کمتر کسی پیدا میشه که تعریف مجموعه ی خاطرات خون آشام رو نشنیده یا حداقل یه بار این اسم به گوشش نخورده باشه. به علاوه افراد بسیار زیادی سریال این مجموعه رو دیدن و کتابهاش رو خوندن. مخصوصا در ایران که طرفداران زیادی هم داره. با توجه به این موضوع و اینکه تقریبا سی سال از معرفی این مجموعه برای اولین بار می گذره، حس میکنم الان که من میخوام در موردش حرف بزنم و معرفیش کنم، یه خرده مسخره و دیره. یه خرده که چه عرض کنم الان کیه که بعد از گذشت این همه وقت، هنوز خاطرات خون آشام رو نشناسه!
البته مدت زیادی بود که قصد داشتم سریالش رو نگاه کنم. و منظورم از مدت زیاد، شش ساااله! دلیل اینکه سمتش نمی رفتم، بخشیش بخاطر این بود که به سریال دیدن علاقه دارم ولی خب حوصلشو ندارم. و سریال خاطرات خون آشام هشت فصل و ۱۷۱ قسمته که حوصله ی زیادی می طلبه! بخش دیگش به دلیل اسپویل بود. کلیپ ها ، میم ها و ادیت هایی که توی فضای مجازی وجود داره، منبع خوبی برای اسپویل هستن. طی این مدت، ترجیح میدادم با دیدن اونها از قضیه سر در بیارم تا اینکه برم خود سریال رو ببینم. این باعث میشد که با فهمیدن کل ماجرا دیگه سریال برام کششی نداشته باشه که برم ببینمش :/ جالب اینه که انقدر ادیت های پراحساس و جذابی بودن که بدون دیدن سریال، تحت تاثیرشون هم قرار میگرفتم.?
اما... چالش کتابخوانی طاقچه باعث شد بالاخره برم سمت این مجموعه و شروعش کنم.
موضوع چالش این ماه، وحشت و هیجانه که به نظر من، خود به خود باعث میشه کتابهای پیشنهادی خرداد ماه، نسبت به کتاب ها و موضوعات قبلی که پیشنهاد داده شده، جذاب تر باشن. کتاب خاطرات خون آشام هم جزو این پیشنهادات بود. پس گفتم بزار با یه تیر دو نشون بزنم؛ هم توی چالش شرکت کنم هم کلک یکی از دغدغه های چند سالم کنده بشه!
خلاصه:
داستان دختری به نام النا گیلبرت که عاشق پسری به نام استفان شده است . این پسر که در گذشته های خیلی دور عاشق دختری به نام کاترین بوده که هنوز هم خاطره ی این دختر در ذهنش هست . این دختر به خاطر مریضی اش مجبور شده خون آشام بشه تا نمیره و استفان هم به خاطر کاترین خون آشام میشه . استفان یک برادر به اسم دیمن داره و ... النا که با جاذبه ی بسیاری به سمت استفن کشیده می شود به مرور پی به راز هولناک او می برد که نه تنها زندگی خودش بلکه زندگی اطرافیانش را نیز به شدت تحت شعاع قرار می دهد. داستان پیرامون مشکلاتی است که در اثر نزدیک شدن النا و استفن بهم بوجود می آید و به مرور کلا از کنترل آن ها خارج شده و نیروهای پلید بسیاری را به زندگیشان می کشاند.
وقتی کتاب خاطرات خون آشام رو میخوندم، تصمیم گرفتم همزمان سریالش رو هم نگاه کنم؛ اینجوری بهتر میتونستم مقایسه کنم و نظرم رو راجبش بگم.
باید بگم تفاوت های کتاب و سریال به طور فاحشی زیادن و قابل توجه؛ از ویژگی های ظاهری گرفته تا یکسان نبودن ماجراهای کلیدی که برای شخصیت ها رخ داده. به علاوه وجود بعضی شخصیت های جدید در سریال که در کتاب وجود نداشتن و برعکسش. به طوری که بعد از چند صفحه و دو قسمت، روند کتاب و سریال هشتاد درصد از هم دیگه جدا میشه. چون در ابتدا فقط کلی ترین موضوع داستان بینشون مشترکه: دو برادر خون آشام که مدت ها پیش عاشق دختری به اسم کاترین شدن و حالا بعد از گذشت سالها باز هر دوی اونها در نهایت عاشق دختری به اسم الینا که کپی کاترینه میشن. این ماجرای اصلی داستانِ کتاب و سریاله. اما از این جا به بعد تفاوت ها شروع میشه. در این بین ، یه عالمه اتفاق و ماجرا که در طول کتاب و سریال اتفاق میفته، هیچ سنخیتی با هم ندارن. انگار مربوط به دو تا داستان جدا از هم هستن. اما اونچه نمیزاره تفاوت به صد درصد برسه اینه که در انتها این تفاوت ها مثل رود یه جا جمع میشن و باز یه نقطه ی مشترک ریز پیدا میکنن. مثلا هم توی کتاب و هم توی سریال کلی ماجرای دهن سرویس کن پیش اومده و این ماجراها صد و هشتاد درجه هم باهم متفاوتن، اما در انتها عامل همه ی این اتفاقات هم در کتاب و هم در سریال، یه نفره.
