راضیه ظهوری
راضیه ظهوری
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

سندروم چیزی شدن!

از شر وسواسِ کسی شدن و به جایی رسیدن برای مدتی رها شدم. خواستم معیار سنجش موفقیتم را تغییر دهم،عرض زندگی را به جای طولش اندازه بگیرم.میدانستم که تلاش برای رسیدن به تعریف زن ایده آل،که ترکیبی از مدرن بودن، درآمد و تحصیلات داشتن و سنتی بودن،خانه ی بی غبارو غذای گرم داشتن، فرسوده کننده است.

انتخاب کردم که روزمرگی را زندگی کنم، نوشتن و خواندن را کنار بگذارم، حواسم را جمع خرد کردن پیاز ها و ترکیب رنگ و بوی محتویاتداخل قابلمه کنم، تَر شدن انگشت های کفی شده را حس کنم، از صدای رفتن خرت و پرت های روی فرش در حلقوم جارو برقی لذت ببرم وقبل خواب از اینکه قلمرو ام با تمام تسلیحاتش می درخشد لبخند بزنم.

بعد از مدتی، با انبوه سوال هایی رو به رو شدم که همه اش درباره دستاوردها،کمیّت و چگونگی گذران آن روزهایم بود.از آنجایی که برایآن کارها مدرکی نگرفتم، پولی به جیب نزدم و اعتباری به دست نیاورده بودم، از نظر همه( که بعد ها خودم هم اضافه شدم) به بطالتگذرانده شده بود.

اما من نیاز داشتم که با وسایل آشپزخانه از پشت صحنه بیرون بیایم، مرا تشویق کنند،برایم دست بزنند، آفرین بگویند و دیده شوم! دوست داشتم معیار و‌ احترامی برای انجام دادن این کارهای عادی( که البته با ذوق انجام میدادم)نصیبم می شد!

حالا مدت ها از آن زمان میگذرد، افکار‌ “چیزی شدن” و “ به جایی رسیدن” دوباره برگشتند. این دفعه اما، اگر به جایی هم نرسیدم، میدانم که از جایی که هستم باید بروم.

خانه داریبه جایی رسیدنزن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید