به مراسمی دعوت شدم که هنرمندان شهر در آنجا جمع بودند.در لحظه ی ابتدایی خوشحال اما بدون اینکه خودم بدانم از مراسم پرکشیدم و به دنیایی دیگر در ذهنم و ناخودآگاهم رفتم.جالب بود که دوستی چند عکس یادگاری ازمن گرفته بود و در فاصله بسیار کمی از من قرار داشت .اما من آنجا نبودم.نمی دانم کجا ولی هر بودم شاید آنجا بیشتر مرا درگیر خود کرده بود.لااقل میدانم آنجای دگر خوشحال نبودم نگران و غمین مرا در بر گرفته بود