ویرگول
ورودثبت نام
ftem....
ftem....
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

موهای برادمو زدم

برادری داشتم سنش ۱۲سال است من خودم ۲۷ سالم است یک روز خوب که از بیرون آمده بودم به برادرم گفتم حمید بیا اینجا کارت دارم حمید دقتی به حرف من نکرد فردای آن روز حمید که موهاش خیلی بلند بود وسط های تابستان بود من برای آنکه تنبیه اش کنم موهاشو کچل کنم حمید که موهاشو واکس زد می خواست با دوستاش بره بیرون اون صبح پدر مادرمان هم نبودند حمید که می خواست بره بیرون نزاشتم بره گفتم دیگه آنقدر بی تربیت شدی من صدات می کنم جواب نمی دی بهش گفتم برو لباستو در بیار برو رو صندلی حموم بشین حمید فهمیده بود که می خواد تنبیه اش کنم تنبیه آن هم نقطه ضعف من موهام است یعنی تنبیه ام کچل کردن موهام آست من رفتم قیچی و ریش تراش بابام آوردم دیدم حمید نشسته امدم چادر دور گردنش سنجاق کردم بودگفتم تنبیهت می کنم تنبیه ات اینه موهاتو از ته می زنم که دیگه صدات کردم خودتو نزنی به نفهمیدن حمید به من گفت فاطمه تو رو خدا موهامو زیاد نزن بچه ها همه مسخره می کنن من به حرفش توجه نکردم اون هم دیگه چیزی نگفت من هم شروع کردم به قیچی کردن آنقدر قیچی کردم موهای دو سانت سه سانت بالا پایین بود من وقتی ریش تراش بابام را روشن کردم دل حمید ریخت با ریش تراش دو سه دقیقه کله ی حمیدکچل بود سفید سفید خیلی مو تو حمام ریخته وقتی چادر واز کردم موهاشو جمع کردم بعد بهش گفت ایندفعه کچل کردم اگر دفعه بعد هم این طوری باشه به همین طور است که حمید از اون موقع دیگه کاری نمی کرد که تنبیه اش کنم یک هفته قهر بودیم بعد با هم آشتی کردیم.....

ریش تراشموهای
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید