سعدی شاعر ایرانی در شیراز استان فارس در حدود سال پانصد و شصت و سه به دنیا آمد.
در آن زمان حکمرانان اتابکان بودند. اتابکان فقط در شیراز نبودند بلکه در دمشق و حلب و موصل و آذربایجان هم سری می کشیدند.
در زمان ولادت سعدی حکمران شیراز سومین پادشاه حکمرانان اتابکان بود.
سعدی در شیراز بین تمام بی نظمی ها بزرگ میشد ، پدر او عبدالله برای سعدبن زنگی کار میکرد که امکان دارد این شاعر بزرگ و شیرین سخن برای خوش خدمتی و حق شناسی تخلص سعدی را به خود گرفته باشد. یکی از نبوغ های سعدی در این است که از کوچکترین اتفاقات زندگی خودش درسی اخلاقی و مهم را میدهد و در چند جای کلیات وی، کودکی او مطرح است که دوران پر از خاطره و شیرینی را داشته و در عین حال حزن انگیز بوده ، از کودکی او ،در بوستان آمده که ،میشود متوجه شد پدرش از کارمندان ساده دیوان بوده ولی در رفاه بوده اند.
پس از فوت پدر سعدی ، او در شیراز تنها بود و چون همه از هوش و نبوغ سعدی با خبر بودند و وی انگشت نما بود ، تحت نظر اتابک به بغداد رفت و به مدرسه نظام راه پیدا کرد ، از سال 574 تا 604 یعنی تا سالی که اتابک فوت کرد سعدی در بغداد ماند. وقتی سعدی به مدرسه نظام وارد شد ، مدرسه گذشته ای پر افتخار داشت و کتاب های زیادی مانند تفسیر قرآن و فقه و کتب الهیات را تالیف کرده بودند که نشان میداد مدرسه از چه افتخار و بزرگی برخوردار است.
سعدی شاعر بزرگ ایرانی در کلیات خود از سفر به کشورهای آسیای مرکزی و عربستان و حبشه . شام و هندوستان و غیره صحبت کرده است. میتوان در نظر گرفت که سعدی سفرهایش را مجددا به سمت و سوی مشرق شروع کرده است. اگر سعدی از شیراز حرکت میکرد از راه کرمان میتوانست خود را به بلخ برساند. مسافران بلخ مجبور بودند به جنوب شرقی بروند و از کوه بابا عبور کنند و به بامیان برسند و بعد به هندوستان بروند ، درباره سفر سعدی به هندوستان و مدت زمانی که در آنجا بوده تناقص وجود دارد و در حال بازگشت سعدی از هند، با یک کشتی بازرگانی وارد کیش شده اند.
که مرکز اقتصادی ایران بوده است و بعد از آنجا سعدی به زیارت خانه خدا می رود و در راه ، بار دیگر ازدواج میکند که حاصل آن فرزندی می شود که باعث انس و الفت سعدی با این دیار می شود، ناگهان آن کودک فوت کرد و درد و رنجی را به پدر وارد کرد.
خانواده سعدی از یکدیگر جدا شد و او راهی بجز ادامه سفر نداشت تا بتواند کمی از غم خودش کم کند، سعدی به سمت مکه میرود و خانه خدا را زیارت میکند و حج را به جا می آورد و بعد از آن به دلیل شروع جنگ به سمت تونس حرکت کرد و بعد از کم شدن جنگ او با کشتی به سمت زادگاه خود شیراز حرکت کرد، سر راه در بیت المقدس کمی توقف میکند و بعد به سمت دمشق میرود و در انجا چون امنیت خوبی بوده فرصت پیدا میکند و به مطالعه و بحث با دانشمندان و بزرگان می پردازد. کم کم وقت برگشت شده و سعدی دلش هوای ایران کرده.
