اسم شهاب حسینی یا تصویر او در پوستر فیلم «رها» به تنهایی هم دلیل خوبی است تا هر بینندهای را ترغیب به تماشای آن کند. اما اولین تلاش موفق حسام فرهمند در فیلم رها در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر، صرفا محدود به حضور یک بازیگر شاخص با کارنامهای موفق و درخشان نیست؛ رها فیلمنامهای خوب و داستانی تلخ اما منطقی و پر از تعلیق دارد که به جز ریتم کند دقایق اولیهاش، خواننده را تا انتها همراه خود میکِشد.
رها قصه خانوادهای از طبقه متوسط جامعه است که مدتی قبل لپتاپ گرانقیمت دخترشان (رها) به سرقت رفته و حالا رها در آستانه بیکار شدن است. همین عدم تعادل ساده اما پرتکرار این روزهای جامعه، میشود گره اصلی داستان و هرچه فیلم جلو میرود بیننده بیشتر متقاعد میشود که وضعیت عجیب و دشواری که پیش آمده دیگر هیچ وقت به حالت اولش برنمیگردد. رها روایتگر ازهمگسیختگی خانوادهای است که فقر و فشار اقتصادی روی زندگیشان سایه سنگینی انداخته و البته پدر خانواده هم خواسته یا ناخواسته، در این سقوط و ازهمپاشیدگی نقش دارد. پدری که چند سالی است از نظر روحی و روانی آسیب دیده و بعد از ماجرایی وحشتناک دیگر هیچ وقت روی خوش زندگی را ندیده است.
ساختار فیلم رها بیشباهت به آناتومی رمان نیست. اگرچه تنه اصلی فیلم ماجرای دزدیده شدن لپتاپ رها و تلاش پدرش برای خرید یک لپتاپ دست دوم دیگر است اما فیلم، داستانهای فرعی دیگری هم دارد که همگی به قصه اصلی مرتبط بوده و حلقه اتصال محکمی با پیرنگ کلی فیلم دارند. رها نه یک داستان بلکه چند داستان و چند پایان دارد و از یک جایی بعد بیننده احساس میکند وارد داستان و فیلم تازهای شده که به اندازه ماجراهای قبل از خودش گیرا و پرکشش است. گرهافکنی و گرهگشاییهای متعدد فیلم طوری است که در لحظاتی و با جابهجا کردن خوبی و معصومیت با بدی و تباهی، خواننده را نیز به چالش کشیده و نشان میدهد هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست!
خانه در فیلم رها، صرفا مکان رخداد بسیاری از ماجراها و یا لوکیشن اصلی فیلمبرداری نیست بلکه مفهومی زنده و معنادار است. خانهای که در فیلم نمایش داده میشود در اغلب ویژگیهایش با چارچوبهای مفهومی و متعارف یک خانه ایرانی فاصله دارد؛ از معماری گرفته تا چیدمان وسایل و حتی رنگآمیزیها. اما همین خانه با همه مختصات متفاوتی که دارد، هویت پیدا کرده و تبدیل به یکی از شخصیتهای مهم فیلم میشود؛ شخصیتی بیکلام که در لحظاتی از فیلم صدایش از هر دیالوگی بلندتر است!
پایان فیلم اگرچه پایان خوشی نیست اما به واقع پایان خوبی است و عمیقا خواننده را متاثر میکند. حسام فرهمند در این فیلم دنبال نمایش چهره زیبای واقعیت و یا واقعیت آنطور که دوست دارد نیست، او از تلخی حقیقت در این درام اجتماعی میگوید. شاید یکی از تاثیرگذارترین صحنههای فیلم همان صحنه پایانی باشد آنجا که انگشتهای پدر موهای رها شده رها را روی زانویش نوازش میکند و اوج تاسف و همدردی را در بیننده رقم میزند. اگرچه مخاطب از درونمایه تاریک و گزنده فیلم غمگین میشود اما بدون شک از دیدن فیلم راضی است و خوشحال از اینکه دو ساعت از عمرش را روی صندلی سینما هدر نداده است!
پایان