چون این معرفی رو برای کتاب اول میخواستم بنویسم فعلا فقط فصل یک سریال رو دیدم. ولی واقعا جلد یک یعنی بیداری، به تنهایی برای نظر دادن کافی نبود چون اصلا چیز خاصی نداشت! بخاطر همین به همراه سریال تا جلد سه یعنی غضب ادامه دادمش.
همیشه به این فکر میکنم که آثار خون آشامی واقعا باید توی چه ژانری دسته بندی بشن. فکر میکنم اولین چیزی که به ذهن هرکسی میاد عاشقانه، وحشت و (با کمی بخشندگی) فانتزی باشه.
قطعا ژانر عاشقانه پایه ی ثابت آثار خون آشامیه. مخصوصا در جلد یک کتاب خ.خ.آ چیزی جز مسائل عاشقانه خون آشامی وجود نداره. متاسفانه نظر شخصی من میگه که آثار عاشقانه ی مطلق ارزش وقت گذاشتن ندارن.در سریال این وضع قابل تحمل تره چون هرچند بخش بزرگی از اون مسائل عشقولانست ولی بازم نسبت به کتاب بهتره.
طبیعتا ژانر وحشت هم باید زیاد مطرح باشه. اما حقیقتا نه کتاب و نه سریال اصلا وحشت آور نبودن. به نظرم اسم این که صحنه خالیه بعد ناگهان دیمن از ناکجا آباد ظاهر میشه رو نمیشه گذاشت ترسناک. اما بازم حداقل سریال هیجان بیشتری نسبت به کتاب منتقل میکنه. کتاب اینجوری بود که نویسنده وسط حسادت های دخترونه و مهمونی ها و از اینجور مسائل خاله زنکی یه دفعه یادش میفتاد، عههه بزار اینجا یه اتفاق هیجان انگیز کوچولو هم بزارم!
اگر بشه موضوعات ماورایی کتاب رو به ژانر فانتزی ربط داد پس فانتزی کتاب زیاد برام جالب نبود. در این مورد هم سریال موضوعات ماورایی جذاب تری داشت.
بیشتر اوقات اینجوریه که کتاب جزئیاتی داره که به هیچ وجه قابل نشون دادن توی سریال نیست و این، اون رو کامل تر و دوست داشتنی تر از سریال میکنه؛ اما این در مورد کتاب خ.خ.آ صادق نبود و از نظر من سریالش جذاب تره. کلا هیچ چیز در کتاب، به اندازه کافی انسجام نداشت. هرچند همینطور که گفتم سریال هم به خاطر اسپویل، برام کشش زیادی نداره و فکر میکنم به اندازه ی ادیت هایی که ازش میسازن مجذوب کننده نیست. نمیگم خ.خ.آ سریال بدیه ولی شاید ستایشات اغراق آمیزی که ازش میکنن بیشتر بخاطر بازیگرای جذاب و خشگلش باشه.
ممکنه از حرفام در مورد کتاب، برداشت منفی بشه یا فکر کنید که کتاب ارزش خوندن نداره. تا حدودی درست فکر میکنید چون خودمم فکر میکنم شاید با نخوندنش، شاهکار ادبیاتی چندان مهمی رو از دست نمیدادم. اما از خوندنش پشیمونم نیستم بلکه حتی ممکنه در آینده، وقتی به اندازه کافی وقت آزاد داشتم، ادامه بدمش و مجموعش رو تموم کنم ولی در عین حال، مثل گذشته جزو کتاب های در اولویتم نخواهد بود. امیدوارم متوجه منظورم بشید و گیج نشده باشید?
از طرفی من به خون آشام ها علاقه چندانی ندارم ولی ممکنه کسی که کشته مرده ی (یه جورایی میشه گفت) ژانر خون آشامیه واقعا از کتاب خ.خ.آ خوشش بیاد. این موضوع سلیقه ایه. ضمن اینکه از اواخر جلد دوم به بعد احتمالا کتاب داره جذابیت های خودش رو آشکار میکنه.
خودم شخصا سه جلد رو به صورت پی دی اف از اینترنت دانلود کردم. چون توی طاقچه نسخه متنی وجود نداشت و هرچند گوش دادن به کتاب صوتی هم تجربه ی لذت بخشیه ولی من کتاب متنی رو ترجیح میدم.
اگر به کتاب صوتی علاقه مندید میتونید کتاب خاطرات خون آشام رو از طاقچه دریافت کنید:
عکس بالا صرفا بخاطر اینکه بامزست?