بالاخره سعدی بعد از سربلندی فراوان و مجاهدت به شیراز میرسد، تا اینجا سعدی شعرهایی را به صورت مجزا گفته بود ، در دو سال دو شاهکار را سعدی از خود به جای گذاشت ، در سال 636 بوستان سعدی را و سال 637 گلستان سعدی را از خود برجای گذاشت.
کتاب بوستان سعدی تنها مطالب اخلاقی و حکمتی نمی باشد ، بلکه استادی را در علم الاجتماع نمایان میکند. تبحر سعدی در زبان های فارسی و عربی و ذوق و شوق سعدی و طبع لطیفش باعث شد اثار ارزشمندی را از خود برجای بگذارد.
سعدی به پایان عمر خویش نزدیک میشد به مرور که سعدی پای به سن گذاشته بود، مشخص بود که اثر سخنان و شعرهای او کم کم تنها در شیراز نبود و تمام شهرهای ایران را فرا گرفته بود.
تاریخ وفات سعدی مبهم می باشد و درجایی گفته شده هفدهم آذر 670 و در جای دیگر گفته شده مهر ماه 671 بوده ، سعدی در زندگی خویش هیچ وقت چیز زیادی نخواست و زیاده طلب نبود و فقط افتخار میکرد برای زادگاه خودش چیز با ارزشی باقی بگذارد ، سعدی در بقعه خود و در اطراف شهر به خاک سپرده شد و چیزی نگذشت که برای وی مرقد درست کرده و آنجا شد وعده گاه عشاق زبان و ادب فارسی.
سعدی شاعر ایرانی مثل لوکرس یک شاعر فیلسوف نبوده ، سعدی شاعری است که بیشتر تعالیم اخلاقی میدهد ، یعنی رسم ها و عادت های خلقیات معاصران خودش را مورد مطالعه قرار داده است. این اخلاق بیشتر جنبه علمی دارد. سعدی خطاها و عیب های اطرافش را می بیند و دور از انتقاد سعی دارد در شعرهای خودش آداب بهتری را بگوید و یاد بدهد.
سخنان و شعرهای سعدی بیشتر پند و اندرز است و باید آنها را در بین سطرها پیدا کنیم. این پندها و پیام ها در کنار هم یک فلسفه کامل علمی می باشد و کمی دشوار و مبهم می باشد ولی کامل است. سعدی طرز رفتار و برخورد مقابل همنوعان را یاد میدهد و همچنان به مسائل ارتباط های بین انسان و خدا هم می پردازد.
راه و روش اصلی سعدی این چنین می باشد که اول یک حقیقت اخلاقی را می گوید و بعد آن را با تمثیلهایی مجسم میکند.
گاهی اوقات هم برعکس می باشد و غالبا از یک خاطره و یا داستان کاملا ساده جوانی ، یک اندیشه و تفکر عارفانه حاصل میشود که اصلا فکرش را نمیشود کرد.
سعدی شاعر ایرانی بعضی اوقات هم راه تضاد را در پیش میگیرد که تاثیر بیشتری داشته باشد. موضوع شعر را بین دو نفر قرار میدهد و دلایل موافق و مخالف را بازگو میکند.
درباره شخص های داستان ها سعدی راه و روشی را که بوی قرون وسطی دارد در پیش میگیرد، نه تنها آدم را به سخن می آورد بلکه حیوان ها و اشیا را هم به حرف زدن وا می دارد.
همه سبک و روش شعر سعدی از ارتباط اندیشه ها با هم سرچشمه میگیرد و این لذت به قدری می باشد که حتی ترجمه کردن آن هم لذتش را کم نمیکند. اندیشه و فکر با تصور و خیال چنان با هم آمیخته اند که خواننده با خود فکر میکند امکانش هست که اندیشه و فکری بدون ذهنیت و تصویری ملموس به فکر سعدی رسیده باشد؟ در اثرها و شعرهای سعدی بسیار دیده میشود که از تصویر و اندیشه و فکر استفاده کرده باشد و حتی آن چنان با هم آمیخته می شوند که تصویر و نقش تبدیل به همان اندیشه و فکر میشود.