسمی دکترای خود را دریافت کرد.) چهار اثر دیگر که اینشتین در سال 1905 تکمیل کرد-مقالات معروفش در مورد اثر فوتوالکتریک، حرکت براونی، نظریه نسبیت خاص و برابری جرم و انرژی - باعث شده است که سال به عنوان annus mirabilis برای فیزیک مشابه سال 1666 (سالی که در آن اسحاق نیوتن بزرگترین ظهور خود را تجربه کرد) جشن گرفته شود. این انتشارات عمیقاً معاصران اینشتین را تحت تأثیر قرار داد.
1908-1933: حرفه آکادمیک اولیه
دوره تعطیلی انیشتین به عنوان یک کارمند دولتی در سال 1908 به پایان رسید، زمانی که او یک موقعیت تدریس در دانشگاه برن را به دست آورد. در سال 1909، یک سخنرانی در مورد الکترودینامیک نسبیتی که او در دانشگاه زوریخ ایراد کرد و مورد تحسین آلفرد کلاینر قرار گرفت، منجر به اغوای زوریخ با سمت دانشیار جدید از برن شد.در آوریل 1911، زمانی که او کرسی دانشگاه چارلز-فردیناند آلمانی در پراگ را پذیرفت، ارتقاء به کرسی استادی کامل را به دنبال داشت. زمان او در پراگ باعث شد که یازده مقاله تحقیقاتی تولید کند.
عکس سر و شانه مردی جوان سبیلدار با موهای تیره و مجعد که کت و شلوار چهارخانه و جلیقه، پیراهن راه راه، و کراوات تیره به تن دارد.
انیشتین در سال 1904، در سن 25 سالگی
سه مرد جوان با کت و شلوار با یقه های سفید بلند و پاپیون، نشسته اند.
بنیانگذاران آکادمی المپیا: کنراد هابیشت، موریس سولووین و انیشتین
در ژوئیه 1912، او به دانشگاه خود، ETH زوریخ، بازگشت تا یک کرسی در فیزیک نظری بگیرد. فعالیت های آموزشی او در آنجا بر ترمودینامیک و مکانیک تحلیلی متمرکز بود و علایق تحقیقاتی او شامل نظریه مولکولی گرما، مکانیک پیوسته و توسعه یک نظریه نسبیتی گرانش بود. در کار خود در مورد موضوع اخیر، دوستش، مارسل گروسمن، که دانش او در مورد نوع ریاضیات مورد نیاز بیشتر از خودش بود، به او کمک کرد.
در بهار 1913، دو بازدیدکننده آلمانی، ماکس پلانک و والتر نرنست، با این امید در زوریخ از انیشتین خواستند تا او را متقاعد کنند که به برلین نقل مکان کند.آنها به او پیشنهاد عضویت در آکادمی علوم پروس، ریاست مؤسسه فیزیک برنامه ریزی شده قیصر ویلهلم و کرسی در دانشگاه هومبولت برلین را دادند که به او اجازه می دهد تحقیقات خود را با حمایت حقوق استاد، اما بدون هیچ گونه مسئولیت آموزشی دنبال کند. او. دعوت آنها برای او جذابتر بود زیرا برلین خانه آخرین دوست دختر او، السا لوونتال بود. او در 24 ژوئیه 1913 به آکادمی پیوست، و در 1 آوریل 1914 به آپارتمانی در منطقه Dahlem برلین نقل مکان کرد. او مدت کوتاهی پس از آن در سمت خود در دانشگاه هومبولت نصب شد.
آغاز جنگ جهانی اول در ژوئیه 1914 آغازی بود برای دور شدن تدریجی انیشتین از کشور محل تولدش. هنگامی که "مانیفست نود و سه" در اکتبر 1914 منتشر شد - سندی با امضای تعدادی از متفکران برجسته آلمانی که جنگ طلبی آلمان را توجیه می کرد - انیشتین یکی از معدود روشنفکران آلمانی بود که از آن فاصله گرفت و جایگزین را امضا کرد. در عوض "مانیفست به اروپایی ها".با این حال، این ابراز تردید او در مورد سیاست آلمان مانع از انتخاب او برای یک دوره دو ساله به عنوان رئیس انجمن فیزیک آلمان در سال 1916 نشد. هنگامی که مؤسسه فیزیک قیصر ویلهلم در سال بعد درهای خود را باز کرد - تاسیس آن به دلیل جنگ به تعویق افتاد - انیشتین اولین مدیر آن شد، درست همانطور که پلانک و نرنست وعده داده بودند.
