عجب بی معرفتی شدم ها..
دیگه سری به اینجا نمیزنم و نشستم دارم فکر میکنم..
خدای من این روزها چقدر عجیب میگذرند. انگار نشسته باشی و دنیا با تمام سرعتش بدود و تو نشسته باشی..
انگار بخواهی که نباشی با تمام وجودت.. بخواهی که خواب باشی و بیدار نشوی
اما گاهی اوقات فکر میکنم.. به تنهایی مگر چه ایرادی دارد آدم تنها باشد؟
مگر چه ایرادی دارد ما بدون همدیگر بخندیم و بگرییم؟ مگر چه می شود اگر که به تنهایی به درازای خیابان ها دراز بکشیم؟
چند وقتیست دستم به متن های بلند بالا نمی رود. می خواهد هر چه سریع تر تمام کند و نقطه سر خط پایانی را بگذارد. اما مغزم همچو اسبی تازه دل می دود و کار میکند. می خواهد تمام ایده هایش را بنویسد و بنویسد.
میخواهد بخواند و بنویسد تا آنجایی که چیزی برای نوشتن و خواندن باقی نمانده باشد.
حالا من مانده ام و شوق وصف ناپذیریم برای نوشتن و خستگی دستانم برای همین اشتیاق بی اندازه...
برای معرفی پادکست b plus رو معرفی میکنم حتما خیلی هاتون شنیدینش و فکر کنم بار دومه دارم معرفیش می کنم...