انیشتین در سال 1920 به عنوان عضو خارجی آکادمی سلطنتی هنر و علوم هلند، و عضو خارجی انجمن سلطنتی در سال 1921 انتخاب شد. در سال 1922، جایزه نوبل فیزیک سال 1921 به دلیل خدماتش در زمینه نظری به او اهدا شد. فیزیک، و به ویژه برای کشف قانون اثر فوتوالکتریک. در این مرحله، برخی از فیزیکدانان هنوز نظریه نسبیت عام را با شک و تردید می نگریستند، و استناد نوبل حتی در مورد کار روی فوتوالکتریکی که تصدیق می کرد تا حدی تردید نشان داد: با تصور انیشتین از ذرات ذرات نور موافق نبود. هنگامی که S. N. Bose طیف پلانک را در سال 1924 استخراج کرد، در کل جامعه علمی. نزدیکترین معادل بریتانیایی جایزه نوبل، مدال کوپلی انجمن سلطنتی، تا سال 1925 به گردن انیشتین آویزان نشد. او در سال 1930 به عضویت بینالمللی انجمن فلسفی آمریکا انتخاب شد.
اینشتین در مارس 1933 از آکادمی پروس استعفا داد. دستاوردهای او در برلین شامل تکمیل نظریه نسبیت عام، اثبات اثر انیشتین دو هاس، کمک به نظریه کوانتومی تابش و توسعه آمار بوز-اینشتین بود.
1919: آزمایش نسبیت عام
نیویورک تایمز پس از ارائه مشاهدات (که در پرنسیپ و سوبرال) از کسوف 29 مه 1919 به جلسه مشترک انجمن سلطنتی و انجمن سلطنتی نجوم در 6 نوامبر 1919 در لندن ارائه شد، تأیید خم شدن نور توسط گرانش را گزارش کرد.
در سال 1907، اینشتین به نقطه عطفی در سفر طولانی خود از نظریه نسبیت خاص خود به ایده جدیدی از گرانش با فرمول بندی اصل هم ارزی خود رسید، که ادعا می کند ناظری در یک جعبه بی نهایت کوچک که آزادانه در یک میدان گرانشی سقوط می کند، قادر نخواهد بود. برای یافتن شواهدی مبنی بر وجود میدان. در سال 1911، او از این اصل برای تخمین میزان خمش پرتوی نور از یک ستاره دور در هنگام عبور از نزدیکی فوتوسفر خورشید (یعنی سطح ظاهری خورشید) توسط نیروی گرانشی خورشید استفاده کرد. او در سال 1913 محاسبات خود را دوباره کار کرد و اکنون راهی برای مدلسازی گرانش با تانسور انحنای ریمان یک فضازمان چهار بعدی غیر اقلیدسی پیدا کرده بود. در پاییز 1915، بازاندیشی او از ریاضیات گرانش بر حسب هندسه ریمانی کامل شد و او نظریه جدید خود را نه تنها در مورد رفتار خورشید به عنوان یک عدسی گرانشی، بلکه در مورد پدیده نجومی دیگری، یعنی تقدم حضیض عطارد (رانش آهسته در نقطه ای در مدار بیضی شکل عطارد که در آن به مدار نزدیک می شود.
خورشید از نزدیکترین فاصله).خورشید گرفتگی کامل که در 29 مه 1919 رخ داد، فرصتی برای آزمایش نظریه عدسی گرانشی او فراهم کرد، و مشاهدات انجام شده توسط سر آرتور ادینگتون نتایجی را به همراه داشت که با محاسبات او سازگار بود. کار ادینگتون به طور طولانی در روزنامه های سراسر جهان گزارش شد. به عنوان مثال، در 7 نوامبر 1919، روزنامه برجسته بریتانیایی، تایمز، تیتر یک بنر را چاپ کرد که روی آن نوشته شده بود: "انقلاب در علم - نظریه جدید جهان - ایده های نیوتنی سرنگون شد".
با گزارش گسترده مشاهدات خورشیدگرفتگی ادینگتون، نه تنها در مجلات دانشگاهی، بلکه توسط مطبوعات محبوب، انیشتین به "شاید اولین دانشمند مشهور جهان" تبدیل شد، نابغه ای که پارادایم اساسی را برای درک فیزیکدانان از جهان از زمان 2017 در هم شکسته بود. قرن هفدهم.
انیشتین زندگی جدید خود را به عنوان یک نماد روشنفکر در آمریکا آغاز کرد، جایی که در 2 آوریل 1921 وارد شد. شهردار جان فرانسیس هیلن از او به شهر نیویورک استقبال کرد و سپس سه هفته به سخنرانی و شرکت در مراسم پذیرایی پرداخت.او چندین بار در دانشگاه کلمبیا و پرینستون سخنرانی کرد و در واشنگتن به همراه نمایندگان آکادمی ملی علوم از کاخ سفید دیدن کرد. او از طریق لندن به اروپا بازگشت و در آنجا مهمان فیلسوف و دولتمرد ویسکونت هالدان بود. او از زمان خود در پایتخت بریتانیا برای ملاقات با افراد برجسته در زندگی علمی، سیاسی یا فکری بریتانیا و ایراد سخنرانی در کالج کینگ استفاده کرد.در ژوئیه 1921، او مقاله ای با عنوان "اولین برداشت من از ایالات متحده" منتشر کرد، که در آن به دنبال ترسیم شخصیت آمریکایی بود، درست مانند الکسیس دو توکویل در دموکراسی در آمریکا (1835). او درباره میزبانان ماوراء اقیانوس اطلس با عباراتی بسیار تأییدکننده نوشت: «آنچه بازدیدکننده را جلب می کند، نگرش شاد و مثبت به زندگی است... آمریکایی دوستانه، اعتماد به نفس، خوش بین و بدون حسادت است».
در سال 1922، سفرهای انیشتین به دنیای قدیم بود تا دنیای جدید. او شش ماه را به یک تور آسیایی اختصاص داد که در آن در ژاپن، سنگاپور و سریلانکا (که در آن زمان به نام سیلان شناخته می شد) صحبت کرد. پس از اولین سخنرانی عمومی خود در توکیو، او با امپراتور یوشیهیتو و همسرش در کاخ امپراتوری ملاقات کرد و هزاران تماشاگر به امید اینکه نگاهی اجمالی به او داشته باشند، در خیابان ها جمع شده بودند. (در نامهای به پسرانش نوشت که ژاپنیها به نظر او عموماً متواضع، باهوش و با ملاحظه هستند و قدردانی واقعی از هنر دارند. اما تصویر او از آنها در دفتر خاطراتش کمتر چاپلوسکننده بود: به نظر می رسد نیازهای فکری این ملت از نیازهای هنری آنها ضعیف تر است - منش طبیعی؟" مجله او همچنین حاوی دیدگاه هایی از چین و هند است که غیرقابل تعارف بودند. او در مورد مردم چین نوشت که "حتی بچه ها هم بی روح هستند و کسل به نظر می رسند." ... حیف است اگر این چینی ها جای همه نژادهای دیگر را بگیرند، برای امثال ما، این فکر صرفا به طرز غیرقابل وصفی دلهره آور است.»، که در آن دوازده روز را در فلسطین اجباری گذراند، که به تازگی توسط جامعه ملل پس از جنگ جهانی اول به حکومت بریتانیا سپرده شده بود. سر هربرت ساموئل، کمیساریای عالی بریتانیا، با درجهای از مراسم که معمولاً فقط به یک رئیس دولت میآید، از جمله سلام توپ، از او استقبال کرد. یکی از مراسمی که به افتخار او برگزار شد، توسط مردمی که مصمم به شنیدن صحبت های او بودند، هجوم آوردند: او به آنها گفت که خوشحال است که یهودیان به عنوان نیرویی در جهان شناخته می شوند.
تصمیم انیشتین برای تور نیمکره شرقی در سال 1922 به این معنی بود که او نتوانست در دسامبر همان سال برای شرکت در مراسم جایزه نوبل به استکهلم برود. جای او در ضیافت سنتی نوبل توسط یک دیپلمات آلمانی گرفته شد، که سخنرانی کرد و او را نه تنها به عنوان یک فیزیکدان، بلکه به عنوان یک مبارز برای صلح نیز ستود. در سفر دو هفتهای به اسپانیا که در سال 1923 انجام داد، او در حال جمعآوری جایزه دیگری بود، عضویت در آکادمی علوم اسپانیا که با مدرکی که پادشاه آلفونسو سیزدهم به او تحویل داده بود، نشان داد. (سفر اسپانیایی او همچنین به او فرصتی داد تا با یکی دیگر از برندگان جایزه نوبل، نوروناتومیست سانتیاگو رامون ای کاخال ملاقات کند.)